۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (215)

فؤاد تابان
پاسخ به یک پرسش
ما چه داریم که روی میز بگذاریم؟

سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de


1

نماینده مردم
اریستوکراسی از طریق انتخابات؟


• به حکم آقای فؤاد تابان باید با اندکی دقت توجه کرد:

ف. تابان
من به «نیاز» پیشنهاد می کنم:
شما دست از داستانسرایی درباره زمان پهلوی بردارید، ما هم قصه ی شکنجه و مظلومیت ها را کنار می گذاریم.
آن وقت من، ارزشمندترین کالای انسانی را برای شما روی میز می گذارم:
حق انتخاب کامل حکومت.
بیایید با اتکا به این حق و با خواست «همه ی قدرت به انتخاب مردم» و «نه به نهادهای غیرانتخابی» به جنگ دیکتاتورها برویم!

• بیایید قبل از مراجعه به احکام داهیانه ارسطو در تمیز دیکتاتوری از دموکراسی، به فرمولبندی آقای تابان (به قول استاد قراگوزلو) خم شویم:
• «همه ی قدرت به انتخاب مردم»!
• خیلی ممنون.
الف

• «همه ی قدرت به انتخاب مردم»، ولی همه قدرت به دست کی؟

ب
• همه قدرت بدست کدام طبقه اجتماعی؟
ت

• دموکراسی مگر قرار نبود که حاکمیت خلق باشد،
حاکمیت توده باشد، حاکمیت اکثریت جمعیت زحمتکش هر کشور باشد؟
• مگر قرار نبود «همه ی قدرت» به دست مردم باشد؟

2
همن سیدی
خطر جدی است، اگر افشاگری نشود!

• از استدلال های آقای تابان لذت بردم
• اما قابل توجه دوستانی که احتمال بازگشت سلطنت را جدی نمی‌گیرند:
• هرچند منطقا می‌باید چنین باشد، اما در غیاب دردناک جریانات متشکل مترقی، دموکرات و چپ، و در عصبیتی که امروز متأثر از عملکرد جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل شده، احتمال تکرار اشتباهی که ۱۳۵۷ روی داد، صفر نیست.
• ولیعهد سابق دقیقا پا جای پای خمینی گذاشته و همه تاکتیک های او را مو به مو تکرار می‌کند:

الف
• سوار شدن بر موج نارضایتی عمومی!
ب

• سخن گفتن از اتحاد و کنار گذاشتن اختلافات!
ت

• در هاله‌ ای از ابهام باقی گذاشتن ساختار حکومت آینده!

پ

• دادن دست و دلبازانه ی وعده‌های طلایی به همه طبقات و اقشار!
• بله احتمال بازگشت حکومت سابق قوی نیست، به شرط آنکه مرتبا در مورد آنها افشاگری شود و اهداف پنهانی آنها برای نسل جدید روشن شود، تا آن روز که آنها از ترفندهای شان برای تحریف تاریخ و تحمیق مردم دست بردارند.

3
مسعود بهبودی
باید به حال اوپوزیسیون ایرانی زار زار گریست!

• تنها چیزی که از این کامنت ها دستگیر خواننده می شود، چنته خالی و بی باوری صاحبان سخن به توده است.
• ظاهرا به توده فقط «حق انتخاب» دار و دسته خودشان را می دهند و کمترین فرق ماهوی با همدیگر (چه وابستگان علنی و چه توجیه کنندگان وابستگی) ندارند.

• به کجای این شب تیره بیاویزیم، قبای ژنده خود را؟


5
یاسمین الف
یک سوال از اقای تابان
• آقای تابان
• ممکن است لطف کنید و توضیح دهید که منظور شما از "ما" در جمله زیر، چه کسانی هستند؟
• «ما هم قصه ی شکنجه و مظلومیت ها را کنار می گذاریم"
• من فکر می کنم دو رژیم دیکتاتوری شاهنشاهی و اسلامی به "ما" حداقل این درس را داده اند که تنها از جانب خودمان صحبت کنیم و نه از جانب بقیه افراد جامعه.

6
الف باران
برای آقای «حق ...»

• از حجت الاسلام شیخ فامیلی سئوال نمودیم:
• «‌ای شیخ فامیل، چگونه می‌توان کافر شد؟»

• آن شیخ فامیل اخمی به بنده نمود و فرمود:

• «اگر می خواهی دین داشته باشی، اسلام آخرین مدل است و اگر می خواهی کافر باشی‌، همین حالا که هستی!»

• ما را از این جواب بسیار خوش آمد.

7
نامی شاکری
این هم یک برنامه ی چپ

• خانم و یا آقای حق عزیز!
• اگرچه طلب "برنامه" از سوی جنابعالی را (مثل خیلی های دیگر) یک ژست سیاسی می دانم، اگر چه حزب توده ی ایران را حزبی سپرده شده به تاریخ می دانم و اعتقاد دارم که جنبش چپ در ایران با اتکاء به تاریخ حزب توده ی ایران، باید حزب طراز نوین کمونیست ایران را بنیاد گذارند، برای جنابعالی که خیلی مشتاق برنامه ی پیشنهادی چپ ها برای توسعه و تکامل دموکراتیک جامعه ی ایران را طب می کنید، "طرح برنامه ی حزب توده ی ایران" را یک سند کلاسیک قابل تامل می دانم و پیشنهاد می کنم که دقیقا مطالعه اش کنید و اگر توان تئوریکش را دارید، نقد علمی اش کنید.
• (عجالتا فحش و فحش کاری به "توده ای های خائن" را هم بگذارید برای بعد!)
• اینهم لینکش:
http://www.tudehpartyiran.org/Barnameh-July۲۰۱۱-V۲.pdf

8
میم نون
واژه گمشده
• آقای نامی شاکری
• در طرح بر «نامه» ی مورد نظر شما چند بار می توان حتی با ذره بین مدرن واژه «امپریالیسم» را پیدا کرد؟
• علاوه بر این مطمئن اید که نویسنده طرح یاد شده، می داند که چه می نویسد و یا اینکه هنر بزرگش واژه سازی و واژه بازی است؟

9
نامی شاکری
از نامی به حق و میم نون و دیگردوستان!

• من فقط خواستم به یک "نمونه" برنامه اشاره کنم .
• بدون کتمان ضعفی که به آن اشاره کرده اید، این برنامه دارای نکات قابل تامل فراوانی است، اگرچه به نظرم به علت "غیرحزبی" بودن از استحکام ساختاری و منطقی کافی برخودارنیست.
• به عنوان یک نمونه ی دیگر به برنامه دولت امید مهندس موسوی اشاره می کنم، که در انتخابات سال ۸۸ منتشرشد.
• البته نه به عنوان یک برنامه ی چپ برای توسعه ی دموکراتیک جامعه ی ایران، بلکه به عنوان یک برنامه با گرایش دموکراتیک و ناظر به شرایط عینی ایران.
• امادو نکته ی دگر :
• نه تنها،جریان هایی که به نام حزب توده ی ایران در خارج از ایران سخن می گویند، بلکه بسیاری از دیگر جریان های چپ نیز هریک به فراخور حال، "امپریالیسم" را از مانع اصلی توسعه و تکامل دموکراتیک ملل جهان خارج کرده اند!
• تاسف بار اینکه اینجا، درداخل ایران و درمیان بسیاری از روشنفکران و فعالان جنبش سبز نیز، سخن گفتن از "امپریالیسم" به نوعی مکروه به شمار می آید.
• از جمله به این دلیل ساده که "آنتی امپریالیسم" گفتمان جمهوری اسلامی ایران است !

• به نظرم در جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، سلطنت طلبان (ازهرتیره و رده) موضوعیتی ندارند و نباید برای شان وقت تلف کرد و نگران شان بود.
• نیروی اجتماعی داخلی درخوری هم پشت شان نیست که مثلا به ملاحظه ی آنها، اینها را در شمارآوریم.
• روی گزارش هایی که از اشک و آه برخی از آحاد ملت برای "آن خدا بیامرز" یا " شهبانوی محبوب" به آنطرف ها می رسد، حساب نکنید .
• از بغض معاویه است تا حب علی!
• به اینها اگر باشد همین حالا هم میل دارند مجسمه امثال نصیری و ثابتی را در میدان های شهر علم کنند!
• نقد و نفی جمهوری اسلامی رو به گذشته ندارد، آینده گرا ست!
• حتی اگر به مدد رسانه های رنگارنگ ارتجاعی از اعلیحضرت و ملکه قدیس هم ساخته شود، سلسله ی پهلوی به تاریخ سپرده شده است!
• اگر بنا بر سلطنت طلبی باشد (و نه اعاده ی تاج و تخت به خانواده ی پهلوی)، خوب همین سلطنت حی و حاضر که سلطانش سید و اولاد پیغمبرهم است، مگر چه اشکالی دارد؟
• فرزند برومندش، آقا مجتبی هم (اگر خدا قسمت کند) یک سر و گردن از آقای رضا پهلوی، آقا تر است!

10
میم نون
از توصیف سطحی چیزها تا تحلیل دیالک تیکی آنها

• خیلی ممنون نامی عزیز
• به همین حکم خود توجه کنید:
• «اگرچه (به) نظرم به علت "غیرحزبی" بودن از استحکام ساختاری و منطقی کافی برخودار نیست.»

• این ادعای شما به چه معنی است؟


• اگر (به) را حذف کنیم به این نتیجه معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) می رسیم که پیش شرط «برخورداری نظری از استحکام ساختاری و منطقی»، «غیر حزبی» نبودن صاحب نظر است.
• به عبارت دقیقتر، حزبی بودن همان و «برخورداری نظر صاحب نظر از استحکام ساختاری و منطقی» همان.

الف

• این اولا بدان معنی است که محتوای شناخت را سوبژکت شناخت تعیین می کند، البته با ناپیگیری نسبی شما در این زمینه حتی.

ب

• این ثانیا به معنی انکار این حقیقت امر مارکسیستی ـ لنینیستی در عرصه تئوری شناخت است که «محتوای شناخت در خود اوبژکت شناخت است.»
• سیبیت سیب در خود سیب است و نه در خورنده سیب و یا بوینده و بیننده و شناسنده سیب.

• تنها زمانی سیب درست شناخته خواهد شد که عناصر متشکله آن (ساختار مولکولی آن ـ به عنوان مثال ـ و مواد قندی و پروتئینی و ویتامین ها و غیره ان) تجزیه و تحلیل اوبژکتیف شود.

• فراز دیگر از نوشته شما:
• «درمیان بسیاری از روشنفکران و فعالان جنبش سبز نیز، سخن گفتن از "امپریالیسم" به نوعی مکروه به شمار می آید.
• از جمله به این دلیل ساده که "آنتی امپریالیسم" گفتمان جمهوری اسلامی ایران است .»

• وضع موجود را توصیف کردن بد نیست، البته با عرض پوزش هنر هم نیست.
• تابان عزیز هم به همین سان تحلیل و توضیح چیزها را با توصیف آنها جایگزین می سازند:
• کسی کاری به صحت و سقم، حقیقت و بطلان نظرها و گرایش ها ندارد.
• فقط آنچه در سطح چیزها، پدیده ها و سیستم ها می گذرد، بطرزی ساده در نهایت ساده لوحی و خدا نکرده خودفریبانه و شاید عوامفریبانه طرح می شود.
• «آنتی امپریالیسم» بودن می تواند از مواضع مطلقا متفاوت و حتی متضاد ریشه و صورت گیرد، آنتی کمونیست بودن هم به همین سان.

• برداشت هر خواننده از نقطه نظر شما می تواند این باشد که حزب طبقه کارگر باید به ساز این و آن برقصد و نان بخور و نمیر خود را به نرخ روز بخورد:
• یعنی مد روز را پی بگیرد در بی اعتنائی مطلق به حقیقت عینی و حقیقت تاریخی تا رستگار شود.
• با پوزش و مهر

6
نامی شاکری
و یک پرسش
• میم نون عزیز!
• حتما بهتر از من می دانید که این امکانات محدود اخبار روز، مجال مساعدی برای این منبرهای نظری "مارکسی – لنینی" ما فراهم نمی آورد .
• مباحثی چنان پیچیده که یک سرش به پل پت درکامبوج می رسد و سر دیگرش به داسیلوای برزیل (به اقتضای همان شرایط عینی)
• من احتمالا منظورم را درست نرسانده ام .
• اعتبار آن برنامه از آن جهت برای من زیر علامت سوال است که حاصل کار حزبی نیست (ممکن است کار چند آدم حزبی معتبر و محترم باشد)
• به نظرم یک برنامه ی توسعه از سوی "چپ " فقط وقتی اعتبار دارد که از یک فرایند دموکراتیک حزبی عبور کند.
• (فرض می کنم در مورد ماهیت و ساختار حزب کمونیست اتفاق نظر داریم.)
• پس حقیقت را حزبی نمی دانم، اما حزب (کمونیست) را مناسب ترین و معتبرترین دستگاه پژوهش و تبیین حقیقت می دانم .
• ضمنا ممنون می شوم اگر درچند سطرو بطور خلاصه مرا حالی کنی که " آنتی امپریالیسم" بودن چگونه می تواند از مواضع "مطلقا متفاوت و حتی متضاد" ریشه و صورت بگیرد؟
• نکند شما هم قائل به "آنتی امپریالیسم" خودی و غیر خودی هستید؟
• با ارادت .

6
میم نون
• خیلی ممنون
• مفهوم «ضدیت از مواضع مختلف با چیزی» دقیقا بر تئوری شناخت ماتریالیستی مبتنی است:
• چیزها، پدیده ها و سیستم ها در ضمیر طبقات اجتماعی مختلف بطرق مختلف، متفاوت و حتی متضاد منعکس می شود.
• دلیلش این است که انعکاس معنوی چیزها، پدیده ها و سیستم ها نه آئینه وار، نه مکانیکی، نه مرده، بلکه دیالک تیکی است.
• به قول معروف انعکاس ها از فیلترهای طبقاتی و معرفتی ـ نظری انسان ها می گذرند.
• امپریالیسم به مثابه یک واقعیت عینی نیز به همین سان به انحای مختلف در ضمیر انسان ها منعکس می شود و واکنش و سمتگیری و موضعگیری متفاوت و حتی متضاد برمی انگیزد.
• شناخت چیزها اصولا از گردنه دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت می گذرد.
• در تارنمای دایره المعارف روشنگری در این زمینه صدها مطلب ریز و درشت منتشر شده است.

• خلاصه:

• هم از موضع فئودالی ـ بنده داری می توان مخالف امپریالیسم و مثلا دربار بود و هم از موضع خرده بورژوائی، بورژوائی ـ ملی و هم از موضع پرولتری.
• اولی ارتجاعی است، آخری انقلابی.
• بقیه در نوسان بین آندو.


البته این چیزها را خودتان بهتر می دانید.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر