۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (7)

تحلیلی از روزبه مهرگان
سرچشمه:
گروه فیس بوک موسوم به
شعر و شعور و شعار


خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
«بله» نگو!
يكي از بزرگان فرزند خود را فرموده باشد كه اي پسر، زبان از لفظ «نعم» حفظ كن و پيوسته لفظ «لا» بر زبان ران و يقين بدان كه تا كار نفر با «لا» باشد، كار تو بالا باشد و تا لفظ تو «نعم» باشد‌، دل تو به غم باشد.


• در طنز انتقادی عبید، ابتدا می بایست مفهوم «بزرگان» مورد کنکاش قرار بگیرد.
• به نظر می رسد که «یکی از بزرگان» نمی تواند از طایفه دانشمندان و حکیمان باشد.
• به این علت که بزرگانی از آن طایفه فرزند خود را به کسب علم و دانش و بالا بردن آگاهی هدایت می کنند.
• بنا بر این «یکی از بزرگان» اشاره آشکار به یکی از مقامات حکومتی است که در حال راهنمایی فرزندش برای کسب قدرت است.

اما چرا چنین بزرگی، لفظ «لا» را بر لفظ «نعم» ارجح می داند؟

• دلیل این کار را می بایست در ساختار دیکتاتوری حکومت پادشاهی قرون وسطایی جستجو کرد، حکومتی که بر پایه رأی فردی اداره می شود و نه بر اساس آرای شورایی.
• در حکومت فردی اگر فرزند یاد بگیرد، که نه بگوید، طبیعی است که کارش بالا باشد در غیر اینصورت دلش به غم.

• حال سؤال اینجا ست که چرا عبید به چنین نتیجه ای می رسد؟

• عبید در کاخ شاهان رفت و آمد داشته و شخص محترمی هم محسوب می شده، اگر چه به وزارت رسیدنش در جایی به ثبت نرسیده است.
• عبید با چشمان تیز بینش «نه» گوئی بالا دستان را به زیر دستان به عینه می دیده است.
• بی اعتنا به اینکه زیر دستان درست می گفته اند و نادرست.
• برای حفظ قدرتی از نوع دیکتاتوری قرون وسطایی «نه» گوئی یعنی اعلام و اعمال و تحکیم تسلط بر زیر دست.

• تنها در طریق شورایی و به قول درست شما هم اندیشی است که رابطه دیالکتیکی لا و نعم کار برد صحیح خودش را بدست می آورد.
• بنا بر این عبید این طنز را با دلی پر درد به رشته تحریر در می آورد.
• نکته طنز آن همین تخریب دیالکتیک نه و آری است و اتفاقا نکته قابل تأمل آن نیز همین نکته است.

• در واقع عبید بزرگان حکومتی را به «لا» گویی در همه حال متهم می کند.
• «لا» گویی ئی که نه بر آگاهی، بلکه تنها بر تمرین «لا» گویی مبتنی است.

• آیا عبید با تمام وجودش چوب بی صدای این «لا» گویی مدام را از حکومتیان نخورده است؟

• فکر می کنم باید بارها خورده باشد.


بنا بر این، این طنز با توانایی «لا» گویی برشت فرسنگها فاصله از هم دارند.


مجید
• با درود
• تحلیل شمارهٔ ۶ این گفته بیشتر با سلیقهٔ من سازگار است.
• «بزرگ» در اینجا پشتوانه ای است، برای تبلیغ این نظر عبید.

• «نه» گوئی اولین قدم برای پیشروی به سمت استقلال، خود کفایی و شاید هم فرد گرایی باشد.
• «لا» گوئی فرد را به خوداندیشی سوق می دهد، به کسب استقلال نظر.
• «نعم» گوئی بیشتر به پشیمانی می ‌انجامد، تا «لا» گوئی.
• تبدیل لا به نعم همیشه راحت تر است از تبدیل نعم به لا.

یدالله
• خیلی ممنون از هماندیشی
• حق از خیلی نظرها با شما ست.
• آنچه برای ما قبل از هر چیز ارزش و اهمیت دارد، خوداندیشی دوستان است.

• دوست مان خوداندیشانه به کشف جنبه هائی نایل آمده اند که از دید ما در تحلیل این طنز موجز پنهان مانده بود:
• ایشان از مفهوم «بزرگ» برداشت دیگری ارائه داده اند:
• «بزرگ» را از طبقه حاکمه دانسته اند و نتیجتا لاگوئی را بطرزی نو توضیح داده اند.
• بدین طریق بخش معینی از واقعیت عینی اجتماعی را روشن کرده اند و به تکمیل تحلیل ما کمک ارزنده ای ادا نموده اند.

• اکنون شما مفهوم «بزرگ» را ـ باز هم بدرستی ـ عنصری صوری برای نقل قصه تلقی می کنید.
• این ایده ارزشمند جدیدی است که بازهم از دید ما پنهان مانده بود.
• نکات بکر و بدیع دیگری هم که بر شمرده اید، نور علی نور اند.
• در روند هماندیشی از این نوع است که اوبژکت (موضوع) شناخت هرچه وسیعتر و عمیقتر و دقیقترمورد تأمل قرار می گیرد و شناخته می شود.
پایان

۱ نظر: