• شعور دولتی سوسیالیستی هسته شعور سیاسی طبقه کارگر حاکم و متحدین آن را تشکیل می دهد.
1
• شعور دولتی سوسیالیستی که ماهیتا بنا بر ایدئولوژی سیاسی طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی آن تعیین می شود.
2
• شعور دولتی سوسیالیستی بر بنیان مناسبات تولیدی سوسیالیستی رشد می کند، پیوندهای ژرفتر نظام اجتماعی و دولتی نوین را در بر می گیرد و بیانگر الزامات اوبژکتیف توسعه بعدی جامعه است.
3
• شعور دولتی سوسیالیستی برای دولت سوسیالیستی فونکسیون های زیر را قائل می شود:
الف
• دولت سوسیالیستی را بمثابه ابزار اصلی طبقه کارگر و متحدین آن برای واقعیت بخشیدن به سوسیالیسم می داند.
ب
• دولت سوسیالیستی را ابزار اصلی طبقه کارگر و متحدینش برای مبارزه موفقیت آمیز بر ضد امپریالیسم می داند.
ت
• دولت سوسیالیستی راابزار اصلی طبقه کارگر و متحدینش برای حفاظت از منافع ملی و صلح تلقی می کند.
4
• شعور دولتی سوسیالیستی در روند پراتیک انقلابی ساختمان سوسیالیسم ـ چه بسا به سبب جانسختی عادات دیرین هزاران ساله در مسیری تضادمند ـ توده های خلق را فرامی گیرد و قوای خلاق آنها را شکوفا می سازد.
5
• مشخصه شهروند آگاه دولت کارگری ـ دهقانی ـ قبل از همه ـ به شرح زیر اند:
الف
• پای بندی به ایده های میهن پرستی و انترناسیونالیسم سوسیالیستی
ب
• تکلیف خود دانستن تلاش در جهت تحقق سوسیالیسم و دفاع از دستاوردهای سوسیالیستی.
6
• از این رو، شعور دولتی سوسیالیستی دانش روزافزون حاملین آن را در زمینه تأثیر اعمال شان بر چالش ها و کشمکش های طبقاتی در مقیاس ملی و بین المللی، بر روند کلی جامعه (بر سیستم و زیرسیستم های آن) و معارف (علمی و فنی) و لیاقت ها و کاردانی های عالی تر برای کاربست کامل قوانین اقتصادی سوسیالیسم و در زمینه همه ارجحیت ها و نیروهای محرکه جامعه سوسیالیستی توسعه می دهد.
7
• تفکر، احساس و اعمال شهروندان دولتی که برای سوسیالیسم کار می کنند و برای سوسیالیسم می آموزند، به میزان روزافزونی به قوانین اساسی اخلاق سوسیالیستی و در نتیجه آن به احساس مسئولیت و تکلیف شناسی سوسیالیستی سرشته است.
• آن سان که آنها رعایت آگاهانه قوانین سوسیالیستی را به هنجار رفتاری بی چون و چرای خود ارتقاء می دهند.
8
• اخلاق کاری هر شهروند سوسیالیستی سنگ محک تعیین کننده شعور دولتی شمرده می شود.
9
• در تفکر، احساس و اعمال شهروندان دولتی، تضادهای منافع اجتماعی و شخصی (و یا تضادهای موجود میان شهروندان «انتزاع گردیده» از مناسبات استثماری واقعی و تضادهای فی مابین خود انسان ها) که در جامعه سرمایه داری لاینحل اند، حل می شوند.
10
• انسان آزاد از استثمار، قوای شخصی خود را نه مجزا از نیروهای اجتماعی و یا سیاسی، بلکه بمثابه قوای اجتماعی ئی در نظر می گیرد، که در فرم های متنوع دموکراسی سوسیالیستی سازمان یافته اند و برای رفاه جامعه نوین و حقیقتا انسانی بکار گرفته می شوند.
• انسان آزاد از استثمار، بدین طریق، بر خودبیگانگی خویش غلبه می کند.
11
• در این روند «تکمیل ایمانسیپاسیون انسانی» (مارکس) ـ قبل از همه ـ مهمترین نیروی محرکه توسعه اقتصادی و اجتماعی سوسیالیسم، یعنی انطباق الزامات اجتماعی با منافع زحمتکشان منفرد و کلکتیف شکوفا می شود.
12
• با تشکیل سیستم اجتماعی توسعه یافته سوسیالیسم، «با شرکت آگاهانه و خلاقانه همه شهروندان دولت سوسیالیستی در اداره دولت، اقتصاد و جامعه، نیل به مرحله عالی تر امکان پذیر می گردد، مرحله ای که در آن، کلیه زحمتکشان خود را عضو همبود انسانی سوسیالیستی و مالک سوسیالیستی وسایل تولید احساس می کنند و در مطابقت با آن عمل می کنند.»
• (والتر اولبریشت)
13
• در این مرحله توسعه اجتماعی نوین، توسعه مداوم دموکراسی سوسیالیستی بمثابه عنصر ماهوی توسعه هرچه بیشتر جامعه سوسیالیستی و توسعه هرچه بیشتر انسان های آن بمثابه شخصیت های سوسیالیستی تلقی می شود.
14
• تفکر و عمل شهروندی ـ دولتی بر اعتماد به حزب و دولت سوسیالیستی استوار می گردد و به حمایت همه جانبه از آن منجر می شود.
مراجعه کنید به دولت، دموکراسی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر