پروفسور دکتر وینفرید شرودر
پروفسور دکتر کارل هاینتس بارک
برگردان شین میم شین
اهمیت روشنگری
1
·
نتیجه روشنگری عبارت بود از
اوجگیری غول آسای علوم طبیعی، علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم دولتی و بدنبال آن
رهائی علوم از قید و بند اعتقادات مذهبی.
2
·
در سایه روشنگری بود که افکار
عمومی برای اولین بار با تضادهای بشریت مدرن آشنا شدند:
الف
تضاد میان دانش و عقیده
·
علوم مدرن می بایستی با حل تضاد
میان دانش و عقیده، بمثابه وسیله تسلط انسان بر طبیعت و وسیله تحول پراتیک زندگی
انسانی مطرح گردند.
ب
تضاد حقوق طبیعی
·
تضاد حقوق طبیعی با کلیه نهادهای
مقدس تاریخی که از تلاشی شان می بایستی شرایط لازم برای پیدایش جامعه بورژوائی و
نظام اجتماعی سرمایه داری فراهم آید.
ت
تضاد میان منافع فرد و منافع جامعه
·
تضاد میان اگوئیسم (دفاع از منافع
فردی) و منافع اجتماعی (همبودی) مبنی بر ایجاد نظام اجتماعی عادلانه، که محتوای
عمده تفکر اجتماعی جنبش معنوی قرن هجدهم را تشکیل می دهد.
3
·
تضاد منافع فرد و منافع جامعه اما
عملا از موضع تاریخی بورژوازی رهائی یافته از قید و بند فئودالیسم قابل حل نبود.
4
·
تنها شناخت سوسیالیستیِ وابستگی
طبیعی همه انسان ها به کار مبتنی بر همبستگی، این مسئله لاینحل را حل کرد و امکان
تشکیل جامعه بی طبقه را فراهم آورد.
5
·
اما خدمت بزرگ روشنگری این بود که شرایط
لازم برای این شناخت را پدید آورد.
·
به قول ورنر کراوس، «روشنگری ئی که بدون
گمراه گشتن، از حد عقب ماندگی قرون وسطائی نظام فئودالی ـ استبدادی و تعالیم
عقیدتی کاتولیکی پا فراتر می گذارد، نه تنها برای رژیم های ارتجاعی به معنی آغاز
پایان شان است، بلکه با آن تاریخ شناسی خود ما نیز آغاز می شود.»
7
·
از این رو تلاش بر سر تفسیر و
ارزیابی فلسفه روشنگری تا امروز بخش ذاتی کلیه تمایلاتی بوده که هدف شان کمک به
تعالی معارف نوین بوده است.
8
·
این امر را می توان در علاقه بی
پایان بنیانگذاران سوسیالیسم علمی نسبت به روشنگری مشاهده کرد.
9
·
ایدئولوگ هائی نیز که به نحوی از
انحا خادم آماج های ما بعد انقلابی بورژوازی بودند، نتوانستند به تعیین موضع خود
نسبت به روشنگری نایل آیند، حتی زمانی که آنها برای روشنگری دیگر اهمیتی آینده ساز
قائل نبودند و می کوشیدند فونکسیون روشنگری را تحریف کنند و یا ارزیابی دیگر از آن
ارائه دهند، تا بلکه بتوانند به توجیه موضع تاریخی بی دورنمای خود نایل آیند.
·
روندی که در قرن نوزدهم با
پوزیتیویسم آغاز شد و در فرم فلسفه حیات، هیستوریسم، نئوکانتیانیسم، نئوهگلیانیسم
و غیره تا عصر حاضر ادامه دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر