۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

سیری در شعری از محمد روحانی (نجوا کاشانی) (3)

محمد روحانی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
محمد روحانی (نجوا کاشانی)

تحلیلی از شین میم شین

ادامه تلاش در جهت تحلیل شعر

فراز دوم
زندگی یک راه است
یک گذار کوتاه
هر که را می بینی
راه را می پوید پی در پی


• شاعر برای اثبات نظر خود، مبنی بر اینکه «زندگی یک گذار کوتاه» است، دست به استدلال می زند:
• او بار دیگر بسان امپیریستی (تجربه گرائی) خبره فاکت و سند مشخص و عینی می آورد:
• او همه انسان ها را در رهپوئی مدام نشان خواننده می دهد.

• چه دلیلی بظاهر مستحکمتر از دلیل تجربی!


فراز سوم
ایستادن ممکن نیست
باز گشتی هم نیست
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• شاعر در این فراز چند و چون بنی بشر را در راهی به نام زندگی نشان خواننده می دهد:

حکم اول
ایستادن ممکن نیست

• شاعر دیالک تیک حرکت و سکون را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد.
• یعنی عملا آن را تخریب می کند:
• سکون (ایستادن) را بکلی منکر می شود و حرکت را مطلق می کند.

2
ایستادن ممکن نیست

• همین موضع فکری را اقبال لاهوری هم نمایندگی کرده است:
• «موجیم که آسودگی ما عدم ما ست!»

• او هم دیالک تیک حرکت و سکون را تخریب می کند و سکون موج را نادیده می گیرد و حتی آن را مرگ موج جا می زند.
• سکون موج اما نه عدم موج، بلکه فرصتی ضرور برای گردآوری انرژی جهت جهشی دیگر و چه بسا نیرومندتر است.
• عقب عقب رفتن جهنده است، برای جهشی بلندتر.

3
ایستادن ممکن نیست

• بدین طریق، در قاموس شاعر، برای بنی بشر فونکسیون و چاره ای جز حرکت باقی نمی ماند.
• این ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی حرکت همه چیز ـ مقصد هیچ است.

4
ایستادن ممکن نیست

• این موضع برنشتاین ـ بانی رویزیونیسم و خصم سرسخت دیالک تیک ـ نیز بوده است:
• جنبش همه چیزـ آماج هیچ.
• جنبش کارگری همه چیز، سوسیالیسم هیچ.

5
ایستادن ممکن نیست

• در دیالک تیک حرکت و سکون، حرکت مطلق است و سکون نسبی است.
• این حقیقت امر، اما بر خلاف تصور شاعر، به معنی هیچ وارگی سکون نیست.
• اصولا بدون سکون، حرکتی هم متصور نیست.
• دیالک تیک مونوپولار (تکقطبی) هرگز وجود نداشته و وجود نخواهد داشت.
• دیالک تیک، همیشه باید حداقل از دو قطب تشکیل گردد، اقطابی که پیوند ناگسستنی با هم دارند و یکی بدون دیگری وجود ندارد.

6
ایستادن ممکن نیست


• سعدی و حافظ به دیالک تیک حرکت و سکون وقوف کامل دارند:
• سعدی بارها به دیالک تیک راه و رباط اشاره می کند:
• بدون توقف، استراحت، از تن زدودن خستگی راه و جبران انرژی بر باد رفته و ادامه دادن به حرکت نمی توان به مقصد رسید.
• سعدی رهنورد رهشناس خبره و مجربی است.

• حافظ هم از جهان به مثابه «رباط دو در» سخن می گوید.
• تصور و تصویر حافظ اگرچه قابل بحث است، ولی تأکید او بر رباط از نقش بی چون و چرای سکون در دیالک تیک حرکت و سکون پرده بر می دارد.

حکم دوم
باز گشتی هم نیست

• شاعر با این حکم خویش، مقوله حرکت را هم مثله و مخدوش می سازد و آن را با حرکت مکانیکی یکسویه پر می کند.
• حرکت مقوله ای است که همه انواع مختلف حرکات را در برمی گیرد:
• حرکت مکانیکی (جا به جا شدن چیزها) ساده ترین آنها ست.
• حرکات شیمیائی، فیزیکی، بیولوژیکی، اجتماعی و غیره انواع دیگر حرکت را تشکیل می دهند.

• منظور شاعر از بازگشت، دوباره زنده گشتن و برگشت پس از مرگ است.
• اما خود این ایده نیز قابل بحث است.
• چون مرگ، جز تجزیه و تلاشی ارگانیسم و تبدیل آن به عناصر مادی متشکله نیست که مجددا می توانند ترکیب شوند و ارگانیسم زنده دیگری را تشکیل دهند و این به معنی نوعی برگشت است.
• سیکل شکوهمند حیات که با مرگ موجودات زنده به پایان نمی رسد تا حرکت اولا مکانیکی باشد و ضمنا یکسویه.
• حرکت مکانیکی هم حتی دو سویه است.
• چون از دیالک تیک عینی گزیر و گریزی امکان پذیر نیست.

• حتی حرکت مکانیکی جولانگاه دیالک تیک عینی است:

• دیالک تیک رفت و برگشت است!
• دیالک تیک افت و خیز است.
• دیالک تیک پیشرفت و پسرفت است.
• دیالک تیک صعود و سقوط است.


حکم سوم
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• شاعر در این بند شعر، دیالک تیک پیشرفت و پسرفت را تخریب می کند، پسرفت را نادیده می گیرد و پیشرفت را مطلق می کند.
• بدین طریق زندگی به مثابه راه به جاده ای یکطرفه بدل می شود به راهی بی برگشت.
• آنچه که بظاهر معقول و مقبول و منطقی جلوه می کند، تصور و تصویری از ظاهر قضایا ست.
• ورشکستگی امپیریسم (تجربه گرائی) را بهتر از این نمی توان تجربه کرد.
• حقانیت دیالک تیک ماتریالیستی را نیز بهتر از این نمی توان اثبات نمود.

• با طناب امپیریسم و فاکت های تجربی صرف
نمی توان به چاه تحلیل اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.

• مراجعه کنید به دیالک تیک حسی و عقلی، دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی ـ تئوریکی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• پیشرفت همیشه با پسرفت هائی همراه است.
• توسعه و تکامل هر چیز نه خطی و مستقیم، بلکه مارپیچی و پر اعوجاج (احسان طبری) است.

2
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• نیت شاعر اما فی نفسه نیت خیری است.
• او خواننده شعر خود را فرمان حرکت به پیش می دهد تا جامعه درجا نزند و از قافله تمدن بشری عقب نماند.
• ولی علیرغم این نیت خیر، حقیقت عینی از دیده ها پنهان می ماند.
• چون پیشرفت فارغ از پسرفت وجود ندارد.

• چرا و به چه دلیل؟
2
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• به این دلیل که توسعه و تکامل از هر نوع و در هر سطح و مقیاس، دیالک تیکی از پیوست و گسست است:
• حفظ جنبه ها و جوانب بالنده و مثبت وضع کهنه (پیوست، عقبگرد) و دور ریختن جنبه ها و جوانب میرنده و منفی وضع کهنه (گسست، قطع رابطه با گذشته و پیش روی)

• مثال:

• پیشرفت علمی از صفر شروع نمی شود.
• پیشرفت علمی همیشه و همه جا بر اساس بنیان ها ی کماکان معتبر پیشین (پیوست، عقب نگری) و طرد بنیان های نامعتبر پیشین (گسست، نفی نظرات باطل) شروع می شود، غنی تر می شود و توسعه می یابد.

• به همین دلیل است که در جنبش های اجتماعی نیز سنن اعصار پیشین وارد عمل می شوند و به مثابه اهرم های مؤثر به خدمت گرفته می شوند.

شاید بتوان گفت که هم یکی از علل اصلی شکست فوندامنتالیسم از هر نوع، مطلق کردن واپسگرائی و فراموش کردن پیشرفت گرائی است و هم یکی از علل کارآئی مقطعی آن در به خدمت گرفتن سنن دیرآشنای اعصار پیشین است.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر