۱۳۹۶ مهر ۱۷, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۳۰)


جمعبندی
 از 
مسعود بهبودی

حریفی ارمنی

یادتان که هست 
که با شنیدن آژیر قرمز ، 
ما ملت همیشه در صحنه 
می دویدیم پشت بام تا مسیر موشک را تماشا کنیم و همگی می گفتیم:
« انشاءالله اینجا اصابت نمی کند؟»

فردا صبح 
در شهر فرانکفورت 
یک بمب ۱۸۰۰ کیلویی بازمانده از جنگ جهانی دوم
که 
انگلیس ها پرتاب کرده اند 
باید خنثی شود ، 
باید ببینید چه قشقرقی راه انداخته اند.

 ۶۰ هزار نفر 
را 
 تا آخرین احد
از اماکن سکونی خارج کرده اند
 و 
کلی نیروی انسانی و هزینه روی دست ملت گذاشته اند 

وضعیت ما را که برای این آلمانی ها تعریف می کنم 
  عین وزغ به من نگاه میکنند 
و 
وقتی می گویم: 
«در ممکت ما اگر بود، کلی جمعیت برای تماشا می آمدند، 
با ترس از من فاصله می گیرند.»

پایان


ارنست تلمان
لنین آلمان

هی حریف ارمنی

۱
آلمان
روزی روزگاری
عالمان
بود.

۲
مهد فکر و فرهنگ و فلسفه بود.

۳
پرورشگاه مارکس و انگلس و هزاران فرزند فرزانه توده زحمت بود.

۴
وقتی توده در روسیه 
بر 
دژهای فئودالیسم تزار هجوم می برد،
توده در عالمان
ناویان کیل بر دژهای سرمایه داری هجوم آوردند
و
در مناطقی از عالمان
حکومت شوراهای پرولتری برپا شد.

۵
طبقه حاکمه
برای نجات حاکمیت خود
عالمان 
را
به آلمان
مبدل ساخت
و
در گذر از اجساد پرولتاریا
خشن ترین و خونین ترین استبداد فاشیستی
را
برقرار ساخت.

۶
آنگاه
خلایق خر و خردستیز
صدها هزار بار بدتر از سکنه مملکت تو
به تماشای انفجارات عظیم امدند و کیف خر کردند.

۷
 مملکت تو هم روزی روزگاری 
ایران
بود
و 
مهد پرورش حیدر و تقی و خسرو و وارطان بود
و
فخر خاور بود.

۸
همان بلا که توسط طبقه حاکمه بر سر توده سرخ عالمان آمد،
بر سر توده ایران سرخ هم نازل شد.

ایران
پس از کودتایی خونین
عیران
شد.

خرد
از خاک عیران گریخت و خریت و خردستیزی بر رایکه قدرت نشست
و
فاجعه 
آغاز شد.

۹
اکنون
خلایق در آلمان و عیران
المیرزا
گرفته اند
و
ماضی خود را از یاد برده اند.

۱۰
ما
که
سگان توده ایم
از 
سقوط ایران به دره عمیق عیران
پارس ها سر داده ایم.

تو
هم
به هر زبان که توانی
به آلمانی ها بگو
تا
به یاد آورند که روزی عالمانی بوده اند.

اوج تمام شوخ‌ طبعی‌ها به جایی ختم می‌ شود که
انسان خویشتن خویش را نیز به سخره می‌گیرد.

هرمان هرسه

احتمالا اشتباهی در ترجمه این جمله هرمان هسه
صورت گرفته و یا خود نظر هرمان هسه
مثل خیلی از نظراتش
نادرست است.

۱
به سخره گرفتن
(مسخره کردن، تمسخر)
در هر صورت
 مفهوم مناسبی نیست.

۲
 آدم اولا خودش را به تندباد تمسخر نمی بندد.
نمی تواند هم ببندد.

۳
چنین کردوکاری عملا محال است.
چون 
غریزه قدر قدرت حفظ نفس
 (اگوئیسم اله منتار (خودپرستی بنیادی))
اجازه این کار را نمی دهد.

۴
به همین دلیل
کسی به درک زشتی صوری خود وقوف جدی کسب نمی کند.

۵
حتی به پیری خود به آسانی پی نمی برد.
از ضعف جسمی و روحی و از تغییر رفتار این و آن بالاخره می فهمد که پیر شده است

البته بی انکه خود به پیری و شکستگی خود ایمان بیاورد.

۶
شوخطبع معاصر
عمران صلاحی بوده است که تصویری از سیمای خویش در ایام پیری می کشد
و
 در شعری از هراسناکی صوری خود گزارش می دهد:
کسانی که به ملاقات من می آیند
در واقع
به ملاقات پرستار خوش سیمای جوان می آیند.

۷
این طرز برخورد عمران
نوعی توجیه تخریب صوری خویش است.
نوعی مقبولیت ناخواسته بخشیدن به سیمای نازیبای خویش است
و
نه تمسخر خویش.

۸
واژه مناسب نه سخره
بلکه طنز است.

۹
تار و پود دیوان بزرگ ترین شاعر شوخ طبع و طنز پرداز ایران  (میرزا علی معجز) را
  انتقاد اجتماعی تند و تیز طنزآمیز
ضمن انتقاد از خویشتن سرشته به طنز
تشکیل می دهد.

۱۰
میرزا علی معجز
نه نسبت به همنوع و همبود و جامعه و بشریت
برخورد تمسخرآمیز دارد و نه نسبت به خویشتن

۱۱
چون پیش شرط طنزپردازی
عشق اصیل و عمیق و عظیم
به خود و همنوع و همبود و جامعه و بشریت زحمتکش است.

۱۲
لاشخورهای فاشیست و فوندامنتالیست
چه با عمامه و چه بی عمامه
هرگز نمی توانند طنز پرداز باشند.

۱۳
ولی می توانند استهزاگر، فحاش، مخرب، محقر (تحقیر کننده)، خودستا، از خود راضی، خود بزرگ بین باشند.
منم منم سر در دهند.
خود را بامداد اول و آخر جا بزنند.

۱۴
به همین دلیل
جای شاعر طنزپرداز بزرگ ایران (میرزا علی معجز)  و شچدرین و توخولوسکی (هومانیست سلحشور)
همچنان و هنوز خالی است.

۱۵
عمران صلاحی هم طنز پرداز نیم بندی بوده است. 

نه.

۱
طنز
همیشه حاوی گشتاورهایی از خرد کل اندیش (فلسفه) است.

۲
طنز
نفوذ مستور، بی سر وصدا، شاداب و شادمانه  در ذات واقعیات امور است.

۳
طنز
نعمتی بهشتی است

۵

مثال از معجز:

ستیزه مکن با خدادادگان
خدا
داده دولت (ثروت به زبان آذری) به شه زادگان

به بالا رود کار افتادگان
لنینی (لنین واره ای و یا لنینیستی) کند چون در ایران، ظهور

اگر می خواهی بچه هایت کسی شوند،
روی آنها وقت سرمایه گذاری کن.
ابی قال فان بورن

مشد ابی قال و قیل
این خیال باطلی بیش نیست:

۱
کودکان
 را
نه  مادر ـ پدر
نه عمه و عمو
نه خاله و دایی
بلکه
 طبقه حاکمه
 تربیت می کند.

۲
  مادران ـ پدران
 را 
هم
جد اندر جد
و
نسل اندر نسل
طبقه حاکمه تربیت کرده است.

۳
  مادر ـ پدر در خانه،
 مربی در کودکستان،
معلم در دبستان،
 دبیر در دبیرستان،
سرکارگر در کارگاه،
استاد در کارگاه کارآموزی،
 استاد در دانشگاه،
شکنجه گر در زندان،
روانپزشک  درل تیمارستان،
واعظ بر منبر

همه از دم
مأمورین بیگار و  مزدور طبقه حاکمه اجنه آسا هستند.

۴
یگانه راه رهایش نهایی
قرائت فاتحه ای بر طبقات حاکمه
و
استقرار رایش آزادی است.

۵
رایش آزادی
یعنی
توده سالاری 
یعنی کمونیسم

۶
کمونیسم
یعنی
 تشکیل  بهشت رئال برین
بر اقصا نقاط زمین

۷
کمونیسم یعنی توده پروری توسط توده
خود پروری پرولتاریا

من به صورت سوالی برای پارسا ترجمه کردم:
به نظرت میشه با خدا شوخی کرد؟

پارسا گفت: 
من خدایی ندارم.
تنها سؤالی بود که جواب نداد.
حریف
 
آره.
حریف

ما هم آنجا بودیم.

پارسا گفت:
«پدرجان
تفاوت طنز با شوخی
از زمین تا آسمان هفتم است

همان آسمانی که سید علی هر دو هفته 
حداقل یکبار
سوار خر مشد حسن دجال می شود
و 
به آنجا می رود
تا از امام زمان و خضر و الیاس
 به قول مش مصباح
رهنمود بگیرد و بر کشوری آفتابه بر دارد.»

انسان موجودی تاریخی ـ اجتماعی است.
حریف

۱
همه چیز تاریخی است، حریف.

۲
تاریخی یعنی تاریخیت داشتن:
در دایره سه طبقه ی تثلیث لایزال پیدایش - رشد ـ زوال بودن

۳
در شدن ـ دگر شدن ـ فنا شدن مدام بودن.

۴
موقتی و گذرا بودن.

۵
انسان موجودی طبیعی  ـ اجتماعی است.

۶
انسان نیایجمادی ـ  نباتی ـ حیوانی دارد.

۷
انسان روزی خاک و غبار و ماسه بوده است.

۸
حق با کریم است:
انسان منشاء خاکی دارد.

۹
انسان بعد به موجود تک سلولی مبدل شده است.

۱۰
مولانا هم می داند:
انسان
از جمادی مرده و نامی (نبات) شده
از نامی مرده و حیوان شده
از حیوانی مرده و انسان شده است.

۱۱
جامعه بشری
طبیعت دوم است.

جامعه بشری
طبیعت تحول یافته توسط انسان ها ست.

۱۲
 ایراد این شعار هم همین جا ست:
 تاریخ (یعنی مراحل سلسله مراتبی مختلف توسعه و تکامل جامعه بشری)
توسط انسان ها ساخته می شود.

سازنده تاریخ توده های مولد و زحمتکش (انسان) است.

۱۳
اگر با دیالک تیک تجاری طلبکاری ـ بدهکاری «بیندیشیم»
تاریخ بدهکار توده است و نه برعکس.

۱۴
مثال
میز بدهکار نجار است و نه برعکس
کلنگ بدهکار آهنگر است و نه برعکس
لباس بدهکار خیاط است و نه برعکس
چاه بدهکار حفار است و نه برعکس


اثری از بهمن محصص

انتخاب بین عشق و سکس
حریف
عشق انتخابی نیست.
تحمیلی است.
۱
عشق مثل زلزله و توفان و آتشفشان است.
۲
ناگهان خری را و یا لاشخوری را می بینی
و در دایره جاذبه اش گرفتار می مانی و نمی دانی چرا.
۳
عشق پدیده ای خودپو ست.
۴
عشق از کسی اجازه نمی گیرد.
۵
عشق قلدری قدر قدرت تر از چنگیز و تیمور و افراسیاب است.
۶
عشق
با پای خودش می آید، خانه خرد آدمی را در هم می کوبد، به جنونش می کشد.
بعد
نفرتی عمیق باقی می گذارد و و راه خود را می گیرد و می رود.
بی انکه به پشت سرش بنگرد.
۷
سکس هم بدون وجود پیشاپیش عشق سکس نیست.
۸
سکس بدون عشق
کثافت محض است.
۹
سکس بدون عشق روندی مکانیکی است:
مخرب جسم و روح و روان است.
۱۰
به همین دلیل
پورنو
بشریت را آسوسیالیزه می کند.
لومپن پرولتریزه می کند.

عشق زیبا ست
ریما ارانده

۱
عشق چیزی از جنس کیمیا ست.

۲
واژه ی  عشق
واژه ای  معروف خاص و عام است
ولی علیرغم آن
واژه ای توخالی است و مطلقا مبهم است.

۳
هر کس هر چه می خواهد در این واژه توخالی گل و گشاد عشق می چپاند و به خورد این و آن می دهد.

۴
احتمال آن می رود که  خیلی ها شاید اصلا مادام العمر عشق را تجربه نکنند.

۵
خیلی ها سکس را با عشق عوضی می گیرند.

۶
سکس بازی را عشق بازی می نامند.

۷
در اروپا
بر تابلوی جنده خانه ها واژه ی   اروس یعنی عشق نوشته شده است.

۸
خودفروشی را عشق فروشی قلمداد می کنند.

۹
در ادبیات فئودالی ـ قرون وسطایی ایران
خردستیزان
عشق را در مقابل عقل قرار می دهند و برتر از عقل جا می زنند.

۱۰
عشق بدین طریق و با این ترفند
محتوای ایده ئولوژیکی کسب می کند.

۱۱
به چیزی ضد اجتماعی و ضد بشری تبدیل می شود.

۱۲
ما شاید بیش از صد سلسله مطلب راجع به عشق نوشته باشیم.
اجنه و ملائکه خوانده اند.

۱۳
از ۲۰ هزار نفر که دور بیش از ۳۰ صفحه ما پرسه می زنند
شاید احدی نخوانده باشد.

۱۴
برای اینکه ۹۹ در صد خلایق دنبال عکس و لایک و لیس و لاس  می گردند و عکس
هر چه برهنه تر باشد پر مشتری تر است.

۱۵
اندیشه بی مشتری است.

۱۶
فروغ
شاعری فوق العاده هشیار بوده است و به این مسئله پی برده است:
دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و زن ها نوزادان بی سر زاییدند

۱۷
منظورش فاجعه فکری و فرهنگی است:
همه دنبال بند تنبان اند.
همه چیز در خدمت بند تنبان است.
همه چیز بند تنبانی است.

۱۸
۹۹ درصد عشعار علافان و عیاشان زمانه بند تنبانی است.

۱۹
خیلی از «شعرا»
در نهایت بی شرمی
حتی در تجلیل از آلات تناسلی و عملیات مربوطه
چه «شعر» ها که سرهم بندی نمی کنند.

۲۰
بی دلیل نیست که اکثر اجامر
واژه  عشق را توأم با واژه سکس بر زبان می رانند،
عشقی که کیمیا ست.

۲۱
سکس اما بدون وجود عشق
به اطعام اطعمه بدون داشتن اشتها شباهت دارد.

۲۱
چنین اطعامی مکانیکی و زورکی است.

۲۲
شاید اندام آدمی
اطعمه ی چنین  اطعامی را اصلا هضم و جذب نکند و روانه توالت سازد.

۲۳
سکس بدون عشق هم
چیزی در حد رفع حاجت است.

۲۴
بی دلیل نیست که چه بسا در مستراح ها صورت می گیرد و
 یا تخت سکس به مستراح شباهت کسب می کند.

۲۵
غیاب کیمیای عشق سبب می شود که
اجامر بر سر سکس مکانیکی و الکی و سطحی و زورکی و عادتی ـ ایده ئولوژیکی
همان بلا را بیاورند که بر سر اطعمه در صورت غیاب (فقدان) اشتها می آورند:
زدن ادویه جات  به اطعمه

۲۶
حدس بزنید ادویه جات سکس چیستند؟
 
آره.

۱
خود مفهوم سکس
احتیاج به بحث مفصلی دارد.

۲
طبقه حاکمه
با اتیک و اخلاق طبقاتی عقب مانده، آنتی فمینیستی (زن ستیزانه) و آنتی هومانیستی (انسان ستیزانه) اش
سکس را  از دیرباز
شاید از دوران برده داری
اینسترومنتالیزه (ابزار واره) می کند، آلت دست قرار می دهد.

۳
سکس بربرمنشانه
به درجه اسباب تحقیر و توهین و تخریب همنوع تنزل داده می شود.

۴
اگر به دشنام های جاری در جوامع فئودالی دقت شود معلوم می شود که چه بسا چاشنی ئی از سکس بربرمنشانه دارند:
مادرت را ...
خواهرت را ...
مادر قحبه
خواهر جنده
دیوث (جاکش؟، قواد؟)

۵
رابطه سکس با عشق در این طرز «تفکر» عقب مانده بکلی مختل و قطع شده است.

۶
آدم باید پیشاپیش به درجه ای نازلتر از جانوران سقوط کند
که بدون کمترین عشق به کسی و چه بسا حتی با نفرت عمیق از هر کسی
 رابطه مبتنی بر سکس با او داشته باشد.

معلوم نیست که این جانوران انسانی شکل
چگونه تحریک می شوند تا به عملیات جنسی با کسی بپردازند؟

۷
اینجا معلوم می شود که پیش شرط انجام چنین سکسی
تخریب پیشاپیش خانه خرد خویش است.

۸
چند مثال

۱
روایت می کنند که مولانا تک تک کودکان مردم را که در مکتبش الفبا و سواد می آموختند، مورد تجاوز جنسی قرار داده است.

پیش شرط این بی حرمتی به جامعه
خردستیزی است.

۲
اصحاب عرفان در ایران به قول شاهدان عینی
دختران و زنان مردم را به بهانه ارگاسم = دیدار با خدا
مفت و مجانی حتی به تخت می کشند.

۳
اجامر فوندامنتالیسم شیعی و سنی
صیغه را بهانه قرار می دهند و دختران مردم را مثل توپ فوتبال به اعضای طبقه حاکمه فئودالی، فوندامنتالیستی و بورژوایی پاس می دهند.
زنان و دختران دگر مذهبان و دگراندیشان ار از دیرباز به عنوان ثواب کبیره مورد تجاوز جنسی قرار می دهند.
صدها دختر مدرسه توسط بوکوحرام حامله شده اند.
داعشیان برای خود حرمسرا تشکیل داده بودند.
در شکنجه گاه های جماران بلایی از این بابت نمانده که بر سر دختران مردم بیاورند.
برای ممانعت از رفتن دختران جوان غیرمذهبی به بهشت
آنها را
اول به عقد پاسداران فوندامنتالیسم  در می آورند و بعد اعدام می کنند

این سکس
 مبتنی بر آنتی فمینیسم (زن ستیزی) آشکار از سویی
 و مبتنی بر جامعه ستیزی آشکار از سوی دیگر است.

۴
به بهانه تدریس قرائت قران و علم و ادب
کودکان مردم را به طور سیستماتیک مورد تجاوز جنسی قرار می دهند.

۵
کلیسای کاتولیک از دیرباز کودکان مردم را مورد سوء استفاده جنسی مستمر قرار داده و می دهد
که گندش بالا آمده و پاپ اعظم مشغول عذرخواهی از کودکان چه بسا اکنون ۵۰ ـ ۶۰ ساله است.

۶
ارتش فاشیسم آلمانی به محض تسخیر روستایی و یا شهری در شوروی
زنان و دختران مردم را مورد تجاوز جنسی قرار داده است.

۷
این جریحه روحی و روانی عمیق بر سربازان شوروی بوده است
و مشکل بزرگی برای بلشویک ها در پی داشته است.

۸
چون سربازان ارتش سرخ هم می خواستند تلافی کنند و دختران و زنان آلمانی را پس از تسخیر آلمان مورد تجاوز جنسی قرار دهند و دور از چشم سران ارتش سرخ قرار هم داده اند.

۹
فرانک نویسنده ایرلندی ـ امریکایی در کتابش تحت عنوان «خاکستر مادرم» می نویسد که سربازان امریکایی پس از اشغال آلمان ویران
دختران آلمانی را به ترفند آب نباتی و آدامسی مورد سوء استفاده جنسی قرار داده اند.

۱۰
سربازان ارتش امریکا پس از آزاد سازی فرانسه از سلطه فاشیسم
بدترین بلاها را بر سر دختران فرانسه آورده اند و بیچاره ها را حتی مورد تجاوز دسته جمعی قرار داده اند و آبستن کرده اند.

۱۱
مالاپارته در رمانش (پوست؟) می نویسد:
به دلیل وفور  دختر بچه در فرانسه برای عملیات جنسی 
سربازان امریکایی
پسران فرانسوی را مورد سوء استفاده جنسی قرار می دادند تا تنوعی کسب کنند.

جنگ آدم ها را بربریزه می کند.
سلب آدمیت می کند.

۱۲
سکس در غیاب عشق
مخرب جسم و روح و روان و شخصیت آدمیان است

۱۳
سکس در غیاب عشق
بهترین طریق و ترفند برای تبدیل جامعه به جنده خانه است.

۱۴
عملیات سکس عاری از عشق
چه بسا فرمی از عملیات جنگی اند.

۱۵
مفهوم سکس باید بررسی همه جانبه شود.

آره.

۱
خیلی از ترانه ها
ادویه ای از عملیات جنسی دارند.

۲
خیلی از فیلم ها
حتما
صحنه هایی مربوط به عملیات جنسی و یا توقف دوربین فیلم برداری در جاهای معینی از اندام هنرپیشه ها دارند.

۳
سکس سلب سکسیت شده
 ایده ئولوژی شده است.

۴
رشته ورزشی ئی حتی یافت نمی شود که بند تنبانی نشده باشد.

۵
طبقه حاکمه روی جزئی ترین نکات برنامه ریزی و کار می کند.

۶
به البسه دختران شناگر و یا باله و رقص و یا خواننده ها و هنرپیشه ها اگر نظر اندازیم، متوجه ترفند طبقه حاکمه می شویم.

۷
همه چیز
کم و بیش
ادویه ای از سکس سلب سکسیت شده دارد.

۸
روزی در تلویزیون امپریالیستی نیست که سکس کذایی تماتیزه نشود (موضوعیت کسب نکند.)

۹
جاکش ها و جنده ها و عیاش ها جزو نخبگان جامعه محسوب می شوند.
ضمنا برنامه خاص خود را دارند که هر رزو بدون استثناء
 نیمه شب شروع می شود و تا سپیده دم ادامه دارد.

۱۰
هر ورزشکاری مثلا تنیس بازی و یا فوتبالیستی ضمنا مبلغ و مظهر سکس است.

۱۱
از فوتبالیست های اروپا عکس های «بند تنبانی» فت و فراوان هست که زن ها را حالی به حالی می کنند.

۱۲
طبقه حاکمه امپریالیستی همه چیز جامعه بشری را از محتوا خالی می کند و یا زباله پر می کند.

۱۳
تا زمانی که جامعه کشورهای سوسیالیستی وجود داشت،
حساب می بردند و نیهلیسم اخلاقی را توسعه همه جانبه نمی دادند.

۱۴
اکنون جامعه سرمایه داری
 بخشا تیمارستان است.
بخشا گداخانه است.
بخشا جنده خانه است.

۱۵
دیالک تیک عاشق و رقیب و معشوق قرون وسطی به شکل دیالک تیک عیاش و جاکش و جنده در آمده است.

۱۶
روی این مفاهیم باید کار کنیم.

ادامه دارد.
 

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    هی حریف ارمنی

    ۱
    آلمان
    روزی روزگاری
    عالمان
    بود.

    ۲
    مهد فکر و فرهنگ و فلسفه بود.

    ۳
    پرورشگاه مارکس و انگلس و هزاران فرزند فرزانه توده زحمت بود.

    ۴
    وقتی توده در روسیه
    بر
    دژهای فئودالیسم تزار هجوم می برد،
    توده در جنوب عالمان
    و
    ناویان در دریای کیل
    بر دژهای سرمایه داری هجوم آوردند
    و
    در مناطقی از عالمان
    حکومت شوراهای پرولتری برپا شد.

    پاسخحذف