نشریه دنیا شماره 4
زمستان 1345))
زمان را گنج ها در آستین است!
تحلیلی از شین
میم شین
سعدی
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است
و بیخ تبار ایشان بر آوردن،
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاه داشتن،
کار خردمندان نیست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
رهزنان را باید مقطوع النسل کرد.
·
اصل و نسب رهزنان را باید ریشه کن
کرد.
·
برای اینکه کشتن آتش و نگه داشتن
اخگر، کشتن افعی و نگه داشتن افعی بچه کار عاقلانه ای نیست.
1
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است
و بیخ تبار ایشان بر آوردن
·
سعدی در این جمله، طرز رفتار طبقه
حاکمه (سلاطین و خوانین فئودالی) با رهزنان و زن و بچه رهزنان را تئوریزه می کند و
آموزش می دهد.
·
بنا بر فتوای شیخ شیراز، نسل رهزنان
را باید قطع کرد و دودمان آنان را باید به آتش کشید.
·
یعنی از نوزادان شیرخوار تا کودکان تازه از شیر گرفته، از جوانان و زنان تا پیر
زنان و پیر مردان وابسته به رهزنان را باید خفه کرد، کشت و یا گردن زد.
·
این همان فتوای قتل های سیستماتیک
هر نفسکش بدبختی در جمهوری اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی است.
·
این همان فتوای خمینی است.
·
ریشه کنی نسل دگر اندیشان از هر
نوع.
·
دلایل سعدی اما شنیدنی تر از دلایل
هیتلر و پینوچه و بن لادن و خلخالی و خمینی اند:
2
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است
و بیخ تبار ایشان بر آوردن،
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاه داشتن،
کار خردمندان نیست.
·
دلایل سعدی عبارت از این اند که
کشتن آتش و نکشتن جرقه، کشتن افعی و نکشتن بچه افعی، بخردانه نیست.
·
این فتوای شیخ شیراز حاوی نکات
تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی ـ تئولوژیکی مستور خطرناکی است که بوی جهل و جنون و خشونت
و خون می دهند:
3
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن
·
سعدی اولا برای اثبات عمل اجتماعی از
طبیعت اول، از آتش سوء استفاده می کند.
·
در فلسفه اجتماعی سعدی، چون اگر آتش
را خاموش کنی و جرقه ای در خاکستر بماند، خطر دارد، پس نسل هر مخالفی را باید از
ریشه کند.
·
یعنی بر کودک و زن و پیر و برنای مخالفین
نباید ذره ای رحم کرد.
·
این ترفند استدلالی سعدی، سوسیالیزاسیون
چیزها و پدیده های طبیعی و یا ناتورالیزاسیون چیزها و پدیده های اجتماعی است.
·
چنین کرد و کاری اصلا مجاز نیست.
·
طبیعت اول چه ربطی به طبیعت دوم (جامعه،
انسان) دارد؟
·
آتش و جرقه آتش چه ربطی به راهزن و
نوزادان و کودکان و جوانان و پیران وابسته به راهزن دارد؟
4
افعی کشتن و بچه نگاه داشتن
·
سعدی اکنون از عالم جمادات وارد
عالم جانداران می شود.
·
چون کشتن افعی و رحم کردن بر بچه
افعی بخردانه نیست، پس کشتن راهزنان و رحم کردن بر کودکان و وابستگان راهزنان هم
بخردانه نیست.
الف
·
اولا افعی بچه که سهل است، اگر
دندان اژدها را هم بکشی، مسئله حل می شود.
ب
·
ثانیا آدمیزاد مجهز به مغز
اندیشنده، چه ربطی به خزندگان فاقد فهم و فراست دارد؟
ت
·
ثالثا درندگان را حتی می توان از
کودکی تربیت کرد.
·
آن سان که ببر و پلنگ و یا شیری به
همزیستی با بز و بره و گوساله ای خو کند.
پ
·
رابعا راهزن که راهزن مادر زاد
نبوده است.
·
راهزن تحت شرایط مبتنی بر استثمار و
ستم، یاغی شده و از طریق رهزنی روزگار می گذراند.
·
اگر شرایط اجتماعی، انسانی شود،
راهزن بسان بقیه اعضای جامعه از طرق متمدنانه امرار معاش می کند.
5
نسل فساد اینان، منقطع کردن اولی تر است
و بیخ تبار ایشان بر آوردن،
که آتش کشتن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگاه داشتن،
کار خردمندان نیست.
·
ترفند طبقاتی ـ فئودالی دیگر سعدی
سوء استفاده او از خرد است.
·
این توحش و بربریت نه تنها کمترین ربطی
به خرد ندارد، بلکه از ریشه ضد عقلی است.
·
خرد طرفدار حقیقت است و حقیقت خادم
خلق است و نه خاین به خلق.
·
حقیقت عینی در هماره تاریخ در
راستای منافع خلق بوده است.
6
·
این سوء استفاده از خرد یکی از
انواع مختلف عوامفریبی سعدی است.
·
سعدی هر وقت که سودای تحمیق خلق را
در دل دارد، فتوای فئودالی و ضد خلقی خود را از قول حکیمی، خردمندی، عالم و علامه
ای صادر می کند.
7
·
صدها سال پس از مرگ سعدی، کثیف
ترین، مرتجع ترین و ضد خلقی ترین فلاسفه بورژوائی واپسین از قبیل شوپنهاور و نیچه
و هایدگر و یاسپرس و غیره همین ترفند ایده ئولوژیکی سعدی و حافظ را، یعنی همین ناتورالیزاسیون
پدیده ها و مسائل اجتماعی را و سوسیالیزاسیون پدیده ها و مسائل طبیعی را به خدمت
می گیرند:
8
·
شوپنهاور برای توجیه سوار شدن قلدران
جنون گرفته، خردستیز و خونریز فاشیستی، قلدری گرگ الفا و فیل و پلنگ و ببر سرکرده در
گله های جانوران را مثال می آورد.
·
بدین طریق اعضای جامعه بشری با
ددان و درندگان یکسان جا زده می شوند.
·
بدین طریق در و دروازه به روی
اردوگاه های مرگ، جنگ های جهانی، اجاق های آدم سوزی و خاوران های بی حد و حصر باز
می شود.
·
بدین طریق فئودالیسم، فوندامنتالیسم،
فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم بر یکدیگر انطباق می یابند و آب به آسیاب
توحش و بربریت می ریزند و آدمی را از آدمیت شرمنده و بیزار می سازند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر