سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(1345)
·
آسمان مزرعه ی باران است
·
و نشانی از آبادی در جاده نیست
·
روی یابوها مردان نمد پوش، خموش
·
از میان ابروهاشان ـ انبوه و سیاه ـ
·
و بخاری که ز گرد سر یابوها بر می خیزد
·
تندی گردنه را می پایند
·
و زنان
·
کودکان را همچون گوژی اندر پس پشت
·
بسته در چادر شب
·
به کف خوابی سنگین و غمین می سپرند.
·
گاه، آوازی از چوب به دستی همپا
·
می برد خواب از سر
·
می کند قافله را همراهی:
·
«ای لیلی لیلی
·
عاشقت بیم خیلی
·
در رهت بوم شو و روز
·
ته نداری میلی!»
·
و سگ پیشاهنگ پارس بر می دارد
·
از بلندی ها بهتر پیدا ست
·
قامت در غضب افتاده ی توفان در دشت
·
پرتگاهی است در هر قدمی
·
برق بر می جهد از سم ستوران بر سنگ
·
شب اگر در برسد
·
ما و این بار و بنه گر به سرایی نرسیم
·
مه تشویش ز هر دره به ره می لغزد
·
پا فرو می رود اندر گل و بر می آید
·
و سراشیبی هول
·
با تلاش مردان در پس سر می ماند
·
اینک ـ آرام ـ روانیم به دشت
·
دشت خالی است بسان کف دست
·
شیون طفلی ناخفته می پیچد با گردش باد
و آسمان مزرعه بارور باران است.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر