جامعه شناس و اقتصاد دان مارکسیست
پروفسور رشته اقتصاد ملی و جامعه شناسی اقتصادی
مؤسس «انجمن دانشمندان دموکرات» (1968)
از مؤسسین حزب «اکسیون پیشرفت دموکراتیک» (1969)
اولین دانشمندی که در آلمان فدرال به بررسی استالینیسم همت گماشت.
او کاشف و توسعه دهنده تئوری های اقتصادی و اجتماعی مهمی در باره کاپیتالیسم و جامعه شناسی علوم بوده است.
ورنر هوفمن به سنت اقتصاد اجتماعی، اقتصاد علمی را با جامعه شناسی پیوند داد.
او بلحاظ نظری (تئوریکی) به مبارزه علیه نئوپوزیتیویسم پرداخت و بلحاظ سیاسی به جانبداری عملی و فعال از حزب کمونیست برخاست.
آثار او برای کسی که در سال های 60 و 70 قصد برخورد انتقادی با جامعه آلمان، با دولت، اقتصاد و سیاست آن داشت، نقاط سمتگیری بی بدیلی عرضه می کرد.
ورنر هوفمن همواره می کوشید تا معارف خود را با پراتیک جامعه دگرگونساز پیوند دهد.
(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
فصل پنجم
مناسبات مالکیت
پروفسور رشته اقتصاد ملی و جامعه شناسی اقتصادی
مؤسس «انجمن دانشمندان دموکرات» (1968)
از مؤسسین حزب «اکسیون پیشرفت دموکراتیک» (1969)
اولین دانشمندی که در آلمان فدرال به بررسی استالینیسم همت گماشت.
او کاشف و توسعه دهنده تئوری های اقتصادی و اجتماعی مهمی در باره کاپیتالیسم و جامعه شناسی علوم بوده است.
ورنر هوفمن به سنت اقتصاد اجتماعی، اقتصاد علمی را با جامعه شناسی پیوند داد.
او بلحاظ نظری (تئوریکی) به مبارزه علیه نئوپوزیتیویسم پرداخت و بلحاظ سیاسی به جانبداری عملی و فعال از حزب کمونیست برخاست.
آثار او برای کسی که در سال های 60 و 70 قصد برخورد انتقادی با جامعه آلمان، با دولت، اقتصاد و سیاست آن داشت، نقاط سمتگیری بی بدیلی عرضه می کرد.
ورنر هوفمن همواره می کوشید تا معارف خود را با پراتیک جامعه دگرگونساز پیوند دهد.
(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
فصل پنجم
مناسبات مالکیت
• مهمترین ره آورد شناخت مبتنی برماتریالیسم تاریخی، عبارت است از این که مجموعهً مسائل زندگی بشری، بانضمام جهان بینی او ـ در تحلیل نهائی ـ محصول نحوه و نوع سازمان اجتماعی است، که انسان ها برای تاًمین شرایط مادی زندگی خود و برای توسعه، تکامل و بقای نوع خویش برقرار می سازند.
• به عبارت دیگر، به قول فریدریش انگلس در اثر او تحت عنوان «توسعه سوسیالیسم از اوتوپی به علم»، «ساختار اقتصادی معین هر جامعه، بنیان واقعی ئی است که بر روی آن مجموعهً روبنای حقوقی و سیاسی و همچنین تصورات مذهبی، فلسفی و غیرهً جوامع بشری در برهه های مختلف تاریخی بنا می شود و در پرتو آن توضیح داده می شود.»
• ساختار اقتصادی جامعهً بورژوائی، شیوهً تولید سرمایه داری است.
• مراجعه کنید به شیوه تولید در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• بنیان جامعهً بورژوائی، عبارت است از مالکیت خصوصی بر وسایل تولید.
• (اخیرا در جنبش باصطلاح چپ ایران به توهمی دامن زده می شود که تغییر جامعه باید بدون تغییر فرم مالکیت بر وسایل تولید انجام گیرد وتمام عیوب جامعهً سوسیالیستی در این خلاصه می شود که گویا مالکیت دولتی جایگزین مالکیت خصوصی شده است.
• البته این گونه ادعاها برای خالی نبودن عریضه است.
• اگر با حضرات بیشتر بحث کنید، به این نتیجه خواهید رسید که هدف حفظ جامعهً سرمایه داری است و نه تغییر آن.
• ولی صرفنظر از نیت باطنی حضرات باید به این واقعیت ساده باور داشت که جامعه سرمایه داری را بدون تغییر بنیان آن، یعنی بدون لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، نمی توان تغییر داد.
• هر تغییر ادعائی دیگر، فقط در سطح تغییرات فرعی و رفرم های موقتی خواهد بود. مترجم)
• فرم حاکمیت جامعهً بورژوائی، عبارت است از وابستگی کارگران مزدبگیر به صاحبان سرمایه.
• (بدین طریق مفهوم عوامفریبانهً کارده (به جای سرمایه دار، کارفرما) و کارپذیر (به جای کارگر)، در رابطه با داد و ستد کار، پا در هوا و وارونه می شود.)
• برای فهم چگونگی سیر این فرماسیون اجتماعی، به قول فریدریش انگلس در اثر او تحت عنوان «توسعه سوسیالیسم از اوتوپی به علم»، لازم بود «از سوئی سیر تاریخی شیوهً تولید سرمایه داری و ضرورت پیدایش آن را برای برههً مشخص تاریخی و همچنین ناگزیری سقوط آن را نشان دهیم و ازسوی دیگر خصلت درونی آن را که همچنان پنهان مانده بود، برملا سازیم.
• تحقق این امر با افشای «اضافه ارزش» صورت گرفت.
• این دو کشف بزرگ، یعنی درک ماتریالیستی تاریخ و افشای اسرار تولید سرمایه داری بکمک «اضافه ارزش» را مدیون مارکس هستیم.»
• سرمایه داری عبارت است از سیستم مبتنی بر تصاحب خصوصی «اضافه ارزش»، بوسیلهً صاحب سرمایه، یعنی مالک وسایل تولید و سرمایه گذاری مجدد «اضافه ارزش» حاصله (در صورتیکه مصرف نشده باشد) برای بدست آوردن «اضافه ارزش» تازه، یعنی برای انباشت سرمایه.
• برای جبر انباشت سرمایه فرق نمی کند، که سرمایه ها در دست کارفرمایان منفرد باشند و یا در اختیار شرکتهای مجرد بورسباز، که مدیران شان، انباشت سرمایه را بنا بر نوسانات نرخ سهام، در بازار بورس دنبال می کنند.
• (انگلس در پاورقی چاپ مانیفست حزب کمونیست به زبان انگلیسی تذکره زیر را می نویسد:
• «منظور از بورژوازی، طبقه سرمایه داران مدرن است که صاحبان وسایل تولید اجتماعی اند و کار مزدوری را مورد استفاده قرار می دهند.
• منظور از پرولتاریا، طبقه کارگران مزدبگیر است که بدلیل نداشتن وسایل تولید مجبور به فروش نیروی کار خویش اند تا بتوانند زندگی کنند.»
• این تذکره انگلس از اهمیت بزرگی برخوردار است.
• زیرا در آن مفهوم طبقه بلحاظ فونکسیونی تعریف شده است.
• بر مبنای این تعریف یاوه بودن این ادعا که تئوری جامعه طبقاتی و مبارزه طبقاتی کهنه شده، افشا می شود و ماهیت عوامفریبانه و گمراهساز آن برملا می گردد.)
• انباشت سرمایه هر چه بزرگتر شود، حضور انسان مشخص، در مصرف و بکار انداختن سرمایه، به همان میزان کاهش می یابد.
• این امر به تسریع انباشت سرمایه منجر می شود و انسان رفته رفته به درجهً غلام پست و حلقه بگوش آن تنزل می یابد.
• منظور از تولید اجتماعی عبارت بود از رها سازی روزافزون انسان از هفت خوان «بازتولید»
• ولی اکنون آن به ضد خود بدل می شود.
• انسان غلام پخمهً تکثیر سرمایه می شود و در اسارت جاذبه های کاذب کالاهای مصرفی، دمبدم «مقیدتر» می گردد و سرانجام حتی از لذت بردن از ثروت اجتماعی محروم می شود:
• در جامعه ای که انباشت ثروت هرروز غول آساتر می شود، تعداد تهیدستان روز بروز افزونتر می گردد.
• جامعه شناس زنده یاد ـ ورنر هوفمن ـ می نویسد:
• «سرمایه داری، فلاکت دوگانه ای به همراه می آورد:
1
• سرمایه داری از سوئی ذلت مادی افرادی را به همراه می آورد که از روند تولید کنار گذاشته می شوند و به خاک سیاه می نشینند.
2
• سرمایه داری از سوی دیگر، مکانیسم های شیوهً تولیدی ئی را به همراه می آورد، که انسان هائی را که در روند تولید شرکت دارند، به ذلت معنوی سوق می دهند.»
• («ذلت»، سلسله مقالات ورنر هوفمن در بارهً «سرمایه» کارل مارکس. فرانکفورت آم ماین، 1967 ، ص 27)
• آمار بانک جهانی نشان می دهد، که «تعداد مطلق فقرا در جهان سوم، در فاصله سال های (1987 ـ 1993) از یک ممیز بیست و سه میلیارد نفر به یک ممیز سی و یک میلیارد نفر افزایش یافته است.
• این یعنی حدود 30 درصد جمعیت کرهً زمین.
• بطور تخمینی می توان گفت که در سال 1999 به یک ممیز پنجاه میلیارد نفر و در سال 2015 به یک ممیز هشتاد میلیارد نفر خواهد رسید। پنجاه
• در اندونزی، تعداد فقرا در فاصله سال های (1977 ـ 1998) دو برابر شده و به 40 میلیون نفر رسیده است.
• تعداد فقرای شهرنشین کرهً جنوبی از هشت ممیز شش درصد به نوزده ممیز دو درصد افزایش یافته است.
• در هندوستان، بنا بر تخمین های بانک جهانی، تعداد فقرا در سال 1997 به 340 میلیون نفر رسیده بود، در حالیکه درسالهای پایانی دههً 80، بالغ بر 300 میلیون نفر بوده است.
• (روزنامهً زوریخ نو، 18 دسامبر 1997)
• یونیسف در بارهً وضع کودکان جهان گزارش می دهد:
• در سال 1997 بیش از 7 میلیون کودک زیر پنجساله، به علت تغذیهً ناکافی مرده اند.
• تغذیهً ناکافی موجب صدمات روحی و جسمی میلیون ها کودک دیگر شده است.
• صدمات ناشی از تغذیهً ناکافی بمراتب بیشتر از امراض عفونی است.
• تعداد کودکان زیر پنجساله، که غذای کافی در اختیارشان قرار نمی گیرد، افزایش یافته است.
• (روزنامهً زوریخ نو، 18 دسامبر 1997)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر