۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

سیری در حماسه داد (76)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

10
جــنـبـــــش مــزدکــــــی

·        آنچه از مبارزه مردم ایران بر ضد شاهان گفتیم، تنها بخشی از شاهنامه است.
·        متن اصلی اثر بمراتب غنی تر از این ها ست و با روشنی تمام نشان می دهد که اساس سلطنت - بویژه در دوره ساسانی - استوار نبوده و بحران سیاسی مداومی در کشور وجود داشته است.
·        ریشه این بحران در عدم رضایت توده مردم و مبارزات طبقاتی است که در عمق جامعه به شدت جریان می یابد.

1
·        فردوسی از کسانی نیست که مبارزات طبقاتی را از دیدگاه زحمتکشان بنگرد.

2
·        او «دهقان» ورشکسته ای است و همه مسائل جامعه را نیز از زوایه دید طبقاتی خود می نگرد و در مورد زحمتکشان بیشتر روی دستورات اخلاقی از نوع «کمک به درویشان» و «دستگیری از مستمندان» تکیه دارد و نه ضرورت تغییر عمیق مناسبات اجتماعی به سود زحمتکشان.

3
·        با این حال، فردوسی به مثابه یک نویسنده بزرگ نمی تواند واقعیت دوره خود را منعکس نکند و مبارزات وسیع ضد فئودالی توده مردم را ندیده بگیرد.

4
·         بویژه که منافع طبقاتی خود او نیز به عنوان دهقان ورشکسته به او حکم می کند که با توده مردم باشد و با خراج که شاهان از کشتکاران می گرفتند، به شدت مخالفت کند و نوعی برابری انسان ها را با نظر تأیید بنگرد.

5
·        به همین دلیل از میان تمام کسانی که در آن زمان از جنبش مزدک یاد کرده اند، فردوسی تنها کسی است که از مزدک به بدی یاد نکرده و برعکس علاقه خود را نسبت به او نشان داده است.

6
·        برای درک بهتر مسئله بجا ست که به عقب برگردیم و نظر فردوسی را در باره طبقات اجتماعی از آغاز بررسی کنیم.

7
·        شاهنامه از تقسیم جامعه به گروه های اجتماعی از زمان جمشید خبر دارد.

8
·        شاهان قبل از جمشید، رام کردن و اهلی کردن ددان، کشت و ورز، گداختن آهن، برتن کردن پوست حیوانات و غیره را به مردم آموخته اند.

9
·        جمشید پارچه بافتن و لباس پوشیدن را می آموزد و مردم را به چهارگروه تقسیم می کند:

الف
·        گروه نخست کاتوزیان که کارشان پرستش است.

ب
·        گروه دوم نیساریان که کارشان جنگ و حراست از کشور و تخت شاهی است.

ت
·        گروه سوم بسودی که کارشان کشت و ورز است.

پ
·         گروه چهارم آهنو خوشی یعنی دست ورزان و پیشه وران.

10
گــروهی کـه کاتــوزیان خوانی اش
به رســم پرســـتـنـدگان دانـی اش

جـدا کــردشـــان از میــان گــروه
پـرســتـنـده را جـایگه کــرد کـوه

بـدان تا پـرسـتـش بـود کـارشــان
نوان (روان، خرامان)   پـیـش روشـن جهاندارشــان

صفی بـر دگر دسـت بنشـانـدنـد
همی نـام نـیـســاریـان خـوانــدنـد

کجــا شــیرمــردان جنگاور انـد
فــــروزنــده ی لشـکر و کشــور انــد

کـز ایشـان بود تخت شــاهی به جای
وز ایشـان بود نـام مــردی به پـای

بسودی سـه دیگر گره را شـناس
کجا نیست از کس بر ایشان سپاس

بکارند و ورزند و خـود بـدروند
بگاه خـورش ســرزنـش نشـنوند

ز فـرمان تن آزاده و ژنــده پـوش
ز آواز پـیــغاره (سرزنش، ملامت)  آســــوده گــــوش

تـن آزاد و آبــاد گــیــتی بــر اوی
بــرآســوده از داور و گـفــتگوی

چه گفت آن سخن گوی آزاده مرد
کــه آزاده را کــاهــلی بنــده کرد

چهــارم که خواننـد آهنو خوشــی
همان دســـت ورزان ابا سرکشی

کجــا کارشان همگنان پیشــه بود
روان شــان همیشه پر اندیشــه بود

11
·        چنانکه می بینیم این هنوز به معنای تقسیم جامعه به طبقات اجتماعی نیست، بلکه تقسیم کار اجتماعی است.

12
·        بر اثر آمیزش افسانه های کهن با واقعیت زندگی در دوره فردوسی، این دو با هم یکی شده و گروه های اجتماعی ناشی از تقسیم کار با طبقات اجتماعی مشتبه می شود، که خود بحثی جدا ست و ما در آن وارد نمی شویم.

13
·        نکته ای که به نظر ما اهمیت دارد، این است که فردوسی در برابر این گروهبندی اجتماعی بی تفاوت نیست.

الف
·        او در درجه اول طبقه کشاورز را ارج می نهد که از آزاد مردانند، خود می کارند و خود می خورند و سرزنش از کسی نمی شنوند و زیر فرمان کسی نبوده و پیغاره نمی شنوند و آبادی گیتی به آنها ست.

ب
·        در درجه دوم، فردوسی سپاهیان را می ستاید که شیرمردان جنگآور اند و تخت شاهی از ایشان به پا ست و کشور از ایشان فروزان.

14
·        به گفته فردوسی در آغاز بندگی و بردگی نبود.
·        بعدها پدید آمد و علت آن کاهلی آزادگان بود.

15
·        توجه ویژه فردوسی به گروه اجتماعی کشت ورزان و دهقانان آزاد، که از همان نخستین صفحات شاهنامه محسوس است، تا پایان کتاب حفظ می شود و هر جا که سخن از این گروه مردم به میان می آید، فردوسی به طور کامل به جانبداری از آنان سینه سپر می کند.

16
·        او به این نکته که کسی از دسترنج خویش زندگی کند و نه به حساب غارت دیگران، اهمیت اساسی قائل می شود.

17
·        در شاهنامه بارها و بارها می توان به تعبیرهایی از نوع «خوردن از کوشش خویش»، «داشتن نان از کوشش خویش»، «رنجیدن نان خویش» برخورد کرد که مورد تأیید قطعی فردوسی است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر