۱۳۹۴ اسفند ۱۹, چهارشنبه

سنتگرائی (ترادیسیونالیسم) (4)


پروفسور هاینتس پپرله
برگردان شین میم شین

خطوط اصلی تعالیم ترادیسیونالیسم
ادامه

·        ترادیسیونالیست ها بر آن بودند که برای فرود آوردن ضربه کاری بر روشنگری باید اعتماد روشنگری به خرد انسانی را متزلزل ساخت.  
·        ترادیسیونالیسم می کوشید تا این وظیفه را با توسل به دو اصل عام معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) به انجام رساند:

الف
·        اصل اول حاکی از آن بود که خرد فردی رها شده به حال خود قادر به شناخت اطمینان بخش حقایق نخواهد بود.

ب
·        اصل دوم حاکی از آن بود که منشاء اولیه حقایق در «وحی اولیه»  است که در سنتی لاینقطع از نسلی به نسلی منتقل می شود و باید بدان ایمان آورد.

1
·        اسپکولاسیون (گمانورزی) ایدئالیستی که در پشت سر این تئوری قرار دارد، عبارت است از این که بنا بر درک ترادیسیونالیستی، ایده های مادرزاد وجود دارند.
·        اما روح انسانی نیروی لازم را برای شناخت آنها ندارد.

3
·        انسان برای شناخت ایده های مادرزاد به سخن گفتن نیاز دارد که با تفکر یکسان است، ولی قبل از تفکر وجود دارد.

4
·        بدین طریق برای شناخت ایده های مادر زاد سخن گفتن الزامی است که انسان هرگز قادر به اختراع آن نیست، بلکه باید قبول کرد که سخن گفتن از سوی خدا در «وحی اولیه» به انسان اهدا شده است.
5
·        باا ین ترفند، ادعا می شود که کلیه حقایق، منشاء الهی دارند.

6
·        جامعه حامل حقیقت است و تنها معیار حقیقت، همرأیی  و یا همنظری عمومی است.

7
·        لامنا می گوید:
·        « همرأیی و یا همنظری عمومی بنظر ما مهر و موم حقیقت است، مهر و موم دیگری وجود ندارد.»

8
·        برای تعدیل موضعگیری افراطی دبونا که بشریت را صف طویلی از کوران تلقی می کند که فقط نفر اول عصائی در دست دارد، شاگردان او و لامنا تلاش می کنند، تعداد حقایق را که منشاء وحی دارند، کاهش دهند و برای خرد در مورد «جهان پدیده های فیزیکی» اعتبار قائل شوند.

9
·        آموزش ترادیسیونالیستی در فلسفه تاریخ ـ ماهیتا ـ با توسل به درک اوکی ژنالیستی از رابطه جبر و اختیار تعیین می شود.
·        درک اوکی ژنالیستی از رابطه جبر و اختیار، کلیه حوادث تاریخی را، همانند حوادث طبیعی، به علت العلل همه چیز بودن خدا نسبت می دهد.

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10
·        این درک از رابطه جبر و اختیار بر تفسیر دترمینیستی از تاریخ دلالت دارد، البته با حذف اختیار انسانی و عمل خلاقانه او.

·        مراجعه کنید به  دترمینیسم (تعین مندی گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

11
·        خدا از دیدگاه پانته ئیسم با طبیعت، زمان، شرایط و اوضاع و احوال یکی تلقی می شود و هر عملی تا کوچکترین اجزایش مقدر شده (سرنوشتی)  انگاشته می شود.

·        مراجعه کنید به پانته ئیسم (همه چیز خدائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

12

·        بنظر دمایستر صحت این نظریه (درک اوکی ژنالیستی از رابطه جبر و اختیار) در انقلاب فرانسه و سیر آن بطرز بی سابقه ای به اثبات رسیده است.
·        چون در انقلاب فرانسه و سیر آن معلوم شده که سیر تاریخ نه بر مبنای تصورات انسان ها، بلکه بر اساس جبر نامرئی حاکم بر همه حوادث صورت می گیرد.

13
·        نتایج این نظریه عبارتند از فاتالیسم و کویه تیسم که از سوی ترادیسیونالیست ها برای دفاع همه جانبه از نظام موجود مورد استفاده قرار می گیرد.

·        مراجعه کنید به فاتالیسم (سرنوشت گرائی)، کویه تیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

14
·        اصل مرکزی این نظریه حاکی از آن است که هرآنچه که هست، اگر «ماندگار» باشد، خوب و معقول است.

15
·        بدین طریق اوضاع ما قبل انقلاب فرانسه مورد تجلیل قرار می گیرد.
·        از رژیم قبل از انقلاب، دفاع به عمل می آید.
·        تفتیش عقاید و جنگ توجیه می شود.
·        حتی انقلاب بمثابه کیفر اعمال ناپسند فرانسوی ها قلمداد می گردد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر