۱۴۰۰ مرداد ۱۴, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۶۶)

 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری


۷۹۲۴   

سنگ سخنگو

 
چیستایی مشروطه

سگ سخن جو

 

مشروطه را می توان جنبشی با محتوای رفرمیستی تلقی کرد:
گذار از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه.

انقلاب
به معنی تغییر بالنده زیربنای اقتصادی است.
به معنی تعویض طبقه حاکمه مرتجع با طبقه حاکمه انقلابی است.
به معین تحول بیناید حاکمیت طبقاتی است.

جنبش مشروطه
این نه انقلاب،
بلکه رفرم و یا اصلاحات در حکومت است.
رفرم در روبنای ایده ئولوژیکی است.

۷۹۲۵   

سنگ سخنگو

فوت و فن هماندیشی علمی و انقلابی

سگ سخن جو

 

این اشعار زیبا
اما
ربطی به خرافه حریف اطریشی ندارند.

هماندیشی
بهتر است که پیگیرانه و منضبط باشد
یعنی به موضوع مربوطه مربوط باشد
تا به کشف حقیقت منجر شود.
ایرانی جماعت
اما
دنبال حقیقت نیستند
به همین دلیل
فاقد این انضباط ضرور در هماندیشی اند.
راستی
دنبال چیستند؟

۷۹۲۶   

سنگ سخنگو

تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده، به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید چه کنم “تقدیرم این بوده” نشانه‌ای جهالت است.
تقدیر همه‌ای راه نیست، فقط تا سر دوراهی هاست، گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش ها و راه های فرعی دست مسافر است. پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی ...
حریف


سگ سخن جو

 

تقدیر و یا فاتالیسم
یک مفهوم فلسفی است
و
مثل هر مفهوم فقهی و فلسفی و علمی و هنری دیگر
تعریف استاندارد دارد.
خلایق
خیال میکنند که می توان بسته به میل خویش
مفاهیم را تحریف کرد.
این کردوکار آخوندی رایج
چیزی جز خردستیزی و عوامفریبی و بی بندوباری فکری نیست

فاتالیسم به همان سان تعریف استاندارد دارد که مفاهیم روزه و ذره و جامعه و کله قند و انگور.
فاتالیسم را باید در رابطه با دیالک تیک جبر و اختیار درک کرد و توضیح داد:
در دیالک تیک جبر و اختیار
نقش تعیین کننده از آن جبر است
بی انکه اختیار هیچ واره باشد.

جبر = قوانین و قانونمندی های عینی هستی
اختیار = شناخت جبر و رعایت جبر در کردوکار خویش.

فاتالیسم
منکر دیالک تیک جبر و اختیار است.
خیلی ها به غلط
فاتالیسم را جبرگرایی (دترمینیسم) جا می زنند.

فاتالیسم
مدعی تعیین پیشاپیش چند و چون همه چیز توسط قوای ماورای طبیعی
مثلا خدا و یا قضا و قدر و غیره است.
به قول سعدی:
میزان روزی هر کس و مکان و زمان ارسال و دریافت آن
به قلم قضا با جوهری نامرئی در روز الست
یعنی
وقتی که نطفه بود
بر پیشانی اش
نوشته شده است.

فاتالیسم
به انفعال مطلق منجر می شود.
بن بست تبلیغ خرافه تقدیر
در عمل پدید می آید.
حریفی
به کنجی می نشیند و از رفتن سر کار خودداری می کند.
درست به دلیل همین خرافه مذهبی تقدیر.
می گوید:
مگر روزی ام به قلم قضا مقدر نشده است؟
پس کشت و زرع و زحمت برای چیست؟



۷۹۲۷   

سنگ سخنگو

هرگز نیامد بر زبانم حرفِ نادلخواه
اما چه گفتم؟ هر چه گفتم، آه
پای سخن لنگ است و دستِ واژه کوتاه است
از من به من فرسنگ‌ها راه است
خاموشم اما
دارم به آوازِ غم خود می‌دهم گوش

وقتی کسی آواز می‌خواند
خاموش باید بود

غم داستانی تازه سر کرده اه‌ست
اینجا سراپا گوش باید بود:
- درد از نهادِ آدمیزاد است!

هوشنگ ابتهاج


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
من همیشه سخنی را که دلم خواسته گفته ام.
ولی پای سخن
لنگ است
و
دست واژه ها که سخن متشکل از آنها ست، کوتاه است.
در نتیجه من نمی توانم آنچه می خواهم بگویم.
به همین دلیل ساکتم و به غم گوش می دهم.
غم به عوض من در سخن است.
منشاء درد و غم نهاد آدمی است.

اینکه با مفاهیم هنری نمی توان اندیشید
و
اینکه
با
شناخت هنری
نمی توان به کشف حقیقت عینی نایل آمد، درست است.
مفاهیم هنری
سطحی ترین مفاهیم
و
شناخت هنری
ساده ترین فرم شناخت و شعور بشری است
و نیاکان ما احتمالا قبل از کسب توان تفکر و تکلم
(تفکر انتزاعی)
استنباطات خود از محیط زیست را به مدد هنر مثلا بر دیواره غارها نقش زده اند که هنوز هم پس از دهها هزار سال هستند.

برای کشف حقیقت
به
پراتیک (عمل، آزمایش، کار) و به ساز و برگ تفکر مفهومی نیاز است.
رسولان پرولتاریا
مارکسیسم را برای همین آفریده اند.


غم و درد
ربطی به نهاد کسی ندارد.
منشاء درد و غم
در جامعه است و نه در نهاد کذایی کسی.

وقتی رفیقت را به بهانه ای بند تنبانی
تیرباران می کنند
غم روح و روانت را تسخیر می کند و
تو
بی تابانه اشک می ریزی.
نهاد چیه.


۷۹۲۸   

سنگ سخنگو

تصاویر را الان از آتش سوزی یونان دیدم.

 در کپشن تصاویر نوشته بود:
مردم برای نجات خود به آبها می پرند!
و اینکه علاوه بر یونان؛ ترکیه، لبنان و ایتالیا هم درگیرند!
این هم دستپخت بشر است بخاطر گرم شدن زمین!
حریفه


سگ سخن جو

 

تخریب محیط زیست
دستپخت بشر نیست.

دستپخت کیست و چیست؟

عوامفریبی همین است:
خرد و خراب کردن کاسه ها و کوزه ها بر سر بشر
برای تبرئه طبقه حاکمه ضد بشریت و ضد طبیعت.

۷۹۲۹   

سنگ سخنگو

کتاب های کهنه مملو از میکروب های سل هم هستند

۷۹۳۰   

سنگ سخنگو

به ایران میرود، تا با جلاد دست دوستی بدهد!
انریکه مورا ، enrique mora پنج شنبه راهی تهران است، تا در مراسم چندش آور تحلیف، کسی شرکت کند که اگر دنیا عادی بود، باید در گوشه زندان بود و به اتهامات او مبنی بر جنایت علیه بشریت رسیدگی میشد.
سخنگوی اتحادیه اروپا جوزپ بورل هم از این سفر دفاع کرد و گفت تعامل و رابطه با اینها مهم است و باید ادامه یابد.
حریف


سگ سخن جو

 

ایراد این انتقاد کجا ست؟

۷۹۳۱   

سنگ سخنگو

سلب مالکیت
پرولتریزه شدن
خیزش اعتراضی
کریتیک


سگ سخن جو

 

سلب مالکیت از کی؟
سلب مالکیت چگونه؟
سلب مالکیت با تکیه بر کدام اهرم قدرت؟
مالکیت یک رابطه حقوقی است
چگونه می خواهید سلب مالکیت کنید؟
سلب
همیشه با اثبات همراه است.
سلب مالکیت کذایی به کدام اثبات مالکیت می انجامد؟

منظور از پرولتریزه شدن چیست؟
اگر پرولتر هستید
پس از سلب مالکیت از مثلا اغنیا
پرولتربزه می کنید
پرولتریزه نمی شود.
پرولتر بودن تان پایان می یابد.

پس از سلب مالکیت از مالکان
چگونه و چرا پرولتریزه می شوید و نه فئودالیزه؟

پس از سلب مالکیت
جنبش اعتراضی
حنای پس از عروسی است
به چه دردی می خورد؟
ضمنا جنبش اعتراضی بر ضد کیست؟
بر ضد پرولتاریا؟

۷۹۳۲   

سنگ سخنگو

عکسی کمیاب و کمتر دیده شده .
عکسی که علیرغم تمامی تلاش آخوندها و کارگزاران نظام برای نابودی تمام مدارک و عکسها از همکاری آخوندها با دربار و ساواک ؛ بجا مانده
سال ١٣٥١ شاه در شيراز حرم شاهچراغ با آیات عظام
دستغيب
حائری
ربانی
مكارم
حریف


سگ سخن جو

 

تفاوت تحلیل مارکسیستی با تحلیل فئودالی و بورژوایی
این است که
تحلیل مارکسیستی
کورکورانه و مکانیکی و مصلحتی نیست.

قضیه از چه قرار بوده است؟

۱
روحانیت شیعی
قبل از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید
متحد دربار بوده است.
کودتای ۲۸ مرداد
کودتای مشترک دربار و روحانیت بوده است.
فلسفی آخوند
در روز کودتا سخنرانی میکند و کمونیسم را
تحریف می کند:
کمو = خدا
کمونیست = خدا نیست.

همین ناصر مکارم شیراز
خرافه ای تحت عنوان «فیلسوفنماها» می نویسد و کمونیست ها را به چالش عوامفریبانه می کشد و جایزه سلطنتی دریافت میکند.
آنتی کمونیسم
پرچم مشترک و سنگر مشترک دربار و روحانیت بوده است و است.

ب
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید
روحانیت شیعه
سلب مالکیت و خلع قدرت می شود و طرد می شود.
یعنی وارد اوپوزیسیون ضد انقلابی (ارتجاعی) می شود.

پ
همین روحانیت مطرود از حاکمیت
خودش دو جناح با دو گرایش بوده است:
۱
جناح بروجردی وشریعتمداری و غیره
که
زخم خود را می لیسند ولی تمکین می کنند.

۲
جناح خمینی و حواریون
که
به فوندامنتالیسم و فاشیسم (پان اسلامیسم) روی می آورند
و به سرنگونی رژیم انقلاب سفید فرامی خوانند تا مناسبات فئودالی را مجددا برقرار سازند.

۳
پس از شکست انقلاب سفید
جناح اول روحانیت
یا سرکوب و سلب اتوریته و نفوذ می گردد و یا خریده می شود و در رژیم جدید ادغام می شود.

دربار هم دو ماهیت طبقاتی متضاد داشته است:

۱
دربار قبل از انقلاب سفید
جزو اشراف فئودال بوده است.
۵ در ضد اراضی کشت از ان خاندان پهلوی بوده است

۲
دربار پس از انقلاب سفید
اراضی خود را میان رعایا تقسیم می کند و یا می فروشد و بورزوا می شود.
شاه پس از پیروزی انقلاب سفید
سرکرده بورژوازی مدرن است.
شخصیتی انقلابی ـ بورژوایی است.
پرچم ایده ئولوژیکی بورژوازی اما آنتی کمونیسم است.
دلیل شکست انقلاب سفید و غلبه مجدد اشراف فئودال و روحانی هم همین آنتی کمونیسم بوده است.
چون پرچم ایده ئولوژیکی روحانیت هم آنتی کمونیسم بوده، اجازه فعالیت و سیع داشته و حتی مورد حمایت دربار قرار گرفته است.
درست در دوره ای که هر توده ای شیر خواره سرکوب می شد
روحانیت خود را مدرنیزه می کرد و از حسینیه های عرشاد
با علمای بی عمامه به عوامفریبی می پرداخت.
در نتیجه زمینه برای شکست انقلاب سفید و پیروزی مجدد اشارف فئودال و روحانی
هموار گردید.
اما
برگرداندن چرخ تاریخ به عقب محال است.
در نیتجه روحانیت فئودالی
بورژوا شد.
اما روبنای ایده ئولوژیکی جامعه فئودالیزه گشت
همین ناصر مکارم اکنون بورژوازی کت و کلفتی است.


۷۹۳۳   

سنگ سخنگو

پس زنده باد حزب کمونیست کوبا و خلق پرولتاریای گرسنه. ی ان سرزمین که همچون خلق ایران در رویای مهاجرت به امریکا هستند و زندگی در هر خاکی را ترجیح میدن بر ستم کشیدن در وطن
البرز عبدی


سگ سخن جو

 

البرز
به احتمال قوی
عضو و جزو سازمان چریک های فئودالی خلق بوده است که بورژوا شده است.
این
ترقی طبقاتی
فی نفسه
حسن است و نه عیب.
سیدعلی هم قبلا فدایی فئودالی اسلام بوده است که بورژوا شده است.
سیدعلی هم ترقی طبقاتی پیدا کرده است.

این ترقی طبقاتی اما
فقط به رنگین تر و سنگین تر گشتن سفره البرزها و سیدعلی ها منجر نمی شود.
چون بورژازی
دیگر
طبقه اجتماعی مترقی ئی نیست.
تا مغز استخوان مرتجع است.
به همین دلیل
سفره فکری البرزها و سیدعلی ها
از خرد اندیشنده تهی می ماند و
حضرات
به عوض اندیشه علمی
خرافه می خورند و می آشامند.

خلق کوبا
قابل مقایسه با خرق جمکران نیست.
حتی ناراضیان کوبا
خردمندتر و خردگراتر و شخصیت مندتر و اخلاق مند تر از از البرزها و دماوندها هستند
چه رسد به تهی کله های ترحم انگیز ج.ا.


۷۹۳۴   

سنگ سخنگو

 
تاریخ مبارزه طبقاتی یعنی مبارزه میان طبقات استثمار شونده و استثمارگر، میان طبقات زیردست و زبردست در مراحل گوناگون جامعه بوده است.
این مبارزه اکنون به مرحله‌ای رسیده که دیگر طبقه استثمار شونده و ستم‌کش (پرولتاریا) نمی‌تواند از یوغ طبقه استثمارگر و ستم‌گر (بورژوازی) برهد، مگر این که در عین حال تمام جامعه را برای همیشه از استثمار، ستم و از مبارزه طبقاتی برهاند.
انگلس


سگ سخن جو

 

دلیلش چیست؟
پرولتاریا چه تفاوتی با سوبژکت های تاریخ دیگر دارد؟

۷۹۳۵   

سنگ سخنگو

بسیاری افراد زمان زیادی را صرف می کنند تا زندگی خود را بسازند، بی آنکه بدانند در این جستجو هر لحظه در حال زندگی کردن هستند.
حریف


سگ سخن جو

 

 آره.
ولی
دلیلش چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر