۱۳۹۲ آذر ۳۰, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (85)

فصل پنجم 
ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین 

بخش سوم 
تاریخ پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
نقد خرد 
قسمت پنجم 
گسست با تفکر فلسفی و انتقاد از علم: 
کیرکگارد 
ادامه



18
آنتی ته تیک به تعلیمات تضادها و علل تضادها اطلاق می شود.

·        این آنتی ته تیک در فلسفه کیرکگارد از تفکر و وجود (حیات) نشئت می گیرد:
·        «بنابرین، موضوع عقیده واقعیت خدا به مثابه وجود (حیات)  است.
·        حیات اما ـ قبل از همه ـ به معنی انفراد (منفرد بودن) است.
·        درست به همین دلیل، تفکر نباید کاری به کار حیات داشته باشد.
·        برای اینکه تفکر را به قلمرو منفرد راه نیست.
·        تفکر را فقط به عالم عام راه هست.
·        تفکر به تنها چیز درخودی که راه ندارد، حیات است.
·        تفکر با حیات اصلا سر و کاری ندارد.»
·        (کیرکگارد، «خرده ـ ریزه های فلسفی و تبصره های غیر علمی»، ص 490، 1976)  

·        مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

19
·        کیرکگارد بارها و بارها تأکید می ورزد که «عقیده آنجا شروع می شود که تفکر بس می کند.»
·        (کیرکگارد، «مجموعه آثار»، جلد 3، ص 50، 1923)

20
·        بنظر کیرکگارد، فلسفه هگل تجسم وساطت و تفکر است.
·        جدال کیرکگارد با هگل همزمان به معنی پشت کردن به تفکر فلسفی بطور کلی و قطع رابطه با آن بوده است.
·        این پشت کردن و قطع رابطه اما در حد فلسفی آن مانده است.
·        عرض اندام «دیالک تیک حیات» در وجود فلسفه حیات، پارادوکسی است.
·        به همین دلیل است که کیرکگارد به تشخیص نیهلیسم تفکر و یا به پیشگوئی پیامبرانه آن می رسد:
·        «زمان متفکرین سپری شده است.
·        بزودی باید گفته شود که زمان افکار سپری شده است.»
·        (کیرکگارد، «خاطرات روزانه»، جلد 2، ص 223، 350)

 اقدامات کیرکگارد

·        اقدامات کیرکگارد به شرح زیر بوده اند:


1

·        مسخ ایدئالیسم

2

·        چرخش در محتوای ایدئالیسم و بی چون و چرائی آن در افکار عمومی رایج


3

·        چرخش در قضایا و گنجینه مقوله ای ایدئالیسم

·        (قضایا را برای واژه آلمانی «پروبله ماتیک» بکار می بریم که به مجموعه مسائلی اطلاق می شود که به واقعیت امری منتهی می شوند. مترجم)  



4

·        سبک تفکر و تبیین



5

·        چرخش بر ضد عصر تفکر بورژوائی کلاسیک و قبل از همه بر ضد هگل

·        این اقدامات از سوئی خود را در فلسفه ستیزی عام کیرکگارد و از سوی دیگر در توهم مبتنی بر غلبه بر ایدئالیسم آشکار می سازند، توهمی که در میراث اگزیستانسیالیسم جا خوش می کند.

 ژان وال (1888 ـ 1974) 
فیلسوف فرانسوی
استاد دانشگاه سوربون فرانسه
از پیروان هنری برگسون، ویلیام جیمز، جورج سانتایانا
از مؤسسین هگلیانیسم فرانسه
محقق آثار کیرکگارد
مؤثر در ایمانوئیل لوینا و ژان پل سارتر

·        به قول ژان وال، «در انتقادات کیرکگارد از هگلیانیسم و راسیونالیسم (خردگرائی) کلاسیک، ضدیت او با فلسفه آشکار می گردد، فلسفه به معنی جستجوی عام، فلسفه به معنی ایدئالیسم.
·        کیرکگارد از سال 1837 مبارزه بر ضد ایدئالیسم را آغاز می کند.
·        او فلسفه بی واسطه (اخباری، ایندیکاتیو) را در مقابل فلسفه باواسطه (التزامی، کونیونکتیو) قرار می دهد.
·        او نشان می دهد که ایدئالیسم نوعی بازتاب است که در اثر آن انسان اوبژکت خود را بکلی از دست می دهد.»
·        (ژان وال، «راجع به کیرکگارد»، ص 174)

6
·        «کیرکگارد مبارزه خود بر ضد هگل را به مثابه مبارزه بر ضد فلسفه می داند.
·        هگل سمبل کل فلسفه است.»
·        (ژان وال، «فلسفه حیات»، ص 27، 1954)  


7
 ژان پل سارتر (1905 ـ 1980) 
فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش ‌نامه‌ نویس و منتقد    فرانسوی

·        ژان پل سارتر (حتی زمانی که اندیشه مبتنی بر مطلقیت اگزیستانسیالیسم را کنار نهاده بود و اگزیستانسیالیسم را تحت تابعیت مارکسیسم قرار داده بود) بر این نظر پافشاری می کرد که تنها کیرکگارد بوده که در مقابل هگل قد علم کرده و از واقعیت انسانی قاطعانه دفاع کرده است.
·        بنظر سارتر، تنها اگزیستانسیالیسم بوده که به تصدیق دوباره واقعیت انسان (توضیح درست انسان) نایل آمده، به همان سان که کیرکگراد به تصدیق واقعیت خویش در مقابل هگل نایل آمده است.
·        تنها این مرد دانمارکی بوده که درک هگل از انسان و از چیزهای رئال را رد کرده است.
·        (سارتر، «نقد دیالک تیک عقلی»، ص 27، 1960)    

8
·        سارتر در این موقع، اما نقد کیرکگارد از هگل را تماما قبول ندارد.
·        اگزیستانسیالیسم سارتر، «برخلاف نقد کیرکگارد از هگل، مفردیت ایراسیونال (غیرعقلائی) فرد را در مقابل دانش عام قرار نمی دهد.
·        سارتر اما می خواهد که مفردیت غلبه ناپذیر ماجرای انسانی را در خود دانش و در عامیت مفهوم وارد کند.»
·        (همانجا، ص 108)   

9
·        اما از آنجا که تصدیق «رئالیته خود» و رد درک هگل از انسان و از چیزهای رئال ـ بلحاظ محتوا ـ به معنی برقرار سازی مفردیت ایراسیونال فرد بوده و از آنجا که سارتر به وفاداری بر قانون بنیادی اگزیستانسیالیسم تأکید داشته، مخالفت او با ایرسیونال ها بیشتر در حد حرف باقی می ماند و لذا قبول دوباره ایراسیونال ها ـ البته بدون نام بردن از آنها و بی اعتنا به نیت و توهم سارتر ـ اجتناب ناپذیر می گردد.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر