۱۳۹۹ مرداد ۱۵, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۶۸)


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت نهم

 

۱   

بزرگی از او دان و منت شناس

که زایل شود نعمت ناسپاس

 

اگر شکر کردی بر این ملک و مال

به مالی و ملکی رسی بی زوال

 

وگر جور در پادشایی کنی

پس از پادشائی گدائی کنی

 

معنی تحت اللفظی:

اگر به هنگام سلطنت ستمگر باشی،

پس از سلطنت، گدا خواهی گشت.

 

اکنون

هم

مخاطب سعدی معلوم می شود

و

هم

منظور او از شکر بر ملک و مال.

 

روی سخن سعدی با عالی ترین عضو و ضمنا نماینده سیاسی طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال)

است.

 

خوانین و سلاطین فئودالی

باید

به

عنوان شکر بر ملک و مال،

دادگری پیشه کنند.

 

در غیر این صورت

به

گدایی

خواهند افتاد.

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک منفی داد و ستد

را

 به

شکل دیالک تیک ناسپاسی و زایل شدن نعمت

از

سویی

و

به

 شکل دیالک تیک جورپیشه گی و گدائی

از

سوی دیگر

 بسط و تعمیم می  دهد

و

 به

ترفند تهدید

متوسل می شود.

 

می توان گفت

  که

سعدی

دیالک تیک بیم و امید

را

به

شکل دیالک تیک تهدید و تطمیع

از

سویی

و

به

شکل دیالک تیک گدائی پس از پادشاهی و نیل به ملک و مال بی زوال

بسط و تعمیم می  دهد.

 

سعدی

 پس از اخطار، به دادن وعده و وعید آغاز می کند،

بی آنکه کسی بپرسد، که تو از کجا می دانی و به چه حقی خود را به جای خدا می گذاری و وعده و وعید می دهی؟

 

جزم «مشیت الهی»

هستی را از هر قانونمندی عینی تهی می کند.

 

مفهوم «گدائی پس از پادشائی» را نه بر مبنای دترمینیسم و جبرگرایی،

 بلکه تنها و تنها بر شالوده جزم «مشیت الهی» 

می توان توجیه کرد.

 

جبرگرا و دترمینیست تلقی کردن سعدی

نادرست است.

 

پادشاه ستمگر که به خواست الهی روی کار می آید،

به خواست همان خدا به خاک سیاه

نشانده می شود.

 

در

قاموس سعدی

جامعه و جهان سربازخانه ای است

و

چون و چرائی، سؤال و جوابی

 در کار نیست.

 

خدا مثل سایه های خود هر چه می خواهد، می کند:

به سپاسی خلعت می بخشد و به خیالی گردن می زند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر