شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت هفدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۵ )
گدائی که از پادشا خواست دخت
قفا خورد و سودای بیهوده پخت
معنی تحت اللفظی:
عاشق شدن پروانه به شمع، شبیه خواستگاری گدا از دختر پادشاه است که نتیجه اش خام اندیشی و پس گردن خوری است.
ناصح در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک پادشاه و گدا بسط و تعمیم می دهد و تضاد آشتی ناپذیر طبقاتی فی مابین را از صراحت شبه مارکسیستی می گذراند:
گدائی که به خواستگاری دختر پادشاه برود، با سر و صورت آماس کرده و دک و دنده شکسته به خانه برمی گردد.
ناصح ماتریالیستی تمام عیار است.
او جایگاه انسانها در تولید را، یعنی وابستگی طبقاتی آنها را معیار قرار می دهد.
گدا و شاه دو ضد دیالک تیکی اند.
میان آندو تضادی آشتی ناپذیر در تب و تاب مدام است.
گدائی که قصد وصلت با دختر شاه را به ذهن خود خطور دهد، ابلهی است که مقدس ترین مقدسات جامعه طبقاتی را هتک حرمت می کند.
نتیجه چنین سودائی لت و پار شدن زیر چماق غلامان دربار خواهد بود.
ایراد مفهومی و فلسفی این بیت شعر سعدی
گدا جا زدن توده مولد و زحمتکش است.
توده
نه گدا، بلکه خدا ست.
توده رزاق بشریت است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر