۱۴۰۱ اسفند ۱۲, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اصل وضوح تصویری (تجسمی) (۱)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین

 

۱

·      وضوح تصویری زمانی می تواند در مورد نشان دادن فکری چیزها، سیستم ها، روندها و غیره مصداق داشته باشد که آن، فرم تصاویر حسی را داشته باشد و یا فقط از مفاهیم تجارب روزمره استفاده کند.

 

۲

·      وضوح تصویری زمانی شامل حال یک تئوری علمی خواهد شد که برای فرمولبندی آن تئوری، تنها مفاهیمی لازم باشند که به طور بیواسطه از دانش تجربی روزمره حاصل می آیند.

 

۳

·      به زبان سمیوتیکی می توان گفت که علائم سمیوتیکی لازم برای فرمولبندی آن تئوری باید حاوی معنای ایده تیکی (دقیق، تداعی قابل مشاهده) باشند.

 

۴

·      وضوح تصویری بیشک شامل حال تشریحات فکری نمی شود، بلکه بیشتر مشروط به درجه تجربه و پراتیک اجتماعی، علمی ـ تاریخی و همچنین فردی است.

 

۵

·      مسئله وضوح تصویری اگرچه امروزه، آن عمدتا در توسعه فیزیک مدرن نقش بازی می کند، بنا بر محتوایش یک مسئله فلسفی است.

 

۶

·      این مسئله رابطه تنگاتنگی با مسائل زیر دارد:

 

الف

·      با مسئله اساسی فلسفه

ب

·      با مسئله مربوط به ماهیت واقعیت عینی

 

پ

·      با نحوه و نوع شناخت واقعیت عینی به وسیله انسان.

 

۷

·      حتی در فلسفه یونان باستان در مورد این مسئله دو نظریه متضاد رو در روی هم قرار داشته اند:

 

الف

 

۱

·      ایدئالیسم عینی افلاطون وجود و خواص اشیا، روندها و غیره مادی را بدین طریق توضیح می داد که ایده های منطبق با آنها در قالب مادی آنها نفوذ می کنند و در آنها سهیم می گردند.

 

(مثلا ایده آب در آب نفوذ می کند.

بدین طریق آب خاصیت آب کسب می کند.

(و روح ما که قبل از تولد، ایده بی غل و غش آب را تماشا کرده است،

آن را دو باره به خاطر می آورد و به بازشناسی آب نایل می آید.

مترجم)

 

۲

·      اما از آنجا که عالم ایده ها خارج از دسترس نگرش بیواسطه است، پس توضیح افلاطون توضیحی اصولا مبهم (مغایر با وضوح تصویری) و ناروشن از جهان بوده است.

 

ب

·      اتمیسم ماتریالیستی جهان باستان (دموکریت، اپیکور، لوکرتس) ـ برعکس افلاطون ـ وجود و خواص اشیا، روندها و غیره مادی را بر مبنای خواص، حرکت و تأثیر متقابل اتم ها (کوچکترین ذرات مادی) توضیح می داد و بدین طریق توصیف و توضیح به مراتب روشنتر (منطبق با وضوح تصویری) عرضه می کرد. 

 

۸

·      گرایش ایدئالیستی ـ عینی افلاطون را در قرون وسطی فلسفه اسکولاستیکی ادامه می دهد.

 

۹

·      فلسفه اسکولاستیکی خودویژگی اوبژکت های مادی را (یعنی به کمک حواس، قابل ادراک بودن آنها را) در به اصطلاح «کیفیت های پنهان» می داند که گویا در بطن اشیا نهفته اند. 

 

۱۰

·      مثلا گویا سنگ، علت بر زمین افتادن را به مثابه خاصیتی در بطن خود نهفته دارد.

 

۱۱

·      این نظریه اما در واقع بر زمین افتادن سنگ را اصلا توضیح نمی دهد.

·      چون هر کدام از «کیفیت های پنهان» فرضیه ای مصلحتی است که از آن چیزی جز آنچه که برای توضیح پدیده مورد نظر ارائه می شود، حاصل نمی آید.

 

۱۲

·      با توسل به «کیفیت پنهان»، واضح (مثلا بر زمین افتادن سنگ) به وسیله مبهم (مشخصه نا مرئی بر زمین افتادن) توضیح داده می شود.

 

۱۳

·      این متد را در واقع کلیه جهان بینی های ایدئالیستی و مذهبی زمانی که وجود خدا، ایده های مطلق و امثالهم را اثبات می کنند، مورد استفاده قرار می دهند:

·      از سوئی تنوع جهان مادی را با توسل به «کیفیت های پنهان» توضیح می دهند و از سوی دیگر توصیف این موجودات مفروض ماورای حسی را به کمک مفاهیم حاصله از تجربه اصولا رد می کنند.

 

۱۴

·      فلسفه ماتریالیستی عصر جدید اوبژکت ها، روندها و غیره مادی را نه با توسل به کیفیت های پنهان مبهم و نه با توسل به موجودات ماورای طبیعی موهوم غیرقابل مشاهده، بلکه برمبنای تصورات مدلی توضیح می دهد.

 

۱۵

·      مثلا دکارت به کمک فرضیه اتری و ماتریالیسم فرانسه قرن هجدهم میلادی به کمک مدل مادی از جهان که عمدتا بر خواص مکانیکی قابل مشاهده (یعنی مبتنی بر وضوح تصویری) اوبژکت ها تکیه می کرد.

 

۱۶

·      موفقیت های مکانیک کلاسیک و فیزیک نظری در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی به تشکیل جهان ـ تصویر مبتنی بر علوم طبیعی موجود در قرن نوزدهم انجامید که در خطوط اصلی اش ماتریالیستی ـ مکانیکی بود و حاوی الزامات متدئولوژیکی بود که کلیه پدیده های جهان مادی را به کمک مفاهیم، فرضیه ها و یا تئوری های قابل مشاهده (یعنی مبتنی بر وضوح تصویری) توضیح می داد.

 

۱۷

·      این اصل وضوح تصویری که در فیزیک قرن نوزدهم مقبولیت عمومی داشت، در جریان توسعه بعدی فیزیک به کلی دچار تزلزل شد.

 

۱۸

·      مکانیک کلاسیک که با حرکت و تأثیر متقابل مکانیکی اجسام در مکان سه بعدی اقلیدسی و در زمان مطلق، کار می کرد و قوانین حرکت و تأثیر متقابل مکانیکی را مورد پژوهش قرار می داد، مثال بارزی برای یک تئوری مبتنی بر وضوح تصویری بود.

 

۱۹

·      تئوری های فیزیکی کلاسیک دیگر مثلا ترمودینامیک، استاتیستیک فیزیکی و الکترو دینامیک نیز علیرغم بغرنج و پیچیده بودن شان اصولا تئوری های مبتنی بر وضوح تصویری بوده اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر