۱۴۰۴ آذر ۱۵, شنبه

درنگی در سخنی از ولادیمیر‌ لنین (۶)


وِلادیمیر ایلیچ اولیانوف

  ( ۱۸۷۰ – ۱۹۲۴) 

مشهور به ولادیمیر لِنین،

درنگی

از 

شین میم شین

نظریه مارکسیستی درباره انقلاب
  ولادیمیر‌ لنین
 
لنین

به‌طور کلی، علائم یک وضعیت انقلابی چیست؟

 اگر به سه علامت اصلی زیر اشاره کنیم، مطمئناً اشتباه نخواهیم کرد:

۱

هنگامی که برای طبقات حاکم غیرممکن است که حکومت خود را بدون هیچ تغییری حفظ کنند؛

 وقتی به هر شکلی در میان «طبقات بالا[ی جامعه]» بحرانی رخ می‌دهد،

 بحرانی در سیاست طبقهٔ حاکم است 

که منجر به شکافی می‌شود که نارضایتی و خشم طبقات تحت ستم از طریق آن فوران می‌کند.

 برای وقوع یک انقلاب، معمولاً این که «طبقات فرودست نخواهند» به روش قدیمی زندگی کنند، کافی نیست. همچنین لازم است که «طبقات بالا نتوانند» به شیوهٔ قدیمی حکومت کنند.

لنین در این جملات علائم (علامت های) وضعیت انقلابی را برمی شمرد و نه علل آن را.
 
هدف لنین آماده سازی حزب انقلابی به پیش بینی وقوع انقلاب و شرکت سازمان یافته اکتیو و آگاهانه در آن.

۱
هنگامی که برای طبقات حاکم غیرممکن است که حکومت خود را بدون هیچ تغییری حفظ کنند؛
 
این جمله لنین به معنی دشواری طبقه حاکمه در حکومت بر توده بر طبق معمول است.
سؤال اما این است که علت و علامت این علامت وضعیت انقلابی چیست؟
 
یکی از علائم مشهود آن، تجدید نظر طبقه حاکمه در نحوه حکومتش.
مثلا عقب نشینی در عرصه های معینی است.
مثلا تعدیل بگیر ـ ببند ها و بکوب ـ بکش ها ست.
 

 ۲

وقتی به هر شکلی در میان «طبقات بالا[ی جامعه]» بحرانی رخ می‌دهد،

 

منظور لنین از بحران در میان طبقات حاکمه چیست؟
اصولا در هر جامعه طبقه حاکمه واحدی وجود دارد.
طبقه حاکمه واحدی که گاهی ترکیبی از طبقات اجتماعی مختلف (مثلا اشراف فئودال و بورژوازی) است.
 
این طبقه حاکمه واحد حاکمیت طبقاتی اش را در اتحاد با طبقات  و اقشار دیگر اعمال می کند.
این طبقه حاکمه دارای پایگاه اجتماعی خاص خویش است که حامی اش محسوب می شوند.
 
منظور لنین از طبقات حاکمه  احتمالا اقشار و لایه های طبقه حاکمه است.
مثلا اقشار متفاوت بورژوازی است:
بورژوازی صنعتی
بورژوازی تجاری
بورژوازی بانکی و مالی
بورژوازی کشاورزی
بورژوازی خدمات
بورژوازی آموزشی ـ پرورشی و پداگوژیکی ـ فرهنگی 
 
بحران درونطبقاتی طبقه حاکمه 
دیالک تیکی از بحران میانقشری و بحران درونقشری است:
یعنی
هم میان اقشار مختلف بورژوازی اختلافات و تضادها اوج می گیرند
و
هم درون هر کدام از اقشار بورژوازی.
 
تحت فشار این دیالک تیک بحران، 
جامعه دستخوش اختلال و اغتشاش و بحران می گردد.
علت این دیالک تیک بحران چیست
 و 
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک بحران  از آن کدام قطب دیالک تیکی است؟  
 
برای پیدا کردن جواب به این سؤال
مثالی می زنیم:
بحران درونطبقاتی مثلا اختلاف بین قشر بورژوازی صنعتی و بانکی
در نتیجه اعتصاب کارگران صنعتی، عجز بورژوازی صنعتی از پرداخت اقساط بدهی اش
و
با
اعتصاب کارمندان بانک ها و عجز بانک ها در دادن وام و غیره به بورژوازی صنعتی است.
 
این دال بر آن است که  نقش تعیین کننده از آن کدام قطب داخلی است. 
این از سوی دیگر دال بر آن است که بحران طبقه حاکمه (بالاییی ها) تحت تأثیر مقاومت و مبارزه توده (پایینی ها) ست. 

۳

 بحرانی در سیاست طبقهٔ حاکم است.

 بحران قبل از اینکه  در سیاست طبقه حاکمه (روبنای ایده ئولوژیکی جامعه) باشد،
بحران در زیربنای اقتصادی جامعه است.
یعنی 
بحران سیاسی انعکاس بحران اقتصادی است.
با این تفاوت که بحران سیاسی بیشتر به دیده می گذرد (به چشم می آید).
خلایق تظاهرات خیابانی و آتش سوزی ها و درگیری های توده عاصی  با نیروهای شهربانی و امنیتی را آسانتر احساس و استنباط می کنند تا اعتصاب در کارخانجات و بانک ها را.
 

۴

که منجر به شکافی می‌شود که نارضایتی و خشم طبقات تحت ستم از طریق آن فوران می‌کند.

قضیه بر عکس است:
نارضایتی توده منجر به تشکیل دیالک تیک بحران فوق الذکر می شود و نه بر عکس.
دلیل اعتصاب کارگران و کارمندان
نارضایتی توده است
و
نتیجه و پیامد اعتصاب به افتادن شکاف در میان اقشار طبقه حاکمه و میان توده و طبقه حاکمه منجر می شود
که
به نوبه خود در دیالک تیک توده و طبقه حاکمه  مؤثر می افتد و به تعمیق بحران می انجامد.
 
قضیه در همه دیالک تیک ها از این قرار است:
قطبی نقش تعیین کننده را ایفا می کند (علت) و قطب دیگر (معلول) هم به نوبه خود بر قطب اول (علت) اثر می گذارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر