۱۳۹۶ مهر ۲۸, جمعه

کلنجار مفهومی با مفاهیم فئودالی (۳)


 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
  
حافظ

 به می پرستی از ان، نقش خود زدم بر آب
که
تا
خراب کنم، نقش خود پرستیدن

معنی تحت اللفظی:
من
برای تخریب نقش خود پرستی
از طریق می پرستی به تخریب نقش خود پرداخته ام.

یکی دیگر از  
نمایندگان ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
خواجه شیراز
است.

خواجه برای غلبه بر خود پرستی
به
خود ستیزی
(اگو نیهلیسم)
می پردازد.
 
چون
مستی
به
تعطیل کارخانه عقل منجر می شود
و
فاتحه ای بر هویت و منیت و فردیت و شخصیت فرد می خواند،
از دید خواجه
بهترین وسیله برای آفتابه برداشتن بر خود پرستی است.

۱
 به می پرستی از ان، نقش خود زدم بر آب
که
تا
خراب کنم، نقش خود پرستیدن

بهتر از این نمی توان
 به
 تعریف خودپرستی 
(اگوئیسم)
نایل آمد:

خودپرستی
(اگوئیسم)
یعنی
پای بندی بی خلل به منیت و هویت و فردیت و شخصیت خویش.

سؤال السؤالات
اما
 این است
که
چگونه می توان
بدون جایگزین سازی طبیعی ترین و غریزی ترین خصیصه خود  با خصیصه دیگری
    به جنگ و ستیز بر ضد آن برخاست؟

چگونه می توان بر ضد غریزه قدر قدرت حفظ نفس
(اگوئیسم بنیادی)
 لشگر کشید
بی آنکه بدیلی برای آن در دست داشت؟

۲
چون
به قول هگل علیه السلام
نفی
همیشه
باید معین باشد.

نفی نامعین
اصلا نفی نیست.

مثلا
نفی مدرنیته (تجدد)
خواه و ناخواه
با اثبات ترادیسیون (سنت) توأم است.

نفی سرمایه داری توسط خمینی و بن لادن
با
اثبات صدر اسلام برده داری و یا فئودالی توأم است.

خواجه شیراز
جای خالی بنیادی ترین خصیصه انسانی (و حتی نباتی و جانوری)
را
یعنی جای خالی خود پرستی (اگوئیسم)
را
با چه خصیصه ای پر می کند؟

چگونه می توان خود ستیزی (اگو نیهلیسم) پیشه کرد
بدون آنکه الترناتیو و بدیل بهتری برای آن در دست داشت و یا اختراع کرد؟

۳
به می پرستی از ان، نقش خود زدم بر آب
که
تا
خراب کنم، نقش خود پرستیدن

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
فقط
کافی است
که
به
ابیات آخر اکثر غزلیات خواجه دقت شود.

خواجه
در ابیات واپسین اکثر غزلیات خود
خویشتن خویش
را
با دلیل و بی دلیل
به خواننده قالب می کند
و
چه بسا
به خودستایی اغراق آمیز از شخص شخیص خویش می پردازد:

غزل گفتی و در سفتی
بیا
و
خوش بخوان، حافظ

که
بر نظم تو
افشاند
فلک
عقد ثریا
را

معنی تحت اللفظی:
غزل سرایی حافظ به مروارید کاری جواهر ساز شباهت دارد.

به همین دلیل
طبیعی است
اگر
فلک
با شنیدن غزل حافظ
  گردن بند ثریا
را
بگسلد و مروارید های آن را بر نظم حافظ نثار کند.

۴

غزل گفتی و در سفتی
بیا
و
خوش بخوان، حافظ

که
بر نظم تو
افشاند
فلک
عقد ثریا
را

پاسخ به پرسش فوق الذکر
همین جا ست:
ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی
خود پرستی
(اگوئیسم)
را
با
خود ستایی
جایگزین می سازد.

این
خود ستایی
هم
می تواند
مستقیم و بی واسطه و علنی و عریان
 باشد
و
هم
می تواند
غیر مستقیم و با واسطه و مستور و مخفی
باشد.

سؤال
اکنون
این است
 که
اگر
منشاء طبقاتی خود ستیزی (اگو نیهلیسم) و خود ستایی
برده داری و فئودالی
است،
 منشاء طبقاتی خود پرستی (اگوئیسم)
کدام است و  چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر