۱
بزرگی از او دان و منت شناس
که زایل شود نعمت ناسپاس
اگر شکر کردی بر این ملک و مال
به مالی و ملکی رسی بی زوال
وگر جور در پادشایی کنی
پس از پادشائی گدائی کنی
معنی تحت اللفظی:
اگر به هنگام سلطنت ستمگر باشی،
پس از سلطنت، گدا خواهی گشت.
اکنون
هم
مخاطب سعدی معلوم می شود
و
هم
منظور او از شکر بر ملک و مال.
روی سخن سعدی با عالی ترین عضو و ضمنا نماینده سیاسی طبقه حاکمه (اشرافیت فئودال)
است.
خوانین و سلاطین فئودالی
باید
به
عنوان شکر بر ملک و مال،
دادگری پیشه کنند.
در غیر این صورت
به
گدایی
خواهند افتاد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک منفی داد و ستد
را
به
شکل دیالک تیک ناسپاسی و زایل شدن نعمت
از
سویی
و
به
شکل دیالک تیک جورپیشه گی و گدائی
از
سوی دیگر
بسط و تعمیم می دهد
و
به
ترفند تهدید
متوسل می شود.
می توان گفت
که
سعدی
دیالک تیک بیم و امید
را
به
شکل دیالک تیک تهدید و تطمیع
از
سویی
و
به
شکل دیالک تیک گدائی پس از پادشاهی و نیل به ملک و مال بی زوال
بسط و تعمیم می دهد.
سعدی
پس از اخطار، به دادن وعده و وعید آغاز می کند،
بی آنکه کسی بپرسد، که تو از کجا می دانی و به چه حقی خود را به جای خدا می گذاری و وعده و وعید می دهی؟
جزم «مشیت الهی»
هستی را از هر قانونمندی عینی تهی می کند.
مفهوم «گدائی پس از پادشائی» را نه بر مبنای دترمینیسم و جبرگرایی،
بلکه تنها و تنها بر شالوده جزم «مشیت الهی»
می توان توجیه کرد.
جبرگرا و دترمینیست تلقی کردن سعدی
نادرست است.
پادشاه ستمگر که به خواست الهی روی کار می آید،
به خواست همان خدا به خاک سیاه
نشانده می شود.
در
قاموس سعدی
جامعه و جهان سربازخانه ای است
و
چون و چرائی، سؤال و جوابی
در کار نیست.
خدا مثل سایه های خود هر چه می خواهد، می کند:
به سپاسی خلعت می بخشد و به خیالی گردن می زند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر