۱۳۹۶ آبان ۵, جمعه

تأملی بر تفسیری از «لبخندی» که لبخند نیست. (۲۰) (بخش آخر)



تأملی
بر 
تفسیری از «لبخندی»
 که
 لبخند 
نیست.

ویرایش و  تحلیل
از
میم حجری 
 
 
۱
گفته شد
که
امپریالیسم یانکی 
به عنوان سرکرده جدید جهان
 خاندان پهلوی را بر جبهه ملی تحت رهبری مصدق ترجیح داد.
 
سؤال 
از 
اجنه
این بود
که
چرا و به چه دلیل؟
 
 
اجنه 
وقت سر خاراندن
حتی
ندارند.
چون
شب و روز
مجبور به سجده مدام در درگاه طبقه حاکمه ـ خدا هستند.
 
تنها کسی که واکنش نشان داد،
مهری 
بود.
 
مهری 
مقاله ای به قلم احسان طبری
 از سال های قبل از کودتا، در دست داشت
که
بنا بر آن
حزب توده خواهان اجاره استخراج نفت شمال به اتحاد شوروی 
و 
نه
 به امپریالیسم انگلیس 
بوده است.
 
  مهری
ما
را 
که 
سگ سر سپرده توده ایم، از حیرت «روده بر» کرد.
 
به یاد سؤال حریفی افتادیم
که
چرا اجامر عیرانی 
از 
تحقیر و تخریب حزب شاهخور و ملاخور شده توده
خسته نمی شوند؟
 
چگونه می توان مقاله ای از حریفی را در گاوصندوق خود
 در جوار اسکناس های دلار و اسناد اراضی و مستغلات 
نگهداشت
و
در فرصت مناسب بیرون آورد و شق القمر کرد؟

آنهم
در تحلیلی راجع به شهیدی از همان حزب توده 
و
نه
در 
انتشارات سازمان های پلیسی ـ امنیتی امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی.

۲
 
 هری ترومن

در رسانه های امپریالیستی
گزارش داده شده
که هری ترومن از پیروزی ارزان و آسان کودتا
کیف خر می کرد.
 
اجامر امپریالیستی دیگر به ترومن گفته اند:
این حکومت که سرنگون می کنید،
نماینده بورژوازی است
و 
هدفش تشکیل دولت بورژوایی ـ لیبرال است.
 
عقل سلیم تان کجا ست 
که
 لیبرال امریکوفیل سر به زیری 
را 
با 
قلدری پرورش یافته در کنام فاشیسم
جایگزین می کنید؟
 
۳
 
ناصحان ترومن
نمی دانند که بورژوازی مترقی و لیبرال آغازین
دیری است
که
معلقی جانانه زده
و
به
بورژوازی واپسین تا مغز استخوان ارتجاعی و خردستیز 
استحاله یافته است.
 
جواب سؤال مطروحه
همین جا ست.
 
 
بورژوازی واپسین
متحد ارگانیک همه طبقات اجتماعی واپسین 
(اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی واپسین)
شده است.
 
۴
 ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 

برای کودکان آنها که آرزوی داشتن کاغذ و مدادی در دست
چون آروزی پرواز به ماه
دست نایافتنی است. 
برای آفرینندگان ثروت ها که خود همواره باد به کف دارند.
 
رسالت حزب توده
در قاموس رضا نافعی
 (و نه فقط رضا نافعی)
امید دادن به بینوایان و بی خانمانان است.
 
به همین دلیل
از توده ای شدن دکتر ایرج ناظمی حیرت می کند:
«پس از ازادی ایرج از زندان، که دیدار های ما بیشتر و نزدیک تر شده بود 
روزی از او پرسیدم: 
جریان چیست که تو با چنین سوابق خانوادگی 
کمونیست شده ای؟»
 
سؤال 
این است
که
چرا حزب توده 
باید 
از 
دید رضا نافعی
رسول امید 
باشد
و
نه
حزب روشنگری و آگاهی بخش؟

۵
 
ابلاغ امید
به 
بینوایان و بی خانمانان
نه
رسالت حزب توده،
بلکه رسالت ادیان آسمانی است.
 
از
ارنست بلوخ
در رسانه های امپریالیستی می پرسند:
چگونه است
که
«اصل امید» تو
در مجامع کلیسایی مورد مطالعه و بحث و بررسی قرار می گیرد؟

جواب می دهد:
«هر امید هست، مذهب هم هست.»
 
امید جزء لایتجزای ادیان است.

مارکس
دین و مذهب
را
دیالک تیک آه و افیون
می نامد.

او
در مفهوم «آه»
ضمنا
امید 
را 
می گنجاند:
 
مذهب به توده امید می دهد.
امید واهی می دهد.

در غیر این صورت
توده برده و رعیت و پرولتر
دست به انتحار می زند 
و  
به 
تولید ثروت تحت شرایط ذلت بار 
تن در نمی دهد.

۶
 ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 
رضا نافعی
حزب توده
را
به جریانی مذهبی تقلیل می دهد.
 
بدین طریق
رسالت روشنگری از حزب توده 
سلب می شود.
 
حزب توده انوشه
نه
حزب امید
بلکه حزب انتقادی ـ انقلابی روشنگری بوده است.
 
حزب توده
را
توده
بهتر از امثال رضا نافعی می شناسد.
 
کمتر کسی می داند
که
اعضای حزب توده
در اشاعه آگاهی در میان توده
چه زحمات عظیمی متحمل شده اند.
 
دایرة المعارف روشنگری
ثمره زحمات کمرشکن این روشنگران بی نام و بی اعتنا به نام است.
 
 
حزب توده 
پرومته اساطیری عصر حاضر است:
آورنده آتش و آگاهی به میان توده است
که
بابت این «خیانت» به طبقه حاکمه
مسمارکوب صخره ها شده است 
تا 
عقابان تیزمنقار شکنجه و آزار
سینه اش را بشکافند
 و
 قلبش 
را 
ذره ذره 
اطعام کنند.
 
۷
 
   ما  پیام آوران صبح رخشانیم
 پیام آوران امید
برای صاحبان سفره های تهی،
 برای کارتن خواب ها،
برای کلیه فروش ها،
برای دست های پینه بسته
و
 تهی از دستمزد کارگران. 

برای کودکان آنها که آرزوی داشتن کاغذ و مدادی در دست
چون آروزی پرواز به ماه
دست نایافتنی است. 
برای آفرینندگان ثروت ها که خود همواره باد به کف دارند.
رضا نافعی
از سوی دیگر
حزب توده
را
به حزب بورژوایی ـ رفرمیستی «عدالت» کذایی
تقلیل می دهد.
 
حزب توده 
به 
درجه ی انجمن های خیریه حمایت از بینوایان و بی خانمانان
تنزل می یابد.
 
اگر رضا نافعی
سری به آثار آنتونیو گرامشی می زد،
متوجه قضیه می گشت.
 
نه
توده
در پی رفاه و خور و خواب و عیش و نوش است
و
نه حزب توده
 
به قول آنتونیو گرامشی
شاید 
توده
دهه های متمادی
به لذت و رفاه اقشار و طبقات مرفه جامعه نرسد.

آماج استراتژیکی توده و حزب توده
نه
از عزا در آوردن شکم و زیر شکم،
بلکه 
وارونه سازی قطعی و قاطعانه ی جامعه وارونه
 است.


آماج استراتژیکی توده و حزب توده
رهایش نهایی بشریت از قید و بند بندگی است.


آماج استراتژیکی توده و حزب توده
برقراری فرمانفرمایی گلوبال بشریت مولد و زحمتکش است.

حوایج شکمی و زیر شکمی
پیشکش اجامر انگل باد.

پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر