۱۳۹۲ دی ۴, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (414)


چقدر کلمات معصوم اند
نیما امام جمعه (کوهبنانی)
سرچشمه:
مجله هفته

الف میم شیری

تا اینجا چند موضوع مشخص را پاسخ نداده اید.
اما جرا پاسخ موضوع آتی را که در جواب نظریه شما دایر بر «حذف تاریخ» نوشته شده، از یاد بردید؟
«حذف تاریخ، صرفنظر از همه جوانب مثبت و منفی آن امکان پذیر نیست همچنانکه برگرداندن چرخ تاریخ به عقب

مسعود بهبودی

·        بنظر شما معیار عینی عام برای تمیز ارتجاع از ترقی در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی چیست؟
·        نظرسنجی؟

1
·        همین حالا در تایلند اگر در شهری نظر سنجی شود، اوپوزیسیون دست بالا دارد و اگر در دهی، دولت دست بالا دارد.

2
·        اگر در مناطقی از شیلی نظرپرسی شود، پینوچه حق به جانب خواهد بود و اگر در مناطق دیگر، آلنده.

3
·        با معیارهای تصادفی که نمی توان به تمیز خیر از شر نایل آمد.

4
·        توده در بهترین حالت، بر اساس شناخت تجربی و یا حتی به قول شما «بر اساس نظر مادر بزرگ و یا پدر بزرگ خود» قضاوت می کند.

5
·        حتما باید معیاری عینی برای تمیز خیر از شر باشد.

·        این معیار کدام است؟

الف میم شیری

معیارهای عینی مردم، یعنی، توسعه و ترقی علم، دانش، تکنولوژی، فرهنگ و خودکفائی اقتصادی، کار تضمینی برای همه،  مسکن، طب، بهداشت، درمان، تحصیل و حتی استراحت رایگان برای همه، رفاه، امنیت، آسایش و عدم نگرانی از فردای روزگار برای همه…
 و اینها هستتند آن «معیارهای عینی» که «پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها داشته اند، به فرزندان شان منتقل کرده اند و بر این اساس محبت و احترام خود را نسبت به رهبر و دولت حاکم خود ابراز داشته اند و ابراز می دارند.

مسعود بهبودی

·        معیار عینی برای تمیز ارتجاع از ترقی را لنین با صراحت و تأکید عرضه کرده است:
·        توسعه نیروهای مولده

1
·        هر کس و یا هر طبقه اجتماعی که به توسعه نیروهای مولده خدمت کند، انقلابی است و هر کس که سد راه توسعه نیروهای مولده باشد، مرتجع است.

2
·        به همین دلیل می توان مثلا پیامبر اسلام را انقلابی نامید و دشمنان اسلام را ارتجاعی.
·        چون محمد با عرضه آئین اسلام مانع فروپاشی جامعه می شود و احتمالا به توسعه نیروهای مولده تحت مناسبات تولیدی خونین برده داری کمک بسیار جدی می کند.

3
·        به همین دلیل نظام برده داری مترقی تر از نظام اشتراکی اولیه در حال زوال محسوب می شود.

4
·        مارکسیسم ـ لنینیسم همین است.
·        با نظرپرسی که نمی توان جامعه و جهان را شناخت.

5
·        معیار قرار دادن نظرپرسی یعنی تقدم قائل شدن بر روح (شعور اجتماعی) و بی اعتنائی به ماده (وجود اجتماعی).
·        این یعنی باور به جهان بینی موسوم به ایدئالیسم

6
·        معیار قرار دادن نظرپرسی ضمنا یعنی تقدم قائل شدن بر عناصر سوبژکتیف  
·        این یعنی باور به سوبژکتیویسم معرفتی در عرصه تئوری شناخت.

7
·        چنین کسی را به هیچ ترفندی نمی توان کمونیست و یا مارکسیست ـ لنینیست قلمداد کرد.

8
·        اما بر اساس همین معیار عینی لنینی می توان میان ارتجاع و ترقی مرزبندی کرد و به شناخت خیلی چیزها نایل آمد.
·        این یک قطب نمای مطمئن لنینی است.

9
·        شما با نظر پرسی تان نمی توانید بگویید که فلانی مترقی بود و بهمانی مرتجع.
·        همین کار را مجاهدین و حزب الله هم پس از پیروزی فوندامنتالیسم فئودالی انجام داده اند.
·        این متد تحلیل جامعه فقط به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد.

10
·        من همه کامنت هایم را دوباره خواندم ولی به مفهوم مورد نظر شما، مبنی بر «حذف تاریخ» برنخوردم.
·        در هر صورت تاریخ روندی عینی است و نتیجتا کسی نمی تواند آن را حذف کند.
·        شاید منظورتان، از مفهوم «حذف تاریخ» انکار و یا تحریف تاریخ باشد.

11
·        نظر من نسبت به گذشته این بود که گذشته قابل تکرار و قابل تأیید و تجلیل مطلق نیست.

12
·        روند توسعه جامعه بشری هم جز این نیست:
·        نو به نفی دیالک تیکی کهنه می پردازد:

مثال
·        هر فرزندی با مادر و پدر خود همین رابطه عینی را دارد و این رابطه نسل اندر نسل تکرار می شود:
·        فرزند والدین خود را نفی دیالک تیکی می کند:
·        جنبه های مثبت و معاصر و حیات مند آنها را از آن خود می کند و جنبه های منفی و نامعاصر و مخرب آنها را نقد و حذف می کند.

13
·        توسعه (تکامل) فردی و اجتماعی به این دلیل امکان پذیر می گردد.

14
·        مارکسیسم ـ لنینیسم تئوری انتقاد است و نه تئوری تقدیس و تطهیر و تجلیل و توجیه و ماستمالی

15
·        سطر سطر نوشته های کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم همین است.
·        به همین دلیل نوشته بودم که «گذشته باید نفی دیالک تیکی شود، جنبه های مثبت آن حفظ شود و توسعه داده شود و جنبه های منفی اش نقد و حذف شود.»

16
·        بزور که نمی توان نود سال قبل را عصر حی و حاضر قلمداد کرد.
·        نود سال دربرگیرنده سه نسل است.
·        از پدران ما کلی خطا سر زده است.
·        و این خطاها باید کشف و نقد شوند تا تکرار نشوند. 

17
·        اگر ماضی نقد دیالک تیکی نشود، مستقبل کپیه مضارع خواهد بود.
·        یعنی بنی بشر در زمان مضارع دایم درجا خواهد زد.
·        این آرزوی طبقه حاکمه (امپریالیسم) است. 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر