۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (7)

 
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
  
آمدن، رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم، پای کوبیدن
کار کردن، کار کردن
آرمیدن

·        معنی تحت اللفظی:
·        آمدن، رفتن، دویدن، عشق ورزیدن
·        در عزا و شادی مردم با مردم بودن، با مردم گریستن و دوشادوش مردم به رقص برخاستن و پای کوبیدن.
·        کار کردن و آرمیدن.

·        سیاوش در ادامه استدلال تجربی و منطقی خود برای اثبات زیبائی زندگی خواننده و شنونده را از عالم طبیعت به جامعه می برد تا منابع اصیل لذت و زیبائی را نشان شان دهد.
·        برای درک عمیق منظور سیاوش باید به دیالک تیک های بسط و تعمیم یافته در این بند شعر دست یابیم:

1
آمدن، رفتن، دویدن

·        سیاوش با همین سه نکته دیالک تیک حرکت و سکون در جامعه را به خواننده و شنونده حماسه آموزش می دهد و بی کمترین تردید بر نقش تعیین کننده حرکت در این دیالک تیک تأکید می ورزد:
·        زیبائی زندگی در دیالک تیک حرکت و سکون تجربه می شود و تعیین کننده نه سکون و عزلت و گوشه گیری عارفانه، بلکه جنبش و تقلا و تلاش است.
·        سیاوش با این دیالک تیک اساسی، حساب خود را از عرفا و شعرا و فلاسفه طبقات واپسین جدا می کند.
·        در فلسفه تاریخ (فلسفه اجتماعی) سیاوش از جامعه گریزی، عزلت، مردمگریزی، گوشه گیری و تجلیل از تنهائی و نتیجتا نیهلیسم، پوچی، بیهودگی، یأس و نومیدی خبری نیست.
·        سیاوش شاعر پیشرو ترین طبقه اجتماعی است که باید فردای سعادتمند بشری را بسازد.

2
عشق ورزیدن

·        عشق یکی از دیرینه ترین و مبهم ترین مقولات ادبی و فلسفی در قرون وسطی کشور است.
·        سیاوش این مقوله دیر آشنا را بنا بر جهان بینی خود بازتعریف می کند.
·        در شعر سیاوش، عشق به معماران عملی و نظری جامعه و جهان، جای عشق سنتی را، عشق مبتنی بر حوایج غریزی فردی را می گیرد و در دیالک تیک عشق فردی و عشق اجتماعی، کفه ترازو به نفع عشق اجتماعی، عشق به توده تاریخساز سنگین تر و تعیین کننده تر می گردد.
·        آن سان که سوبژکت انقلابی مورد نظر سیاوش در عشق به توده، از عشق فردی که سهل است، از جان شیرین خویش می گذرد.
·        شاید بتوان سیاوش را پیشاهنگ بازتعریف علمی و انقلابی مقوله عشق در کشور نامید.

3
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم، پای کوبیدن

·        سیاوش اکنون دیالک تیک شادی و اندوه را از چارچوب حقیر و تنگ شخصی و فردی خارج می سازد و با شادی و اندوه توده ای جایگزین می کند.
·        زیبائی زندگی بزعم سیاوش در همراهی و همدمی با توده است:
·        خواه به هنگام عزا و خواه به هنگام جشن و شادی.
·        این معیار ارزشی اتیکی ـ استه تیکی ـ تئوریکی ضمنا به مثابه معیار تعیین کننده ی شیوه و استیل زیست مبارز توده ای آموزش داده می شود:
·        معیار عینی برای توده ای بودن مبارز انقلابی در پیوند تنگاتنگ او در همه حال، با توده است.

4
·        این معیار سیاوش، معیار لنینی بی چون و چرائی ست:
·        لنین از نزدیکی ژرف بلشویک انقلابی به توده سخن می گوید.
·        آن سان که او می تواند نبض لحظه به لحظه توده را در دست داشته باشد.
·        این معنائی جز برقراری پیوند ارگانیک با توده ندارد:
·        مبارز انقلابی در جامعه ارگانیزه می شود و به عضوی در ارگانیسم توده اعتلا می یابد.
·        آن سان که به محض «به درد آمدن عضوی» از ارگانیسم جامعه، مبارز انقلابی ارگانیک نیز احساس درد می کند و آرام و قرار از دست می دهد:   

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
(سعدی)  

·        این چیزی جز هومانیسم مارکسیستی ـ لنینیستی نیست.

4
 کار کردن، کار کردن
آرمیدن

·        سیاوش اکنون دیالک تیک حرکت و سکون فوق الذکر را به شکل دیالک تیک کار و استراحت بسط و تعمیم می دهد و به عنوان دلیلی علمی، منطقی و تجربی برای اثبات زیبائی بلامنازع زندگی به خدمت می گیرد:
·        کار بزعم سیاوش به مثابه منبع و سرچشمه لایزال لذت، شادی، رضایت و زیبائی اصیل و راستین مطرح می شود.

·        حق با سیاوش است:
·        حتی آرامش و استراحت، عیش و نوش و خور و خواب فقط و فقط پس از انجام کار می چسبد.
·        بدون کار، بنی بشر احساس پوچی، بیهودگی، بی معنائی، کسالت و رخوت می کند.
·        کار منبع بی بدیل و بی جانشین معنای زندگی است و کمتر کسی بهتر و عمیق تر از سیاوش به این حقایق امور واقف است:

5
 چشم انداز بیابان های خشک و تشنه را دیدن
جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن

·        همین بیت شعر، تأییدی بر حدس ما ست:
·        پس از کار است که محیط زیست در نگاه سوبژکت، رنگ و محتوا و معنای دیگری به خود می گیرد و بطرزی بکلی دیگر و بمراتب ژرفتر استنباط،  احساس و ادراک می شود و جرعه های آب تازه از سبوئی، جسم و روح آدمی را در ژرف ترین دریای لذت شناور می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر