۱۳۹۶ مهر ۱۹, چهارشنبه

سیری در خزعبلات خزعلی (۲۴)

 
ویرایش و تحلیل
از 
مسعود بهبودی


قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند

این «انتقاد» مهدی خزعلی از اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی جماران
به لحاظ بضاعت فکری 
شاید
بهترین جمله او در این مجموعه جملات باشد.

چرا و به چه دلیل؟

۱

قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند
 
 
این «انتقاد» مهدی خزعلی 
را 
مسعود رجوی
در همان ماه های اول شکست انقلاب بورژوایی سفید
و
روی کار آمدن مجدد ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
به عمل آورد.
 
البته و صد البته
پس از ارتقای روح الله خمینی به مقام خدا
و
خر نگشتن خمینی
و خوردن تیر ریای رجوی به صخره صما.
 
هراس رجوی 
هم 
همین هراس خزعلی بوده است:
بی اعتبار گشتن اسلام در اثر کسب قدرت سیاسی و اقتصادی  و فرهنگی
توسط روحانیت شیعی.
 
دلیل نظری، منطقی و تجربی این هراس رجوی و خزعلی چیست؟
 
۲
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند
 
اصولا و اساسا
هر اوتوپی که جامه عمل بپوشد، 
بی اعتبار می گردد.

به عبارت دیگر
اوتوپی
تا زمانی اوتوپی است که هنوز فرصت جامه عمل پوشی ندارد.

ما
در این رابطه
با
دیالک تیک ایدئالیته و رئالیته
سر و کار داریم:

الف
ایدئال
همیشه 
کامل و بی عیب و نقص و ایراد است.
از جنس رؤیا
ست.

ب
رئال
اما
ایدئالی است که سلب ایدئالیته شده است
زمینی شده است.
حاوی معایب و ایرادات اوبژکتیو و سوبژکتیو معینی است.

۳

قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند
 
اسلام
هم
اوتوپی
بوده است.
 
روحانیت شیعی
قرن های متمادی 
در 
منبر و محراب
در  تعزیه و روضه و موعظه
به ایدئالیزه کردن صدر اسلام برده درای پرداخته بودند.
 
صدر اسلام 
را
به درجه اوتوپی و ایدئال و مدینه فاضله افلاطونی ارتقا داده بودند.
 
تفاوت مجاهدین و شریعتی و غیره
با 
دار و دسته خمینی
این بود
 که
اینها 
اوتوپی اسلام 
را
در زر ورق تازه و شیک و مد روزی عرضه می کردند.
 
مثلا
منبر 
را
با میکروفون بلندگو
مسجد
را
با سالن مجهز به صندلی و مخلفات
جایگزین می کردند.
 
۴
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند
 
اوتوپی
از دید  مسعود رجوی
می بایستی ابدیت کسب کند
و
هرگز به رئالیته مبدل نشود.
 
چون در غیر این صورت
سلب ایدئالیته خواهد شد و رسوا و بی اعتبار خواهد گشت.
 
خط مشی آنارشیستی مجاهدین خلق
ضمنا
به همین دلیل و با همین محتوا بوده است.
 
مجاهدین خلق
بسان بخشی از خود روحانیت 
(طالقانی عوامفریب)
در آغاز
در صدد ایفای نقش کاتالیزور بودند:
 
مصلحت در آن می دانستند 
که
خاندان پهلوی
را
 با خاندان مثلا قاجار
جایگزین سازند.
 
مصدق 
هم
در ته دلش همین آرزو را داشت.
 
مراجعه کنید 
به 
خاطرات گربه نره
 و 
مصدق از دید جوانشیر
در 
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
۵
قلمت بشکند تاریخ،
اگر ننویسی
 به نام اسلام،
همه مردم و جوانان 
را 
از اسلام
 گریزان کردند
 
مهدی خزعلی
پس از روی کار آوردن ارتجاع سیاه و روی کار آمدن ارتجاع سیاه 
در هیئت علنی و عریان روحانیت
عقبگرد زده و به موضع رجوی رسیده است.
 
اکنون
هدف هر دو
(رجوی و خزعلی)
حفظ حاکمیت طبقه حاکمه بورژوا شده
ضمن مدرنیزاسیون فرمال دولت مربوطه است.
 
این به معنی رقصیدن به ساز طبقه حاکمه امپریالیستی است.
 
البته
آخر و عاقبتی هم ندارد.
 
چون
طبقه حاکمه امپریالیستی
را
پلان های دیگری در آستین است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر