۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

دیالک تیک کمیت و کیفیت (7)

کیفیت (4)
پروفسور دکتر کامیلا وارنکه
برگردان شین میم شین

IV

متد تقسیم بندی کیفیات در فلسفه عصر جدید


• تقسیم بندی کیفیات به اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف بر مبنای مفهوم مکانیسیستی ماده صورت می گیرد:

الف

• ماده بمثابه جوهری انبساط یابنده و مکان آکننده تعریف می شود.
• و لذا هر چیز تنها بمثابه محدوده مکانی اش، بمثابه محدودیت کمی اش می تواند فهمیده شود.

ب

• هر آنچه که شامل این شروط نباشد، نمی تواند عینی ـ واقعی محسوب شود و سوبژکتیف تلقی می شود.

ت

• محدود کردن غیردیالک تیکی کیفیات عینی ماده به تعداد انگشت شماری از خواص آن، با منسوب داشتن بقیه خواص ماده به سوبژکت تکمیل می شود.

پ

• نتیجه نهائی نهفته در این امر اما عبارت است ازسوبژکت واره کردن (اوبژکتیویزاسیون) کیفیات بطور کلی و رفع تناقضات منطقی ناشی از حل دوئالیستی مسئله کیفیت به شیوه ایدئالیستی ـ ذهنی.

1

جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

• برکلی گام اصلی را در این مورد بر می دارد و نه فقط کیفیات ثانویه، بلکه کیفیات اولیه را نیز قاطعانه به سوبژکتیویته حواس مربوط می سازد.

2

دیوید هیوم (1711 ـ 1776)
فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان
از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان
از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک
معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

• هیوم نیز به همین طریق:

• به نظر هیوم «نه فقط کیفیات ثانویه نباید در خود چیزها باشند، بلکه تصورات روح نیز باید بدون تصویر اولیه خارجی و بدون مدل خارجی باشند» و علاوه بر این «باید ضرورتا از کیفیات باصطلاح اولیه» ناشی شوند.
• (هیوم، «بررسی هائی راجع به فهم انسانی»، فصل هشتم، ص 1)
3

گوتفرید ویلهلم لایب نیتس (1646 ـ 1716)
فیلسوف، دانشمند، ریاضی دان، دیپلومات، فیزیکدان، مورخ، سیاستمدار، کتاب شناس و دکتر در حقوق دنیوی و اخروی (کلیسائی)
ایدئالیست عینی
روح یونیورسال زمانه خویش

• ثمربخش ترین اقدامی که پیوند کیفیت را با محدوده های مکانی چیزها از میان برمی دارد، از سوی لایب نیتس به عمل می آید:
• لایب نیست ماده را در وهله اول نه به عنوان جوهر انبساط یابنده، بلکه بمثابه نیروی تأثیرگذار تعریف می کند و بدین طریق خواص بیشماری را که مکانیسیسم از دادن به ماده دریغ داشته بود، بدان بر می گرداند.

الف

• بر مبنای این نظر لایب نیتس امکان آن پدید می آید، که کیفیات بمثابه خواص فهمیده شوند و چیزها بطور کلی بنا برخواص متفاوت شان در نظر گرفته شوند.

ب

• به نظر لایب نیتس دو چیز فقط زمانی می توانند با یکدیگر یکسان باشند که کلیه خواص شان منطبق برهم باشند.
• (قانون هویت)

4

ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

• سهم بزرگ کانت در تعریف دقیق کیفیت در همین جا ست:

الف

• کانت در تعریف کیفیت میان گشتاورهای واقعیت، نفی و تحدید تفاوت می گذارد.

ب

• به نظر کانت، واقعیت و نفی تعین های متضاد باهم اند و تحدید سنتز آنها ست.
• (کانت: ب 106)

• (در مثال انگلس: دانه، گیاه، سنبل)
ت

• به نظر کانت اثبات هر چیزی، هر کیفیت مفروضی، در عین حال حاوی یک نفی است:
• اثبات «چیستائی چیزی»، به معنی بیان «چه نبودن آن چیز» نیز است.

پ

• پس کیفیت بمثابه وحدتی ازاثبات و نفی، همیشه بمثابه تحدید و مرزبندی نیز است.

ث

• مقولات کیفیت اما به نظر کانت (مثل همه مقوله های دیگر) تعین هائی نیستند که به خود چیزها تعلق داشته باشند، بلکه آنها کلیشه های فهم انسانی اند که بطور اپریوری (ماورای تجربی) وجود دارند و بکمک آنها انسان ها دانسته های خود را نظم می بخشند.

ج

• وقتی کانت برای کیفیت، واقعیت قایل می شود، منظور او عبارت از این نیست که کیفیت مورد نظر او بطور عینی وجود دارد، منظور او تعریف تعینی و یا تعریف ماهیتی بوسیله فهم انسانی است.

ح

• کانت اگرچه اسیر سوبژکتیویسم می ماند، اما بر خلاف برکلی و هیوم کیفیت را نه به حواس انسانی، بلکه به فهم انسانی مربوط می داند.


ادامه دارد

۲ نظر:

  1. برایم اینبحث سنگین وسخب بود که احتیاج بتوضیحی ساده تر دارم شاگرد استادانی چنینی هوش زیادی را میطلبد چیزهای کمی فهمیدم دو باره وچند باره خواهمش خواند بادرود بشمااستاد گرامی

    پاسخحذف
  2. خیلی ممنون از هماندیشی ناهید عزیز
    راستش را بخواهید از استادی و این چیزها خبری نیست. یکی از آشپزی می داند، دیگری از مقولات فلسفی. استاد کیست؟
    مارکسیسم علم ساده ای ست. برای همه قابل فهم است.
    ما در تمرین تفکر مفهومی و در خودآموز خوداندیشی این شناخت افزارها را تمرین کرده ایم و تمرین خواهیم کرد. این توضیحات کلی را فقط باید به عنوان مقدمه خواند. تمرین و درک دقیقتر در زندگی و در آثار منثور و منظوم صورت می گیرد. بهتر است مفاهیم را مثلا کمیت و کیفیت، فرم و محتوا، نمود و بود، گسست و پیوست و غیره را به خاطر سپرد. بقیه ماجرا کاری ندارد.
    با سپاس از همراهی و همانیدشی

    پاسخحذف