۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

هماندیشی با حمید اخوان و یاران (1)

مذهب "هدف" نیست، "راه" است.
کاملا موافقم.
اما نمیتوان این را دستاویزی قرار داد برای کنار گذاشتن راه و خارج شدن از راه (به هر دلیلی) به بیراه.

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
حمید اخوان


1

مهدی شعباین پور


• اینکه دین وسیله است که شکی نیست.
• اما مهم اینجاست که ما از مسیر چی میخوایم؟
• می خوایم به کجا برسیم؟
• الان دینی که به ما نشون دادن به بیراهه میره.
• خود دکترشریعتی گفته دینی که به دست ما رسیده وارونه شده.

2
میم

• بحث بر سر این است که دین چراغ راه بوده است، مثلا هزارسال و اندی سال پیش و نه خود راه.
• دین فرمی از شعور اجتماعی است، تا بنی بشر گمراه نشود.
• دین در زمان پیدایش خود مبلغ حقیقت تاریخی در آن زمان بوده است.
• دین مبلغ حقیقت تاریخی بوده است و درست بوده است.
• با توسعه جامعه و بغرنجی راه ها، دین دیگر نمی تواند چراغ راه باشد و بنی بشر را به گمراهی سوق می دهد.
• دین همیشه شعور اجتماعی وارونه بوده است.
• دین روح را خالق واقعیت عینی جا زده است.
• در حالیکه روح انعکاس واقعیت عینی است.

4
حمید اخوان

• این نتیجه گیری چطور به دست آمده است؟
• چطور پی می برید که دین این روزها دیگر کارآئی ندارد؟

5
میم
• خیلی ممنون.
• هرگز نمی توان گفت که دین دیگر کارآئی ندارد.
• دین خیلی هم مؤثر است.
• هر روز در خود ایالات متحده ده ها فرقه مذهبی (سکت) یا احیا می شود و یا بنیانگذاری می شود.
• دین بهترین وسیله در دست طبقات حاکمه برای عوامفریبی است.
• کم بها دادن به دین ابلهانه است.

• امپریالیسم بدون حمایت همه جانبه نهادهای مذهبی نمی تواند با بحران مردافکن ادامه حیات دهد.
• دین همیشه مؤثر بوده و است.

• دین اما در زمان پیدایش خود بیانگر حقیقت تاریخی بوده است.
• محمد، علی و عیسی مسیح همانقدر انقلابی بوده اند که مارکس و انگلس و لنین.
• قرآن همانقدر مترقی بوده که آثار مارکس و انگلس و لنین و غیره.

• کسی که به محمد و یا علی و یا قرآن لومپن منشانه حمله می کند، یا ابله است و یا مزدور.

• شعور اجتماعی اما بسان چراغ است.
• چراغ باید متناسب با راه باشد.

• در معادن ذغال سنگ و غیره نیز چراغی بکار می رود و در خیابان ها چراغی دیگر.
• چراغ دو هزار سال پیش اکنون دیگر به درد نمی خورد.

• این اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی نیست که همه چیز دین باید دور ریخته شود.
• ما نهج البلاغه را تحلیل می کنیم.
• اگرچه وقت تنگ است.
• علی اندیشمند بزرگ زمان خویش بوده است و برای ما مثل هر اندیشمندی احترام انگیز است.

• محمد و علی و غیره شخصیت های بزرگ تاریخی اند و میراث شان باید نقد و بررسی شود.
• میراث گذشتگان اما باید نقد و نفی دیالک تیکی شود.
• یعنی جنبه های مثبت و درست و بالنده آنها حفظ شود، از آن خود شود، توسعه داده شود و جنبه های مرده و میرنده و منفی و غلط و نامعاصر آنها دور ریخته شود.
• با همه میراث های بشری باید همین کار را کرد.
• نه فقط با مذهب.
• ما میراث فردوسی و سعدی و حافظ و شیخ شبستر و عبید و غیره را هم تحلیل می کنیم و کلی از آنها می اموزیم.

6
پ

• می شود بگویید که دقیقا هدف از دینی که منظور شما ست چیست؟
• دینی که شما می گویید، کاربردش دقیقا چی می تواند باشد؟
• با توجه به فرمایشات شما دین اگر هم نبود به ساختار جامعه خللی وارد نمی شد و تغییری در روابط انسانی ایجاد نمی کرد.
• درست است؟

7
میم

• لطفا وقتی به «فرمایشات» ما اشاره می کنید، جمله و یا واژه مربوطه را ذکر کنید.
• ما کی چنین نظری را ابراز کرده ایم که «دین اگر هم نبود به ساختار جامعه خللی وارد نمی شد و تغییری در روابط انسانی ایجاد نمی کرد.»
• مگر می شود، جامعه ای بدون فرمی از شعور به حیات خود ادامه دهد.
• مگر کلا انسانی می تواند بی نیاز از شعور وجود داشته باشد.

• دین کی هدف ما بوده؟
• ما ایده جایگزینی جهان بینی مذهبی، با جهان بینی علمی را، با مارکسیسم ـ لنینیسم را نمایندگی کرده ایم.

8
مهدی شعبانی پور

• دین آمده تا در خدمت انسان باشد.
• دین جاده ای است که انسان با طی آن تکامل می یابد.
• البته می شود گفت که شاید راه های دیگری هم به جز دین باشند که ما اطلاع نداریم.
• دین ما بیشتر تقلیدی است، تا تحقیقی.
9
میم

• هر سیستم اجتماعی شعور درخور خود را پدید می آورد.

• دین مسیحیت و اسلام دین دوران گذار از جامعه اشتراکی اولیه به نظام برده داری بوده اند.


• در آموزه های اسلام هم همین واقعیت امر دیده می شود:

• بشریت عبد تلقی می شود و خدا معبود (صاحب عبد).


• اندوه عمیق امیر مؤمنین و نشستن مدام او بر لب چاه ها و گفت و گوی اندوهناک با چاه ها، بیانگر همین تراژدی گذار از جامعه بی طبقه (بهشت در کتب مقدس) به جامعه طبقاتی برده داری است.

• بدون دین مدافع نظام برده داری، همبود بشری فرو می پاشید.
• چون نیروهای مولده رشد کرده بودند، جامعه اشتراکی اولیه در حال تجزیه و تلاشی بود و گذار از آن جامعه بی طبقه به جامعه طبقاتی الزامی بود.
• شاهنامه فردوسی نیز به احتمال قوی سوگنامه همین گذار دردناک است.
• تراژدی های یونان نیز به همین سان.

10
مهدی شعبانی پور

• خوب، پیامبران و امامان برای همین آمده اند که دین تحول داشته باشد و همیشه همان نماند.
• و قبول دارم که چندین سال است که این تحول ایجاد نشده
و تمام مشکلات برای نبود پیامبر و فرستاده خدا در زمان ماست.
• و همچنین غیبت منجی.

11
میم
• پیامبران و امامان از جائی نمی آیند.

• آنها ایدئولوگ های طبقه حاکمه اند.
• آنها مدافعین و توجیه گران سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم اند.


تغییر شعور اجتماعی (مثلا دین)
با تغییر وجود اجتماعی (شیوه تولید، مثلا گذار از فئودایسم به سرمایده داری) صورت می گیرد
.
نه به خواست این و ان.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر