۱۳۹۶ مهر ۱۶, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۲۸)


جمعبندی
 از 
مسعود بهبودی
 
شعری از شاعری گمنام
از 
صفحه فیسبوک رقیه
 
قالی کاشانم و روی زمین افتاده ام
با گُلی بی رنگ و بی بو همنشین افتاده ام


دل مبند ای دوست بر بالا نشستن ها که من
از فراز دار قالی بر زمین افتاده ام


بود دست دختران در تار و پود زلف من
لیک اکنون پایمال آن واین افتاده ام


ریشه ها دارم ولی چون ریشه ام در خاک نیست
با گُلی از جنس ابریشم قرین افتاده ام


گر به صدرنگی شدم مشهور عیب من مکن
نقشۀ تقدیر این بود و چنین افتاده ام


اهل کاشانم ولی از بخت و اقبال سیاه
دست قالیباف های هند و چین افتاده ام


بس گره در کار من انداخت قالیباف و من
پای بوس خالق نقش آفرین افتاده ام
 
اصلا نمی خواستم وارد این بحث بشوم
گفته باشم حامی سارتر هم نیستم
ولی یک سؤال دارم:
«ایا مردم جهان
همه
در همه ی معیار های انسانی
برابرند؟
 مردم کردنشین و کرد
همسان مردم نروژ وسوبیس هستند؟»

حریف


۱
ممنون از اینکه نمی خواستی وارد گود بحث شوی
 ولی به هر دلیلی به حوالی گود نزدیک شده ای

در کامنت دیگری هم که نقد سخنی از حزبی بوده
خود را مخاطب احساس کرده ای
 و
 دایرة المعارفی ها را به عنوان مشتی «همه چیزدان» 
تصور و تصویر و تخطئه و تحقیر کرده ای.

۲
مهم نیست.
این رسم زمان و زمانه مفلوک ما ست:
هر کسی از ظن خود شد یار حزب
ای بسا هم بار حزب
وی بسا (و ای بسا)   سربار حزب.


۳
بگذارید این سؤال شما را بهانه ای برای خود اندیشی قرار دهیم و چیزی بیاموزیم:

الف
اصلا نمی خواستم وارد این بحث بشوم


۱
برای شرکت در بحثی قبلا باید نظرات مطروحه را به دقت خواند، اندیشید و فهمید.

۲
بعد باید نظرات را یکی پس از دیگری
 برشمرد و نسبت به هر کدام از آنها موضع تأییدی و یا انتقادی گرفت.

۳
تا همنوع هم دفاع کند و یا تصحیح کند و رستگار شود.

ب
گفته باشم حامی سارتر هم نیستم


۱
پیش شرط حمایت از کسی
شناخت نظرات آن کس است.

۲
کمتر کسی طرفدار مثلا شمر لعین است
ولی کسب و کارش انتشار و نشخوار لاطائلات شمر لعین است.

۳
نقد نظرات هم
 نه به نیت تخریب شمر لعینی
بلکه به همین دلیل است.

۴
هدف
 روشنگری 
است
تا بساط خریت و
خر پرروی (استحمار) اندک اندک برچیده شود.

۵
تا خرد کل اندیش
 تقویت شود و روزی بر اریکه قدرت نشیند.

پ
ولی یک سؤال دارم:
«ایا مردم جهان
همه
در همه ی معیار های انسانی
برابرند؟


۱
نظری را مورد نقد قرار بده که حریف نمایندگی کرده است.

۲
ما در این 
نقد شتابزده جفنگیارت ژان پل سارتر
کجا چنین ادعای تق و لق و شلخته ای را بر زبان رانده ایم؟

۳
معیار به چه معنی است؟

۴
معیار از قبیله متراژ است.
از قبیله وجب و وزنه است.
همان طور که برای تعیین عرض و طول چیزی از متر استفاده می شود 
و
 برای تعیین وزن چیزی از وزنه
به همان سان هم برای تعیین صحت  و سقم نظری از معیاری استفاده می شود.

۵
معیار تعیین صحت و بطلان نظر این و آن  چیست؟

۶
چگونه می توان فهمید که نظری حقیقی (درست) است و یا باطل است؟

ت
 مردم کردنشین و کرد
همسان مردم نروژ وسوبیس هستند؟»


۱
اولا اصطلاح  من در آوردی «مردم کرد نشین» غلط است.

۲
منطقه کرد نشین، شهر و یا روستای کردنشین 
درست است و مصطلح است.

۳
ثانیا سکنه هیچ کشوری و هیچ منطقه ای و حتی اعضای خانواده ای 
همسان همدیگر نیستند.

چرا و به چه دلیل؟

۴
برای اینکه هویت  (یکسانی) در دیالک تیک هویت و تفاوت وجود دارد.

این بدان معنی است که هویت دست در دست با تفاوت می آید و می رود.

۵
کسب هویت توسط هر کس و هر چیز
به معنی مرزبندی اش با کسان و چیزهای دیگر است.

۶
اجامر طبقه حاکمه
چه بسا از فرط نادانی
شعاری را هر از گاهی از قول حریفی فرنگی
عرعر می کنند:
«متفاوت باش.»
«زنده باد تفاوت.‍»


۷
عندیشه ای که در پشت پرده این عرعر
خرناسه می کشد، 
چیست؟

۸
برای پاسخ دادن به این سؤال باید دیالک تیک هویت و تفاوت را به خدمت گرفت:
ایدئالیزه کردن، به عرش اعلی بردن و مطلق کردن تفاوت
خواه و ناخواه
به معنی انکار هویت است.

۹
معنی اصلی شعار «متفاوت باش» این است که
 «زباله باش»،
«فاقد هویت و فردیت و منیت و شخصیت و آدمیت باش.»


۱۰
در پشت این پرده ایده ئولوژیکی
پرده ضخیم ولی مستور دیگری وجود دارد
و پشت این پرده نامرئی ضخیم
معنی  شعار «متفاوت باش» این است 
که
«از وحدت نظر بپرهیز.»
«زنده باد تفاوت در نظر»


به قول فرح سیستم نگهبان و فرخ سیستم نگهدار:
«زنده باد پلورالیسم نظر»
«مرگ بر حقیقت عینی»
«مرگ بر وحدت نظر»


۱۱
این عندرز به معنی زیر است:
هرگز در گروه و سازمان و حزبی عضو نشو 
که
همه
 از دم
نظر علمی و انقلابی واحدی
 را
استدلال،  اثبات و نمایندگی می کنند.

۱۲
منفرد باش نه متحد.

۱۳
تک و تکرو و خر وش باش و نه همبسته و هماندیش و ارتش.
 
مرز یکی از بزرگترین نعمات تمدن بشری است.

۱
 اگر اجامر فاشیستی، امپریالیستی و فوندامنتالیستی
با رعایت قوانین حقوق ملل
مرز های ملی
 را
به رسمیت می شناختند
نه یوگوسلاوی شقه شقه می شد
و
نه عراق و لیبی و سوریه و سومالی و فلسطین و افغانستان و غیره
 به خاورن مبدل می شند.

۲
هر خانه را دری و دیواری است تا سکنه خانه در امنیت لازم زندگی کنند.

۳
تا کسی نداند که چه در سفره دارند.
چه مسائل، مشکلات و معضلاتی دارند.

۴
کشورها هم به همین سان مرزهایی دارند و بهتر هم همین است.
تا کسی و ناکسی در امور داخلی شان مداخله نکند.

۵
عدم تمکین به مرزهای ملی توسط اجامر طبقه حاکمه
یکی از پیشمراحل و پیش شرط های حقوقی برای زیر پا نهادن حقوق ملل در مقیاس جهانی است.

۶ 
 
رمز فیلد
 وزیر جنگ بوش ابن بوش
از بی اعتنایی به مرزها و تعویض زروگویانه نظام کشورها از طریق مداخله مسلحانه
بی شرمانه به عنوان «انقلاب» دم می زد.
 
امید از مفاهیم تحریف شده است.

۱
مفهوم امید
مثل مفهوم بدبخت عشق است.
ورد زبان هر ننه قمری است.

۲
 ولی کسی نمی داند که معنی اش چیست.

۳
 واژه امید
 در ادبیات فئودالی ایران بیشتر با زباله انتظار پر شده است.

۴
امید اصلا امید نیست.

۵
امید
انتظار منفعلانه به چیزی واهی است.

۶
مؤسس این امید توخالی
خواجه خردستیز شیراز است.

۷
امید باید از قانونمندی های عینی هر چیز استخراج شود.

۸
پیش شرط رویش گل امید در مزرعه دل ها
شناخت پیشاپیش قانونمندی های عینی هستی است.

۹
مثال:
امید به جوشش آب و تهیه چای
 مبتنی بر شناخت دمای جوش آب در صد درجه سانتیگراد تحت فشار جو است.

۱۰
«امید» به ظهور مش مهدی موعود
اما
مبتنی بر خرافه ای مذهبی است.
انتظار توخالی و واهی است.
اصلا امید نیست.

۱۱
چنین «امیدی» چگونه می تواند انگیزه زندگی باشد؟

۱۲
چنین «امیدی» بیشتر به درد خالی کردن جیب خلایق خر
و خرید ماشین ضد گلوله برای خرسوار می خورد.
 
ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﮔﻔﺖ:
«ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺷﻜﺎﻑ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﺳﺖ،
ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ (کول) ﻣﺎ ﺳﻮﺍﺭﻧﺪ.»

ﻣﺠﺮﻱ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﻳﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥِ ﺍﻳﻦ ﺧﺒﺮ، ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺷد.
حریف عنقلابی


۱
دلیل اخراج مجری مترجم
چند پهلویی واژه شکاف است.

۲
بویژه وقتی از طرف «ضعیفه» پخمه ای به کار برده شود.

۳
نمایندگان زنان جهنم جماران و چاه جمکران
بمراتب خرتر از نمایندگان نران اند.

۴
یکی از همین نمایندگان زنان
ادعا کرده که اینشتین
به آیین تشیع اثنی حشری ایمان آورده
و
ضمنا
از نیویورک
پا برهنه
رهسپار کربلا شده است.

۵
این زباله ها را معلوم نیست
کدام الاغ هایی
 به عنوان نماینده به طویله مجلس می فرستند.

۶
من ـ زور  «ضعیفه»  از بین رفتن وحدت کلمه میان اجامر طبقه حاکمه است.

۷
وحدت طبقه حاکمه به زعم  «ضعیفه»
ترک خورده است.
به تفرقه استحاله یافته است.
به اختلاف نظر منجر شده است.
آقازادگان
چه زن و چه نر
نئولیبرال شده اند.

مثل پسر معمر قذافی
انتقاد می کنند و و نق می زنند و شق القمر می کنند.

۸
 «ضعیفه» نمی داند که طبقه حاکمه همیشه شکاف مند بوده است.

۹
 به همین دلیل
از دیرباز
 نه از وحدت طبقاتی
بلکه از وحدت کلمه
سخن در بین بوده است.

۱۰
هرکس به فکر منافع قشری خود باشد
و ضمنا حرف واحدی را
همه با هم
طوطی وش
نشخوار کنند.

۱۱
تفاوت و تضاد در منافع
هویت (یکسانی) و وحدت
 در
 حرف مفت تر از زباله 
 
این دخترک بینوا
در کانادا
مداوا شده
و ضمنا
 تواب
 شده است.

۱
در رسانه های امپریالیستی هم به تبلیغ تئوری توبه می پردازد.

۲
جای توابان جماران و جمکران خالی.

۳
طبقه حاکمه بی شرم کلاش
چه کارها که نمی کند.
 
 عنسانیت
حد و مرز سرش نمی شود.
زن لطان یابو به نوزاد فلسطینی پدرمرده و شیر مادر خشکیده،
شیر اعلی مال کربلا می دهد.
خبر تکاندهنده ی منتشره در فضای مجازی ـ حجازی

حریف عنقلابی
 
 ۱
آره.
خلایق
برای فضای مجازی
چه کارها بکنند.

۲
شی مون پرس
که خلق بینوای فلسطین را دهه های متمادی زیر پرس آهنین قرار داده،
در فضای مجازی چه حرف ها که از صلح دلربا نزده.

۳
خریت توانگر کند فرد را
خبر کن مجازی خونسرد را.


۴
کودکان فلسطین برای فوندامنتالیسم یهودی (صهیونیسم) موش آزمایشگاهی اند.

۵
مواظب باش که زنکه شیر آلوده به میکروب المیرزا به کودک ندهد
تا مبادا از بدو زندگی
خر بشود و به عوض ناله، عرعر کند.
 
عاشقانه‌ هايی‌ می‌آيند و
نمی‌روند،
كه به هيچ زبانی‌
نه تصوير می‌شوند و نه كلام.
غزال


ویرایش:
«عاشقانه‌» هايی‌ می‌آيند و نمی‌ روند،
كه به هيچ ترفندی
نه تصوير می‌ شوند، نه تبیین.


۱
چیزی که غیرقابل تصویر و تبیین باشد، تصوری و یا حتی توهمی
بیش نیست.

۲
دروغ بزرگی است، این جفنگ که «سکوت سرشار از ناگفته ها ست.»

۳
اگر اندیشه ای در کاسه سر کسی و یا ناکسی باشد، هرگز در حبس سر
 درجا نمی زند و نمی ماند.
اگر به زور و غل و زنجیر محبوس شود، صاحب سر را به جنون می کشد.

۴
اندیشه به محض تشکیل جامه واژه می پوشد و به هر طریق و طرز و ترفندی
خود را از سوراخ ـ سمبه های مغز
بیرون می کشد و به نحوی از انحاء جسمیت و مادیت می یابد.

۵
تجسم مورد نظر هگل همین است:
مادیت و یا جسمیت یابی روح (اندیشه و تصور)

۶
کلام غلاف مادی کلمات است.

۷
کلمات شجر وآغاج و باوم و تری و  درخت، هر کدام غلاف مادی مفهوم واحد «درخت» اند.
لباس های رنگارنگ اند بر اندام نامرئی (مجرد و انتزاعی) واحدی

۸
دیالک تیک ماده و روح = دیالک تیک شجر وآغاج و باوم و تری و  درخت و «درخت» = دیالک تیک واژه (کلمه) و مفهوم

۹
این از سوی دیگر
دیالک تیک فرم و محتوا (پوسته و مغز، صورت و سیرت، سعدی) است:
واژه و جمله
فرم و ظرف و قالب و پوسته و پوست مادی اند
و
مفهوم و حکم محتوا و مظروف و مغز و جسم اند.
 
شازده کوچولو از گل پرسید:
آدما کجان؟

گل گفت:
باد به اینور وآنورشان می برد!
این بی ریشه گی حسابی
اسباب دردسرشان شده! 
 
۱
آدم ها ریشه ندارند،
مش سنت اگزوپری و مش احمق شاملو؟

۲
 آدم ها ریشه های تنومند عمیق دارند.

۳
 از شازده شیاد و عوامفریبان دیگر
چه پنهان
که ریشه های آدمیان
میلیون ها بار عمیقتر از ریشه های گیاهان و جانوران اند.

۴
 آدم ها
روزی جماد بوده اند.

۵
از جمادی مرده اند و نامی (نبات) شده اند.

۶
از نبات مرده اند و حشره و پرنده و حیوان شده اند

۷
 از حیوانی مرده اند و  آدم شده اند. (مولوی بلخی)

۸
سنت اگزوپری فرانسوی و عادولف احمق شاملو
 صدها هزار سال عقب مانده تر از مولوی بلخی اند.

۹
شازده کوچولو
تک خال امپریایلسم لاشخور و خونخوار و خونریز است
 
احترام به حقوق حیوانات، تمرین دمکراسی است!
هر ایرانی خر‍‍‍‍‍، یک خرچران
حریف
 
حمایت از حیوانات
ربطی به دموکراسی ندارد.

۱
دموکراسی یعنی فرمانفرمائی خلق

۲
به عبارت دقیقتر
یعنی فرمانفرمائی پرولتاریا

۳
حمایت از حیوانات
(و نباتات، جنگل ها، باغ وحش، محیط زیست، طبیعت) 
را 
می توان با مفهوم ناتورالیسم تبیین داشت
و
 از 
حفظ و توسعه هارمونی (هماهنگی) میان جامعه و طبیعت 
دفاع کرد
 
 پر رنگ.

۱
 منظور از یک رنگی چیست؟

۲
 اگر در جامعه بشری بویژه در ایران جماران
دم به دم
 تئاتر بازی نکنی
یک لحظه هم نمی توانی زنده بمانی.

۳
تحویل دروغ به همدیگر از واجبات جهنم جماران و چاه جمکران است.

۴
خیلی ها از ته دل می خواهند که دروغ از همنوع بشنوند.

۵
مثال:
چه بسا از همدیگر می پرسند:
«دوستم داری؟»
و

بلافاصله اضافه می کنند:
«تو را خدا دروغ نگو.»

۶
منظورشان این است که راست نگو.

۷
اگر خری از فرط خریت راست بگوید،
فاتحه ای هم بر دوستی و عشق و فداکاری و باوفایی و غیره خوانده است.

۸
در جامعه وارونه و پادرهوا
همه چیز وارونه است.

۹
برای درک مناسبات این جهنم
همه چیز را باید وارونه کرد.

۱۰
تنها طرز و طریق پایان بخشیدن به وارونگی هر کس و هر سخن و هر چیز
وارونه کردن آن کس و آن سخن و آن چیز است.

۱۱
تنها ره رهایی
وارونه سازی جهانی است که وارونه است
 
ممنون

۱
جواب داده ایم.

۲
 فقط باید بخوانی.

۳
دختر و یا درخت یک مفهوم است.

۴
 نحوه تشکیل مفهوم مثلا دختر از قرار زیر است:

الف
تو مهین و مریم و مینا را می بینی.

ب
همه مشخصات فردی آنها را مورد صرفنظر قرار می دهی.

پ
 قد و شکل و وزن و رنگ مو و چشم و ابرو و غیره منحصر به فرد آنها را نادیده می گیری.

ت
وجه مشترک انها را عمده می کنی و مفهوم دختر را می سازی که با شنیدنش به یاد میلیون ها دختر مشخص از قبیل مریم و مینا و غیره می افتی.

۵
مفهوم دختر چیزی مجرد و انتزاعی است.

۶
 فقط در ذهن آدم ها وجود دارد.

۷
در خارج از ذهن آدم ها
 دخترهای مشخص و ملموس از قبیل مریم و مینا وجود دارند.

۸
خدا و جن و ملک و غیره هم مفاهیم اند.

۹
حالا پیدا کن از تجرید چه کسانی اینها تشکیل شده اند.
 
الف
یک سؤال روان شناختی


۱
فرق روانشناسی با روان شناختی چیست؟

۲
روانشناسی ترجمه واژه پسیکولوژی است.
ارانی مظلوم احتمالا کتابی تحت این عنوان نوشته است.
معلوم نیست که اجامر نیاوران
 به چه دلیل و  آن را قدغن کرده اند.
و گرنه ما می خواندیم.

۳
روان شناسی یکی از علوم منفرد است.
از قضا یکی از علوم محبوب طبقه حاکمه است.

مارکسیستم هم روانشناسی خاص خود را دارد.
به همان سان که جامعه شناسی خاص خود را دارد.
ما به ترجمه مفاهیم جامعه شناسی مارکسیستی آغاز کرده ایم.

۴
روان شناختی ترجمه واژه پسیکولوژیسم است.
پسیکولوژیسم یک مکتب است.
پسیکولوژیسم
مسائل جامعه را با مفاهیم روانشناسی
از در عقب «تحلیل» می کند.

فرویدیسم مکتب پسیکولوژیستی (روانشناختی) است.

مثال
بنا بر متد پسیکولوژیستی هر کس در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته باشد و مفعول  باشد، بعدا کمونیست می شود.

۵
طبقه حاکمه از این مکاتب ضد علمی و ضد منطقی بظاهر خیلی خیلی علمی
فت و فراوان دارد:
بیولوژیسم
داروینیسم
نئو داروینیسم
فرودیدیسم
یونگیسم
سوسیولوژیسم
آنتروپولوژیسم
فمینیسم
و الی آخر

ب
 تصور بکنید کسی در حال پریدن از یک بلند منزل است، می‌خواهد به زندگی خود پایان دهد


۱
این یک تصمیم است.
این تصمیم به انتحار است.
مبتنی بر آگاهی کج و کوله  فرد است.

۲
 نیهلیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم، شاملوئیسم و فدائیسم و مجاهدیسم
طرفدار انتحار عنقلابی اند.

۲
داوطلب سینه چاک مرگ اند.

۳
به قول عاولف احمد شاملو:
‍‍«از مرگ سرودی می سازند‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍»
و شق القمر می کنند.

پ
ناگهان جانوری مثلا شیر به وی حمله می کند، شخص خودکشی کننده حتمن از خود واکنش نشان میدهد.
 یا پا به فرار می نهد یا شاید دست و پنجه زنان جیغ بزند.


۱
این واکنش طبیعی - غریزی هر موجود زنده از حشره تا تا جانور و انسان است.

۲
این جور واکنش های غریزی ـ طبیعی
در ادبیات فئودالی در مفهوم فرمان حفظ نفس
تجرید یافته اند.
غریزه حفظ نفس.

۳
این جور واکنش های غریزی ـ طبیعی
اگوئیسم اله منتار (خودپرستی بنیادی) نامیده می شوند.
خیلی هم خوب است.
و گرنه آدم به هر بهانه ای دست به انتحار خرکی می زند و جامعه فرومی پاشد.

۴
این واکنش
خودپو ست.
آگاهانه و اختیاری و ارادی نیست.

ت
در حال که او می‌خواهد خود را از شر زندگی خلاص کند اما چرا از دریده شدن می ترسد
 و برای نجات حیات خود مبارزه می کند؟

۱
ترس ضامن غریزی ـ طبیعی ـ پسیکولوژیکی حیات است.

۲
در حالات بحرانی
مثلا در این مورد
ترس آدمی را به صرفنظر از انتحار و دفاع از حیات وامی دارد.

۳
این به چه معنی است؟

۴
این بدان معنی است که در دیالک تیک غریزه و عقل
نقش تعیین کننده از ان غریزه است.

۵
غریزه قدیمی تر و قدر قدرت تر و قوی تر از عقل است.

۶
سعدی هم می دانست:
 تشنه سوخته در چشمه روشن چو رسيد
تو مپندار که از پيل دمان انديشد

ملحد گرسنه، در خانه خالي، برخوان
عقل باور نکند کز رمضان انديشد


۷
به نظر شیخ خردگرای شیراز
غریزه حفظ نفس کارگاه عقل را تعطیل می کند
آن سان که تشنه
برای نجات از مرگ از تشنگی (به فرمان غریزه حفظ نفس)
از مرگ توسط فیل خشمگین نمی ترسد.

۸
آن سان که گرسنه برای نجات از مرگ از گرسنگی (به فرمان غریزه حفظ نفس)
از عذاب الهی نمی ترسد.

۹
این دو مورد سعدی
دال بر آن اند 
که 
غریزه
پوزه بندی بر پوزه عقل می بندد و خاموش و حتی خفه اش می سازد.


۱۰
در حالات بحرانی ـ روحی ـ روانی
چه بسا
دیالک تیکی از ترس و تهور 
به کار می افتد.

۱۱
ترس از مرگ و شکنجه و زجر 
( غریزه حفظ نفس)
به
 تهور 
(انفجار نارنجک در مشت و یا به انتحار)  
استحاله می یابد.

۱۲
خلایق نمی دانند که فرمانده این تهور
ترس 
است.

۱۳
این کردوکار ضد عقلی
به دلیل یکه تازی غریزه حفظ نفس در غیاب عقل دور اندیش
است.
زاده شرایط بحرانی روحی و یا اجتماعی است.
 
 
حریف زن است 
و 
نماینده مجلس شوربای اسلامی است
 و
 ادعا می کند 
که
 شوهر باید هم زنش را کتک زند. 
 
ضمنا ثابت می کند که البرت اینشتین شیعه اثنی حشری بوده 
 و 
پا برهنه 
از
طویله امریکا به صحرای کربلا 
برای چرا
رفته است.
 
به کجای این شب تیره
بخواباند
الاغ خسته خود را؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر