۱۳۹۴ دی ۱۵, سه‌شنبه

سیری در شعری از شیخ شبستر (21)


تحلیلی از
میمحا نجار
  
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

توهم
توهم حسی
درک اشتباه یکی از حواس پنجگانه است  
 مثلاً فرد فکر می ‌کند که صدای فرد دیگری را در تنهایی می ‌شنود
 یا او را می ‌بیند.
برای اینکه یک ادراک توهم محسوب شود، دو معیار لازم است:
اول اینکه به صورت یک ادراک واقعی حس ‌شود
 و نه به صورت یک تصور
دوم اینکه به نظر ‌رسد که از دنیای خارج شخص نشئت می ‌گیرد.
اگر فقط یکی از دو معیار لازم را داشته باشد،
از توهم کاذب سخن می رود.
   
·        معنی تحت اللفظی:
·        صور محتلف چیزها، نتیجه توهم است و بس.
·        برای اینکه دایره، چیزی جز نقطه سریع السیر نیست.

1
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

·        شیخ در این بیت، دیالک تیک هویت و تفاوت را منکر می شود.
·        اصل وحدت وجود عرفان همین انکار دیالک تیک هویت و تفاوت را الزامی می سازد.
·        در قاموس شیخ شبستر دیالک تیک نقطه و دایره کشک است و تفاوتی  میان دو قطب دیالک تیکی نقطه و دایره وجود ندارد.

·        این هنوز تمامی کژ اندیشی شیخ شبستر نیست.

2
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

·        دایره یکی از فرم های خط است.
·        دایره خطی است که اول و آخرش به هم پیوسته اند.
·        خط با نقطه تفاوت کیفی دارد.
·        نقطه هویت خاص خود را دارد و خط هویت خاص خود را.
·        نمی توان هویت خط را به آسانی انکار کرد و میان نقطه و خط علامت تساوی گذا شت.
·        این هم هنوز تمامی کژ اندیشی شیخ شبستر نیست.

3
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

·        خط نتیجه حرکت نقطه است.
·        خط ـ در تحلیل نهائی ـ نتیجه توسعه و تکامل نقطه است.
·        خط و دایره را با نقطه یکسان جا زدن به معنی یکسان جا زدن نطفه با جوجه و نوزاد است.
·        به معنی یکسان جا زدن سنگ آهن با گاو آهن و یا چرخ خیاطی و یا تراکتور است.
·        به معنی یکسان جا زدن نوزاد با انسان بالغ است.
·        به معنی انکار تغییر، تحول و توسعه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی است.
·        اینهم هنوز تمامی فاجعه نیست.

4
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

·        در این بیت شعر، تئوری شناخت شیخ آشکار می گردد:
·        او تمیز نقطه از دایره را، درک دیالک تیک هویت و تفاوت را نه به عنوان درجه عالی شناخت بشری، بلکه نتیجه توهم او می داند.
·        ترفند و شعبده بازی صوفی شبستر (به زبان خواجه شیراز) انتخاب مثال نقطه و دایره است که فریبا ست.
·        اگر به جای نقطه و یا دایره، سیب زمینی و کرگدن را مثال می زد، اثبات یکسانی آنها به این آسانی ها صورت نمی گرفت.

5
همه از وهم تو ست این صورت غیر
که نقطه دایره است از سرعت سیر

·        ترفند دیگر شیخ و ضمنا خواجه خردستیز شیراز در ابراز نظر با سوء استفاده از شعر است.
·        آدم ها در شعر از آزادی تبیینی زیادی برخوردارند تا در نثر.
·        به همین دلیل خواننده شعر هم مته به خشخاش نمی گذارد و اعتراضی به عمل نمی آورد.
·        بهانه فراوان است:
·        مثلا گفته می شود که شاعر به دلیل قافیه به سیر و بعد به دایره رسیده است.

·        این فرم عوامفریبی را همه شعرا و فلاسفه طبقات اجتماعی واپسین و بویژه بورژوازی واپسین از شوپنهاور تا نیچه، از شاملو تا نصرت رحمانی و غیره از دیرباز به خدمت گرفته اند.
·        اگر بسان هایدگر و دیوانه های دیگر توان سرهمبندی شعر نداشته اند، به نثر شعر گونه روی آورده اند.
·        این طرز عوامفریبی را استه تیزاسیون می نامند.

6
یکی خط است از اول تا به آخر
بر او، خلق جهان گشته مسافر

·        معنی تحت اللفظی:
·        هستی خطی است که خلق جهان بر روی آن سفر می کنند.

·        شیخ می داند که چه می گوید:
·        در این بیت، بطور ضمنی از رابطه دیالک تیکی نقطه و خط (دایره) پرده برمی افتد:
·        خط نتیجه توسعه نقطه است.
·        درست به همان سان که جوجه و نوزاد نتیجه توسعه نطفه اند.

7
یکی خط است از اول تا به آخر
بر او خلق جهان گشته مسافر

·        شیخ در این بیت بی سر و صدا و بطور غیر مستقیم، سیر هستی طبیعی، اجتماعی و فکری را خطی قلمداد می کند.
·        این به معنی مطلق کردن فرم مکانیکی حرکت است.
·        فرم مکانیکی حرکت اما فقط یکی از فرم های متنوع و بیشمار حرکت است.
·        فرم مکانیکی حرکت (جا به جائی، تغییر مکان) ساده ترین فرم حرکت است.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک حرکت و سکون در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        با حرکت مکانیکی هرگز نمی توان تحول و تغییر چیزی را توضیخ داد.

·        چه رسد به توضیح گذار از جماد به نبات، گذار از نبات به حیوان و گذار از حیوان به انسان که مولانا انجام می دهد.
·        شیخ اینجا از مولانا فرسنگ ها عقب می ماند:


از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حيوان سر زدم

مُردم از حيوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم

حمله  ديگر بميرم از بشر
تا برآرم از ملايک بال و پر

بار ديگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم نايد آن شوم

پس عدم گردم، عدم چو ارغنون
گویدم کانا الیه راجعون

·        مولانا در این شعر نه حرکت خطی را، نه حرکت مکانیکی را، بلکه تئوری توسعه دیالک تیکی را نمایندگی می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر