۱۳۹۴ دی ۱۳, یکشنبه

«ایرانی» و «آلمانی» در آئینه این و آن (17)

نظر ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ 
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
راجع به ایرانیان 

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون 

ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ﻭﺗﻌﺎﺭﻓﺎﺕ ﭘﯿﺎﭘﯽ می کنند
ﻭلی ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ می زنند
ﻭﺣﺪﯾﺚ می سازند
ﻭ متنفر ﺍﺯهمدیگرند.

·        این استنباط خانم آلمانی بظاهر رئالیستی است.
·        مردم ایران در نگاه سرسری و سطحی چنین اند.
·        ولی اگر کسی به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کله داشته باشد، ترجیح می دهد که خنده ها و تعارفات و پشت سرگوئی ها و حدیث سازی ها و تنفرها را در موارد مشخص بطور مشخص (و نه انتزاعی و مجرد) مورد تأمل قرار دهد.


1
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ﻭﺗﻌﺎﺭﻓﺎﺕ ﭘﯿﺎﭘﯽ می کنند
ﻭلی ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ می زنند
ﻭﺣﺪﯾﺚ می سازند
ﻭ متنفر ﺍﺯهمدیگرند.

·        اعضای جوامع طبقاتی با ماسک ها و نقاب های تو در تو (یعنی با چندین نقاب متفاوت و متنوع همزمان) زندگی می کنند.
·        اگر نویسنده و یا جامعه شناس و یا روانشناس رئالیستی وجود داشته باشد، می تواند از این ماسک های متنوع پرده بردارد.

2
·        ضمنا دیدن ظواهر امور در هر صورت، هنر نیست.
·        هنر کشف جریانات جاری در پشت سر ظواهر و ماسک ها و نقاب ها ست.
·        ما در این جور موارد با دیالک تیک پدیده و ماهیت و یا ظاهر و ذات، نمود و بود سروکار پیدا می کنیم:
·        پدیده، نمود، ظاهر و صورت چیزها و آدم ها مرئی است.
·        ماهیت و ذات و بود آنها اما نامرئی است.
·        ماهیت چیزها و آدم ها چه بسا پشت ماسک ها و نقاب های متعدد با ضخامت های متنوع مخفی است.
·        خانم آلمانی که سهل است.
·        حشرات و حیوانات حتی می توانند متوجه ظواهر چیزها شوند.

3
·        مسئله اما این است که هر ظاهری می تواند ذات خاص خود را داشته باشد.
·        هر پدیده ای ماهیت خاص خود را داشته باشد.
·        به عنوان مثال، لبخند انتزاعی وجود ندارد.
·        همیشه و همه جا لبخند مشخص وجود دارد که بسته به ماهیتش باید مورد ارزیابی قرار گیرد.

·        سؤال این است که چگونه می توان نقاب های تو در تو را درید و به ماهیت و ذات و بود چیزها و آدم ها رسید.
·        شناخت حقیقی هم همین است.


4
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ  

·        لبخند گرم مردم به یکدیگرباید  مورد بررسی مشخص قرار گیرد.
·        لبخند می تواند لبخندی اصیل، ماهوی و جدی باشد و یا لبخندی تصنعی، کشکی، فرمال و صوری.


5
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ

·        پیش شرط لبخند اصیل، ماهوی و جدی شناخت ماهیت طرف مقابل است.
·        مردم عادی گرفتار در جهنمی از مشکلات که سهل است، حتی تحصیلکرده های این جامعه قادر به تفکر و تحلیل و شناخت درست یکدیگر و حوادث نیستند.
·        به همین دلیل، مردد، نامطمئن، مشکوک، مظنون و متزلزل در نظر بودن، در این جامعه، قاعده است.
·        درست به همین دلیل، وقتی کسی با اعتماد به نفس ابراز نظر می کند، جنون می گیرند.
·        ویراز می دهند، بد  وبیراه می گویند، فحش می دهند.
·        طرف مقابل را خود خواه و از خود راضی و فلان فلان شده قلمداد می کنند.
·        به زعم این جماعت به جای قضاوت قطعی باید «من» و «من» و «هن» و «هن» کرد.
·        در قاموس این جماعت، تردید و دو دلی و نوسان و پرت و پلا پسندیده تر است تا یقین و قاطعیت و پیگیری و اطمینان و صراحت و صداقت.


6 
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ

·        به همین دلیل گاهی نباید میان لبخند این و آن و اخم و تخم شان تفاوت جدی گذاشت.
·        لبخند خیلی ها می تواند یکی از ماسک های آنها باشد.
·        حتی اگر کسی یکی از ماسک های آنان را پاره کند، نباید امیدوار باشد که به شناخت حریف نایل بیاید.
·        برای اینکه زیر ماسک دریده شده، ماسک دیگری و یا حتی ماسک های دیگری قرار دارند.
·        خیلی از انسان ها در جوامع طبقاتی با ماسک زندگی می کنند.
·        حتی با ماسک می خوابند.
·        ماسک مندی مشخصه اصلی سکنه جوامع طبقاتی است.


7 
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺎﭘﯽ می کنند

·        تعارفات پیاپی نیز یکی دیگر از ماسک های ایرانی جماعت است.
·        تعارفات اگر تعارف باشند، یکی از ماسک های بی محتوا، بی معنا و توخالی است.


8
ﻭلی ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ می زنند
ﻭﺣﺪﯾﺚ می سازند

·        غیبت و یا پشت سرگوئی در ایران باید مورد بررسی سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی مشخص قرار گیرد.
·        غیبت فرم است و در این فرم می توان محتواهای متفاوت و حتی متضاد گنجاند:


الف 
ﻭلی ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ می زنند
ﻭﺣﺪﯾﺚ می سازند



·        پشت سر گوئی می تواند فرمی برای انتقاد انقلابی و علمی باشد.

·        پشت سرگوئی می تواند  فرمی برای هشدار و بیدار باش همسنگر و همنوع باشد.

·        اگر کسی از ماهیت طبقاتی فردی، از وابستگی فردی به مرجعی آگاه باشد، می تواند در غیاب او هشدار دهد تا دوستانش به دام دشمن نیفتند.  



ب



·        غیبت اما در ایران چه بسا بسان تعارفات بی محتوا ست.

·        به همین دلیل کسی هم آن را جدی نمی گیرد.

·        غیبت یکی از فرم های تفنن و تفریح و وقت گذرانی است.

·        دلیل رواج وسیع غیبت فقدان نهادها و وسایل فرهنگی، تفریحی و تفننی است.

·        غیبت با این محتوا  یکی از عادات مردم شده و کسب و کار تهوع آوری است.

·        در جمع مثلا 5 نفره راجع به کسی که آنجا نیست، بدگوئی صورت می گیرد.

·        مثلا طرز گفتار و رفتار و تفکر او مورد تمسخر قرار می گیرد.

·        کسی اعتراضی ندارد.

·        همه می دانند که غیبت کننده چه بسا معیوب تر و بدتر از او ست.

·        اما وقتی یکی اعضای این جمع 5 نفره می رود، بلافاصله پشت سر گوئی راجع به او شروع  می شود.


9 
ﻭ متنفر ﺍﺯهمدیگرند.

·        این استنباط خانم آلمانی نیز دقیق و صحیح نیست.
·        پیش شرط تنفر از کسی شناخت ماهیت او ست.
·        آنچه تنفر جلوه گر می شود، چه بسا اصلا تنفر نیست.
·        درست بسان تعارفات بی محتوا ست.


10 
ﻭ متنفر ﺍﺯهمدیگرند.

·        تنفر اما به عنوان واکنش پسیکولوژیکی اصلا بد نیست.
·        تنفر از کسی و یا سیستمی به همان اندازه منطقی و مقبول است که عشق به کسی و یا سیستمی.
·        ما همیشه با دیالک تیک عشق و نفرت و مهر و کین سر و کار داریم.
·        دیالک تیک عشق و نفرت و مهر و کین خاص ایرانی ها نیست.
·        شامل حال همه آحاد بشری می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر