۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

سیری در شعری از میرزا علی معجز (26 )



میرزا علی معجز

(1252 ـ 1313)

(1873 ـ 1934)

رسول پیگیر هومانیسم، رنسانس و روشنگری

ویرایش، ترجمه و تحلیل از

میمحا نجار



دئدیم چون:

«هانی حافظ دهر شوم

نولوب شمس، عطار، ملای روم؟»

دئدی:

«نیلیسن، ایندی، بحر العلوم

قلم دور قلم، بارک الله قلم.»


·        معنی تحت اللفظی:
·        پرسیدم:

·        «حافظ دهر منحوس، کجا ست؟

·        شمس کجا ست؟

·        عطار کجا ست؟

·        مولای روم کجا ست؟»

·        جواب داد:
·        «آنها را برای چه می خواهی؟

·        اکنون، قلم است که دریای علم است.

·        قلم است، قلم.

·        آفرین بر قلم.»


1

دئدیم چون:

«هانی حافظ دهر شوم

نولوب شمس عطار، ملای روم؟»

دئدی:

«نیلیسن، ایندی بحر العلوم

قلم دور قلم، بارک الله قلم.»

·        در این بند شعر منظور شاعر روشنگری از مفهوم قلم آشکار می گردد.
·        قلم به مثابه گنجینه علمی و هنری قلمداد می شود که میراث فرهنگ بشری است و خلأ ناشی از مرگ علما و هنرمندان را پر می کند.


2

گوروب خسروی، هاتفی، گورکن

بیچیب لعلیله، صائبه هم کفن

بوشاعرلرین نامین احیا ائدن

قلم دور قلم، بارک الله قلم

·        معنی تحت اللفظی:
·        قلم خسرو و هاتف و گورکن را دیده است.

·        قلم برای صائب کفنی از لعل تهیه کرده است.

·        احیا کننده نام این شعرا، قلم است، قلم.

·        آفرین بر قلم.

·        معجز در این بند شعر دیالک تیک اندیشه و اندیشنده را به شکل دیالک تیک قلم و شاعر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن اندیشه (قلم) می داند.
·        دلیل او این است که اندیشنده می میرد، اندیشه اما ماندگار می ماند.
·        این تصور شاعر روشنگری فی نفسه غول آسا ست.
·        اکثریت شعرا برعکس معجز، نه اندیشه را، بلکه اندیشمند را برجسته کرده اند و برجسته می کنند.


3

جهان قالدی یاران، نه خاقانیه

نه ابن یمینه، نه قاآنیه

او که دیل چویرمز بو دیوانه یه

قلم دور قلم، بارک الله قلم

·        معنی تحت اللفظی:
·        دوستان، دنیا نه به خاقانی وفا کرده، نه به ابن یمین و نه به قاآنی.

·        تنها اوتوریته ای که به دنیای دیوانه اعتنا نمی کند، قلم است، قلم.

·        آفرین بر قلم.

·        همان اندیشه بند قبلی شعر، اکنون بطرز مشخص و مبتنی بر مثال مشخص تبیین می یابد و از پایداری سماجت آمیز اندیشه در کسوت قلم پرده برداشته می شود.
·        شعرا و علما می میرند.
·        اندیشه اما برای زوال و مرگ تره حتی خرد نمی کند.
·        بلکه جان از مرگ بدر می برد و روز به روز زلال تر، شفاف تر و قوی تر می گردد.


4

گئدیب دهردن عرفی و انوری

وئریب جان هم او جامی وجوهری

بو گون اونلارین وارث اکبری

قلم دور قلم، بارک الله قلم

·        معنی تحت اللفظی:
·        عرفی و انوری، جامی و جوهری مرده اند.

·        وارث کبیر همه آنان، اینک قلم است، قلم.

·        آفرین بر قلم.

·        محتوای این بند شعر نیز تبیین مشخص تر و ملموس تر این نکته است که صاحب قلم و اندیشمند ماندنی نیستند، ولی قلم و اندیشه نامیرا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر