۱۳۹۲ آذر ۲۳, شنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (17)

 
اسماعیل خوئی
قصیده‌ی روحانیّه
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

تحلیلی شتابزده از
مسعود بهبودی
  
 پس، رأی مردم است که «قانون» می آوَرَد  
نی رأی شیخ مشهدی و قاری‌ی قُمی.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        بنابرین، منشاء قانون رأی مردم است و نه رأی شیخ و قرآنخوان از اینجا و آنجا

1
·        شاعر در این بیت منشاء قانون را از دیدگاه قشری از بورژوازی واپسین تئوریزه می کند:
·        پدید آورنده قانون آرای مردم است.
·        بنابرین، مردم قانونگزارند.
·        فرق ادعا با حکم این است که ادعا را چه بسا نمی توان به محک تجربه زد و اثبات کرد.
·        به همین دلیل، ادعا آسان است.
·        معلوم نیست که شاعر بر اساس کدامین دلایل عینی به این نتیجه رسیده است.
·        در کدام کشور تعیین کننده قانون از هر نوع مردم بوده اند؟

2
·        قانون از هر نوع منشاء عینی دارد:
·        قانون به پیوند  عینی، ضرور، عام و ماهوی موجود میان چیزها، واقعیات امور، روندها و غیره طبیعت، جامعه و تفکر اطلاق می شود که مشخصه اش (مشخصه پیوند یاد شده) ثبات نسبی و تکرار تحت شرایط یکسان و واحد است.  
·        قانون در هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی نیز در تحلیل نهائی بوسیله طبقه حاکمه تدوین و به توده تحت سلطه تحمیل می شود.
·        فقط در همبود و یا جامعه بی طبقه است که قانون بیانگر منافع و اراده توده است.

3
نی رأی شیخ مشهدی و قاری‌ی قُمی

·        شاعر در این مصراع مسئله را بسیار ساده و مبتذل می سازد.
·        اگر شیخ و قرآنخوان و یا روحانیت نماینده طبقه حاکمه باشند، طبیعی است که تدوین کنندگان و تحمیل کنندگان قانون خواهند بود.
·        قانون منشاء عینی، طبقاتی و اجتماعی ـ اقتصادی دارد:
·        در هر جامعه طبقه ای به تدوین قانون می پردازد که وسایل اساسی تولید را در تحت مالکیت خصوصی خود دارد.
·        این به میل این و آن ربط تعیین کننده ای ندارد.
·        اگر قشر بورژوازی واپسین مورد نظر شاعر هم زمام امور را بدست گیرد، باز هم برای آرای مردم تره خرد نخواهد کرد.

4
نزدِ تو، لیک، واژه ی« قانون » به معنی‌ی
فرمانی از خدا ست که آید بر آدمی.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        قانون در قاموس تو اما منشاء الهی دارد و نه مردمی.

5
·        شاعر بدین طریق و ترفند میان خود و روحانیت حاکم مرزبندی می کند:
·        مرزبندی شاعر اما فقط بر عوامل سوبژکتیف مبتنی است:
·        شاعر قانون را ناشی از رأی کذائی مردم می داند و شیخ ناشی از مشیت الهی (شریعت)
·        فرق شاعر و یا قشر بورژوائی ئی که شاعر نمایندگی می کند با طبقه حاکمه همین جا ست.
·        شاعر طرفدار جدائی دین از سیاست است.
·        شاعر ولی نه طرفدار جدائی ماهوی دین از سیاست، بلکه جدائی فرمال و صوری دین از سیاست است.


·        و گرنه خود بهتر از هر کس دیگر می داند که در همه کشورهای سرمایه داری پیوند ایدئولوژیکی ارگانیک و تنگاتنگی میان دین و سیاست، یعنی میان روحانیت و طبقه حاکمه هست.
·        ریگان و بوش نه تنها مؤمنین پیگیر، بلکه چه بسا حتی فوندامنتالیست بوده اند.
·        پیوند پینوچه با کلیسای کاتولیک پیوند عمیقی بوده است.
·        فقط در تعداد انگشت شماری از کشورها که انقلاب بورژوائی رادیکال صورت گرفته، پیوند طبقه حاکمه با روحانیت عمیق و علنی نیست:
·        مثلا فرانسه.
·        در دیگر کشورهای سرمایه داری احزاب مسیحی یا به تنهائی و یا در ائتلاف با احزاب بورژوائی بظاهر غیرمذهبی زمام امور را بدست دارند.  
·        مخالفت شاعر با طبقه حاکمه مخالفتی سطحی، نیمبند، مثله و مخدوش است و نه رادیکال و ریشه ای.

6
نزدِ تو، لیک، واژه ی«قانون» به معنی‌ی
فرمانی از خدا ست که آید بر آدمی.

·        شاعر بیشک می داند که منظور روحانیت از قانون به مثابه فرمان الهی چیست.
·        خدا در جامعه طبقاتی نه آن سان که بنظر ساده لوحان می رسد، مرجعی ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی، بلکه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقه حاکمه است.
·        فرمان الهی در تحلیل نهائی همان فرمان طبقه حاکمه است:
·        فرمان الهی منطبق بر منافع استراتژیکی طبقه حاکمه است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر