۱۳۹۶ مهر ۲۵, سه‌شنبه

تأملی بر تفسیری از «لبخندی» که لبخند نیست. (۱۷)



تأملی
بر 
تفسیری از «لبخندی»
 که
 لبخند 
نیست.

ویرایش و  تحلیل
از
میم حجری


سؤال 
این بود
که
چرا و به چه دلیل 
مذاهب و استالینیسم
به 
دوئالیزه سازی و وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده می رسند؟
 
۱
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 
  
 
معنی تحت اللفظی:
پیام ما
 امید
به فقرا
(کارتن خواب ها، کلیه فروش ها، زحمتکشان یدی فقیر)
است.
 
مذاهب
ایده ئولوژی جوامع برده داری و فئودالی اند.
 
معضل این دو فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی
عدم انطباق تضاد اصلی جامعه با سوبژکت تاریخ است:
 
الف
 
در فرماسیون اجتماعی - اقتصادی برده داری
تضاد اصلی جامعه
تضاد طبقه اجتماعی برده  با اشرافیت برده دار و روحانی
است.


طبقه اجتماعی برده
اما
طبقه اجتماعی در خود است و نه طبقه اجتماعی برای خود.
 
منظور از مفاهیم «طبقه در خود» و «طبقه برای خود»
 چیست؟
 
۱
«طبقه در خود» 
به ماهیت طبقاتی خود واقف است.
 
هر برده ای قادر به تمیز خود از ارباب برده دار است.
 
 ۲
 «طبقه برای خود» 
اما
دارای فونکسیون تاریخی است
و
ضمنا
به فونکسیون تاریخی خویش واقف است.
 
۳
طبقه اجتماعی برده 
فاقد فونکسیون (رسالت) تاریخی است.
 
به همین دلیل نمی تواند طبقه برای خود باشد.
 
۴
اگر
تضاد اصلی جامعه
(تضاد طبقه اجتماعی برده  با طبقه اجتماعی موسوم به اشرافیت برده دار و روحانی)
حل شود،
یعنی
اگر
  طبقه اجتماعی برده  
از
قید و بند بردگی آزاد گردد 
و
 اشرافیت برده دار و روحانی
(طبقه حاکمه جامعه برده داری)
رهسپار گور تاریخی اش گردد،
   طبقه اجتماعی برده  
به
مقام طبقه حاکمه نوین ارتقا نمی یابد.
 
۵
نتیجه حل تضاد اصلی جامعه
(تضاد طبقه اجتماعی برده  با اشرافیت برده دار و روحانی)
ارتقای اشرافیت فئودال و روحانی به مقام طبقه حاکمه 
و
تحول جامعه برده داری به جامعه فئودالی است.
 
این اما
به چه معنی است؟
 
۶
این بدان معنی است 
که 
در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری
سوبژکت تاریخ
اشرافیت فئودال و روحانی
 
۶
توده برده 
به حکم تاریخ
چاره ای جز رزمیدن برای روی کار آمدن اشرافیت فئودال و روحانی ندارد.
 
البته
با پیروزی انقلاب فئودالی و امحای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری
توده برده
هم
آزاد می گردد و وضع زندگی اش بهبود می یابد.
ولی همین و بس.
 
یعنی ارباب برده دار با ارباب فئودال جایگزین می شود.
 
رعیت
دیگر ابزار تولید سخنگو محسوب نمی شود.
 
برده
به درجه رعیت ارتقا می یابد
 و 
از
غل و زنجیر بردگی
آزاد می گردد.
 
ب
 
در فرماسیون اجتماعی - اقتصادی فئودالی
تضاد اصلی جامعه
تضاد طبقه اجتماعی رعیت با اشرافیت فئودال و روحانی
است.
 
اگر این تضاد حل شود،
رعایا از قید و بند فئودالی آزاد می گردند و به مقام پرولتر ارتقا می یابند.
 
ولی
هنوز نمی توانند به مقام طبقه حاکمه نوین ارتقا یابند.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
۱
به این دلیل که سوبژکت تاریخ
نه
طبقه اجتماعی رعیت
بلکه
طبقه اجتماعی سرمایه دار
(بورژوازی) 
 است.
 
۲
توده های رعیت
بر ضد اشرافیت فئودال  و روحانی می جنگند
ولی
تحت رهبری بوژوازی (سوبژکت تاریخ در فرماسیون فئودالی)  می جنگند.
 
ثمرات جنگ های دهقانی
را
عملا
بوژوازی 
(سوبژکت تاریخ در فرماسیون فئودالی) 
از آن خود می کند.

۲
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 
  
 
به همین دلیل
توده برده و رعیت
از
 دید مذاهب بزرگ
رمه 
اند.
 
رمه ای 
که 
چوپانی
به نام  سوبژکت تاریخ دارد.

این حقیقت امر 
در ادبیات فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی برده داری و فئودالی
در 
دیالک تیک منجی و ناجی
تبیین می یابد.
 
توده برده و توده رعیت
نه 
منجی 
(نجات دهنده)
 نه
سوبژکت تاریخ
(طبقه حاکمه نوین)
 بلکه
ناجی
(نجات یابنده توسط منجی)
 است.
 
۳
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 
  
 
منجی توده های برده
اشراف زاده ای
خان زاده ای
اشرافیت فئودال و روحانی
است.
 
منجی توده های رعیت
بورژوازی 
است.
 
این به چه معنی است؟
 
۴
  ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 
  
  
این بدان معنی است
که
منجی 
از برون می آید 
و
نه
از درون.

زادگاه اجتماعی تئوری انتظار
همین جا ست.
 
توده برده و رعیت
توده چشم به راهی است.
 
چشم به راه ظهور منجی موعود.
 
اکنون
باید پی پاسخ به این پرسش بگردیم
که
چرا
استالینیسم
همان تصوری را از توده دارد که مذاهب بزرگ داشته اند؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر