۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

امپریالیسم در دوره رقابت دو سیستم (5) (بخش آخر)

ارنست مندل (1923 ـ 1995)
اقتصاد دان، تئوریسین سوسیالیسم بلژیکی
از رهبران بین الملل چهارم
استاد دانشگاه بروکسل
برنده جایزه الفرد مارشال
به خاطر تدریس «امواج طویل توسعه کاپیتالیستی» در دانشگاه کامبریج (1978)
موضوع تحقیق:
تضادهای سرمایه داری معاصر
شانس جنبش های انقلابی توده ای
مسائل مربوط به استراتژی سوسیالیستی
بوروکراسی و توسعه استالینیسم در اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی
آثار:
علل از خود بيگانگی (1970)
در باره‌ی بوروکراسی (1973)
الفبای مارکسيسم (1975)
شکست امپرياليسم در ويتنام (1975)
پيرامون رابطه خودسازماندهی طبقه کارگر با حزب پيشاهنگ (1990)
سوسياليسم يا نئوليبراليسم (1993)
جايگاه مارکسيسم در تاريخ (1994)
همسایه شمالی، گرگی درلباس میش
درباره بنیادهای اقتصادی و سیاسی
همزیستی مسالمت‌آمیز و انقلاب جهانی
نقد و بررسی تئوری فاشیسم
مقدمه‌ای بر اقتصاد ماركسیستی
ریشه های تاریخی ونظری بلشویسم .
نظریه لنینیستی سازماندهی
رخساره های اقتصاد در روند تكامل اجتماعی تضادهای سرمایه داری
تئوری ماركسیستی اقتصاد

5
امپریالیسم قوی و یا ضعیف؟

پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری

• مفاهیم جنگ سرد، پات اتمی، عصر طلائی و فوردیسم، وابستگی جهان سوم و غیره حاکی از آنند که سیستم تحت رهبری ایالات متحده امریکا، امپریالیسم و یا «نئو امپریالیسم» فوق العاده مستحکم و نیرومند بوده است.

• مؤلفین بیشماری و از آن جمله، ارنست مندل (1962، جلد دوم، ص 122) در سال های 60 و 70 از مفهوم «نئو امپریالیسم» استفاده می کردند، تا بدین طریق، تغییرات حاصله در امپریالیسم کلاسیک (تا سال 1945) را و ضمنا پیامدهای استقرار «اردوگاه سوسیالیستی» و فروپاشی سیستم مستعمراتی را نشان دهند.

• (مراجعه کنید به بوریس، 1966)

• پس از فجایع دوره جنگ فی مابین و تجارب سال های اول پس از جنگ، می بایستی سال های بعد از 1950 به عنوان دوره شکوفائی و ثبات خارق العاده ـ به نفع نظام کاپیتالیستی ـ احساس شود.

• در اکثر کشورهای غربی احزاب کنسرواتیو (محافظه کار) حاکم وبدند.

• مشخصه سیستم سرمایه داری مصرفی دیگر نه کمبود، بلکه اشتغال تماموقت و وفور نعمت بود، که همراه با توده های پهناور، مزدبگیران را هم به رضایت و آمادگی به همرنگسازی سوق می داد.

• تمایلات انقلابی مطلقا ناچیز بودند و بلحاظ سیاست داخلی هراسی برنمی انگیختند.

• هراس از کمونیسم آنجا بیشتر بود که از این نظر ضعف هائی وجود داشت.

• این امر خود را در «جنگ مجازی» (به قول کالدور) میان شرق و غرب نیز منعکس می کرد.

• در جامعه شناسی موضوعاتی از قبیل محو جامعه طبقاتی، «انسان مطرود» در «جامعه توده ای» و یا «جامعه ای بدون اوپوزیسیون» یکه تاز میدان بودند.

هربرت مارکوزه (1898 ـ 1979)
فیلسوف، سیاست شناس و جامعه شناس آلمانی ـ آمریکائی
از اعضایِ اصلیِ مکتب فرانکفورت
در برلین به ‌دنیا آمد.
در طولِ جنگِ جهانی اول در ارتش آلمان خدمت کرد
سپس عضوِ شورایِ سربازان بود که در قیام ناکامِ سوسیالیست‌های اسپارتاکیست شرکت داشت
آثار:
سرنوشت دموکراسی بورژوائی
هنر و رهائی
فلسفه و روانشناسی
جنبش دانشجوئی و پیامدهای آن
محیط زیست و انتقاد اجتماعی
اونتولوژی هگل و تاریخیت
اوتوریته و خانواده در جامعه آلمان
مبارزه بر ضد لیبرالیسم در دولت های توتالیتر

• هربرت مارکوزه در سال 1964 در اثر خویش تحت عنوان «انسان تک بعدی» می نویسد:
• این همواره «غنی تر، بزرگتر و بهتر می شود.»
• به مثابه کل « خردستیز» است.
• آزادی فرد را تار و مار می سازد.
• اما «تمایلات توتالیتر» از سوی توده افراد به مثابه وضع مبتنی بر نهایت رضایت خاطر احساس می شوند، وضعی که خادم «حفظ وضع موجود» است.

• (توتالیتر به متدها و روش های دیکتاتوری اطلاق می شود که هر نوعی از دموکراسی را سرکوب می کند و تمامت حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تحت اراده خودکامه خودسر در می آورد. مترجم)

• این تصور از امپریالیسم قوی اما در عصر تضاد دو سیستم، تصویری ناقص می ماند.
• این تصویر، خود گشتاوری از ایدئولوژی امپریالیستی است، خودوصافی پیوند حاکمیتی است.

• ثبات مناسبات بیانگر نتیجه انطباق امپریالیسم با تغییر تناسب قوا در مقیاس جهانی بود و نشانگر عقب نشینی های اجباری امپریالیسم در مقابل قوای مخالف بود.


• در تاریخ توسعه درازمدت سیستم جهانی کاپیتالیسم خصلت خارق العاده این عصر ـ قبل از همه ـ از آن رو برجسته می شود که در هیچ دوره دیگر، قدرت نیروهای ضد کاپیتالیستی و غیر کاپیتالیستی و فشار جنبش های ضد امپریالیستی این چنین نیرومند نبوده است و مرکز سیستم جهانی کاپیتالیسم این چنین به مصاف طلبیده نشده است.

• درست به همین خاطر، به قول ارنست مندل، مؤلفینی که قدرت امپریالیسم را به هیچ وجه نفی نمی کردند، به پیروی از لنین دوران امپریالیسم را «دوران شکست کاپیتالیسم» می نامیدند.
• (مندل، جلد 2، 1962، ص 126)

1

• از انقلاب اکتبر 1917، آماج همه نیروهای امپریالیستی از بین بردن اتحاد شوروی سوسیالیستی بوده است.
• اتحاد شوروی اما در پی جنگ جهانی دوم، برعکس، به مثابه قدرت رهبری «سیستم دول سوسیالیستی» بطرز خارق العاده ای تقویت یافته بود.
• اتحاد شوروی تا سال های 70 توانست خود را بلحاظ سیاست داخلی و خارجی تحکیم کند.
• با شکست فجیع ایالات متحده امریکا در ویتنام و با پیشرفت سیاست «همزیستی مسالمت آمیز» در اروپا (سیاست شرق حکومت سوسیال ـ لیبرال در آلمان غربی، کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا) ظاهرا تناسب قوا در مقیاس جهانی بار دیگر به نفع اتحاد شوروی تغییر یافت.
• فروپاشی عنقریب اتحاد شوروی و «اردوگاه» آن را در این ایام هیچکس نمی توانست بطور جدی تصور کند.

2

• قدرت های استعماری سابق، هرگز داوطلبانه از «ما یملک» خود دست برداشته اند.
• بلکه همیشه می بایستی پس از مقاومت مسلحانه طولانی بدان مجبور شوند.
• هرجا هم که داوطلبانه گذار به استقلال سیاسی را برسمیت شناختند، دسترسی به ذخایر مادی را تضمین کرده اند.
• در کشورهای به اصطلاح «جهان سوم» از این رو در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، نیروها، جنبش ها و حکومت های ضد امپریالیستی تسلط داشتند.

• تا سال های 70 قرن بیستم ـ در افریقا نیز ـ تعداد کشورهائی که خود را ضد امپریالیستی و یا سوسیالیستی می نامیدند، افزایش یافت که روابط تنگاتنگی با اتحاد جماهیر شوروی و متحدین آن داشتند.

• انقلاب کوبا و سپس پیروزی انتخاباتی سالوادور النده ـ رئیس جمهور سوسیالیست ـ در شیلی در امریکای لاتین به مثابه چاوش رهائی در آمدند.

• در سازمان ملل متحد، همراه با «جنبش کشورهای غیرمتعهد» گروهی از دول جهان سوم تشکیل شد که خواستار «نظام اقتصادی جهانی نوینی» بود و آن را پروژه ای بر ضد امپریالیسم غربی تلقی می کرد.

• تنها ببرکت بحران های اقتصادی پس از سال های 70 و قبل از همه در پی بحران بدهی ها از اوایل سال های 80 دول امپریالیستی توانستند، این قدرت را بشکنند.

3

• در خود متروپول های سرمایه کماکان آرامش برقرار بود.
• این آرامش باز هم از سوئی نتیجه وضعیت اقتصادی فوق العاده («عصر طلائی») و از سوی دیگر نتیجه سازش طبقاتی میان بورژوازی لیبرال و جنبش کارگری رفرمیستی بود.
• این در اروپای غربی پس از سال 1945 بویژه نیرومند بود.
• در فاصله میان سال 1946 تا پایان سال های 70، نیروهای سیاسی و سندیکائی به حد اعلای نفوذ خود در تاریخ خویش از اواخر قرن نوزدهم، یعنی از اوایل تشکیل عصر امپریالیسم دست یافتند و جنبش کارگری به جنبش توده ای بدل شد.
• این سازش در جنبش کارگری به معنی وداع با مدل انقلاب پرولتری و به معنی برسمیت شناسی وسیع مالکیت خصوصی کاپیتالیستی و اقتصاد بازار بود.

• بورژوازی لیبرال نیز در عوض، حاضر به پذیرش و تضمین موارد زیر بود:


1

• اشتغال تماموقت

2

• ارتقای سطح دستمزد رئال

3

• پذیرش عناصر دولتیت اجتماعی

4

• گسترش شرکت کارگران در تصمیمگیری های درونکارخانه ای

5

• وسعت یابی قدرت سندیکاها،

• این عقب نشینی بورژوازی لیبرال بازتاب قدرت سیاسی ـ جهانی سوسیالیسم و دینامیسم جنبش های ضد امپریالیستی در «جهان سوم» بود.
• بورژوازی از گسترش کمونیسم و سوسیالیسم در جهان هراس داشت.

• از این رو از تشکیل دستگاه نظامی غول آسا که منشاء «تعادل هراس افکنی اتمی» بود، پشتیبانی می کرد.

• بورژوازی اما از سوی دیگر از مداخله نظامی بویژه ایالات متحده امریکا در «جهان سوم» استقبال می کرد تا زمانی که این مداخله بر ضد گسترش قدرت نیروهای ضد امپریالیستی (مثلا در امریکای مرکزی، در «حیاط پشتی» ایالات متحده امریکا) صورت می گرفت.
• و تا آنجا که راندمان و رشد تولید اجازه می داد، به پذیرش سیاست اقتصادی کینزیانیستی و عناصر دولتیت اجتماعی و «دموکراسی اقتصادی» تن در می داد تا بتواند صلح اجتماعی درونی را حفظ کند.

• با تغییر آرایش قوا پس از بحران های سال های 70، در درون اردوگاه لیبرال و کنسرواتیو (محافظه کار) نیروهائی قدرت گرفتند که به «سازش طبقاتی» پس از جنگ جهانی دوم خاتمه دادند.


• بویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و «اردوگاه» آن (1989 ـ 1991)، «سلب مالکیت» تهاجمی از دستاوردهای جنبش کارگری رفرمیستی در متروپول های سرمایه به مشخصه «امپریالیسم نوین» بدل شد.

• (در زمینه مفهوم «سلب مالکیت» در گفتمان مربوط به امپریالیسم نوین، مراجعه کنید به سلر 2004 ، بویژه به مقالات دیوید هاروی، همانجا، ص 183 ـ 216)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر