۱۴۰۴ آذر ۱۸, سه‌شنبه

درنگی در نثر شعر گونه ای از محمّدعلی سپانلو (۵)

 


  محمّدعلی سپانلو 

 (۱۳۱۹ –  ۱۳۹۴)

 شاعر، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی، مترجم و آنتولوژیستِ

درنگی
از
شین میم شین
 
 محمدعلی‌ـ‌سپانلو 

امروزه که به گذشته می‌نگرم، می‌بینم که «احمد شاملو» از همان پایگاهِ کوچک ـــ از همان تُشکِ پنبه‌ایِ راه راه ـــ چه وسعتی به شعرِ فارسی داده است.
او در زبان، ذوق واندیشه‌یِ ما و نسل‌هایِ آینده جریان دارد.
 
 معنی تحت اللفظی:
احمد شاملو از تشکی پنبه ای و راه راه که پایگاه کوچک او بوده است، به شعر فارسی وسعت عظیمی بخشیده است
و
در زبان و ذوق افکار نسل ها متمادی حی و حاضر است.
 
 سپانلو
به برکت سوء استفاده از نثر شعرگونه به تحریف حقابق امور مبرهن می پردازد و کسی اعتراضی ندارد:
یکی از مضرات مهم شعر و نثر شعرگونه هم همین است:
«به شاعران جهان برگ رخصتی دادند» تا به برکت شعر و نثر شعرگونه 
بی مهابا و بی پروا 
سیر دل عوامفریبی کنند و کسی اعتراضی نداشته باشد.
 
 پایاگاه اجتماعی احمد شاملو
را
سپانلو
با تشک پنبه ای راه راه جایگزین می سازد
و
عملا
ماستمالی می کند:
اینکه سطر سطر اشعار و آثار شاملو سرشته به نیچه ئیسم و اگزیستانسالیسم و ایراسیونالیسم و آنارشیسم و آوانتوریسم است،
مسکوت می ماند.
 
اینکه او همراه با پدرش به جرم هواداری از عادولف هیتلر توسط متفقین تا پای چوبه اعدام برده شده انست، ماستمالی و مستور می شود.
 
اینکه او دهها تن از جوانان مردم را معتاد به هروئین ساخته است،
در گرد و غبار نثر شعر گونه گم و گور می شود. 
 
در عوض خدمت احمد شاملو به شعر فارسی زیر ذره بین گذاشته می شود و چندین صد برابر می شود.
به عبارت دیگر
فرم شعر شاملو مطلق می شود تا محتوای طبقاتی و فکری و فلسفی ازتجاعی  آن پرده پوشی شود.

 سپانلو
ضمنا
با تجلیل شورمندانه از شاملو،  به تجلیل از خویشتن خویش به عنوان میزبان مدام شاملو نیز می پردازد.
در غیر اینصورت می توانست هر جایی بودن هر شبه شاملو را بدون اشاره ضمنی به میزبانی خویش، ایدئالبیزه کند (به عرش اعلی ببرد.)
 
 او در زبان، ذوق واندیشه‌یِ ما و نسل‌هایِ آینده جریان دارد.
 
در این ادعای سپانلو تردیدی نیست.
تأثیر شاملو در روشنفکریت ترحم انگیز جامعه، غیر قابل انکار است.
 
این تأثیر اما نه تأثیری مثبت و مترقی و انقلابی، بلکه بر عکس، تأثیری منفی، ارتجاعی، اگوئیستی (مبتنی بر خود خواهی و خود ستایی و خودشیفتگی و توده ستیزی و حقیقت ستیزی) است.
 
 تحت تأثیر شاملو
هر قلم به دست بیسواد بدبختی به خودستایی بی شرمانه می پردازد و فخر به آفاق می فروشد.
اگرجه از سر تا پایش خریت و نکبت و کثافت می تراود.
 
 سپانلو
او  از شعر بنائی بزرگ پی افکنده است که حتّا پس از ترجمه نیز سرودِ ستایشِ انسانِ ساده و فروتن، ستایشِ نیکی و بهروزی و آزادی است؛
 پیامِ تازه‌ای از سویِ تمدّنِ ایرانی به میراثِ وجدانِ بشری (؟)،
 ـــ پیامِ « احمدِ شاملو، الف.بامداد»!
 
معنی تحت اللفظی:
شاملو از شعر عمارت بلندی تأسیس کرده است که حتی پس از ترجمه اش (؟)،
ستایش از انسان ساده و فروتن، به معنی ستایش از نیکی و بهروزی و آزادی است.
پیام احمد شاملو، پیام تازه ای از سوی تمدن ایرانی به مثابه میراث وجدان بشری است. 
 
 سپانلو
چنان گرفتار شور نثر شعر گونه خود شده که قادر به تفکر عقلایی بخور و نمیر حتی نیست ویاوه می بافد:
در اینکه شاملو بانی شعر نوی بی نیاز از قافبه با وزن درونی اش است، شکی نیست.
ولی خرافه «پس از ترجمه» به چه معنی است؟
 
 شاید منظورش پس از تجزیه و تحلیل باشد.
ولی مگر نتیجه تجزیه و تحلیل شعر شاملو، این می شود که او ستایشگر انسان ساده و فروتن (توده ای) بوده است؟
جوهر شعور و نثر شاملو
خودستایی بی قید و بند بی شرمانه است و نه ستایش انسان ساده فروتن (توده ای).
 
مگر محتوای خودستایی و مرده ستایی و مرگ ستایی شاملو
 ستایشِ نیکی و بهروزی و آزادی است؟ 
 
 شاملو
سودایی جز نخبه ستایی و در تحلیل نهایی، خودستایی در سر نداشته است.
 
جمله ای از میراث شعری ۱۰۱۰ صقحه ای شاملو   نمی توان پیدا کرد که او مستقیم و یا غیر مستقیم، با واسطه و یا بیواسطه، به خود بزرگنمایی دست نزده باشد.
 
مگر ادعای اینکه «من بامداد اول و آخرم» ستایش از انسان ساده فروتن است؟
مگر «من شرف کیهانم»، «من هابیلم» ستایش از انسات ساده فروتن و «ستایشِ نیکی و بهروزی و آزادی است؟»
 
 جمله اخر سپانلو (پیامِ تازه‌ای از سویِ تمدّنِ ایرانی به میراثِ وجدانِ بشری)
 بی معنی و تق و لق است.
سپانلو احتمالا معنی میراث را نمی داند.
 
 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر