۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

نقل قول هائی از این و آن (21)

دیالک تیک ستمگر و ستمکش 
گاف سنگزاد



هماندیشی با حریف

·        قبل از هر چیز باید با دیالک تیک آشنا شویم.
·         دیالک تیک نوعی رابطه است میان دو و یا سه چیز.
·         فکر می کنید، رابطه دیالک تیکی چه نوع رابطه ای است؟

حریف
اگر که قوانین دیالکتیک را، یعنی تغییر، تاثیر متقابل و تضاد را بشناسیم، مورد مطالعه قرار دهیم و در نهایت بپذیریم در خواهیم یافت که هیچ چیز و هیچ پدیده ای جدا و منفک از پدیده ای دیگر نیست. 
در واقع تمام این قوانین درک تکامل را برای ما امکان پذیر می سازد .

·        این تمامی آن چیزی است که چپ ایران از «اصول مقدماتی فلسفه» (ژرژ پولیتسر) راجع به دیالک تیک ازبر کرده است.
·        احسان طبری هم چیزهائی در کاستی در همین حد سرهمبندی کرده است که به هیچ دردی نمی خورد.

1

·         لطفا به سؤال مطروحه دقت کنیم و در هماندیشی حاشیه نرویم:
·        «قبل از هر چیز باید با دیالک تیک آشنا شویم.

·        دیالک تیک نوعی رابطه است میان دو و یا سه چیز.

·         فکر می کنید، رابطه دیالک تیکی چه نوع رابطه ای است؟»

2
·        در پاسخ به این سؤال می توان گفت:
·         رابطه دیالک تیکی رابطه ای مبتنی بر همبائی و «ستیز» است.

الف
·         به عبارت دیگر، رابطه ای مبتنی بر وحدت و «مبارزه» است

ب
·        رابطه دیالک تیکی، همزیستی ستیزمند دو ضد است.

ت
·         رابطه دیالک تیکی همبائی (با هم بودن)  دو قطب متضاد است.

پ
·        به عبارت روشنتر همزیستی و یا همبائی دو قطب متضادی است که یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد:

ث
·        مثل دو قطب متضاد آهنربا که با هم اند و در عین حال، بر هم اند، یکی مثبت و دیگری منفی است.

ج
·         یعنی نفی یکی، همزمان به معنی نفی دیگری خواهد بود.

ح
·        یعنی رابطه دیالک تیکی، رابطه ای است که مبتنی (بنا شده) بر حیات و ممات است:
·         حیات یکی با حیات دیگری و ممات یکی با ممات دیگری توأم است.

3
·        هستی مادی از ذره تا کهکشان جولانگاه همین دیالک تیک عینی است.

4

·         انگلس کتابی تحت عنوان «دیالک تیک طبیعت» نوشته و در حد توسعه علمی زمان خود سعی کرده همین دیالک تیکییت (دیالک تیکی بودن) عینی هستی را و یا عینیت دیالک تیک هستی را بکمک مثال های روشن از هر عرصه هستی، استدلال و اثبات کند.
·         یادش به یاد باد، پیر پرولتاریا!

5
·        در مکتب پرولتاریا، برابر حقوقی حکمفرما ست و نه رابطه کنیز و کدبانو، نوکر و ارباب، نوچه و استاد.

6
·        خودفرمائی انسان ها، استقلال فکری و عملی انسان ها خدشه ناپذیر است و برابری انسان ها بی چون و چراست.

7
·         دوستی حقیقی در همکاری و هماندیشی بی ریا تشکیل می شود و در همیاری متقابل برای کشف حقیقت عینی توسعه می یابد و نه در هندوانه زیر بغل یکدیگر دادن.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر