۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (110)

 «مجموعه آثار فروغ فرخ زاد،
بخشی از دیباچه ی جلد اول به قلم بهنام باوندپور»
سرچشمه:
صفحه فیسبوک سهیلا
فروغ فرخ زاد به ما می آموزد که به جنسیت و رابطه ی جنسی به گونه ای سالم و خردمندانه بیندیشیم.
او تنها کسی در شعر ماست که می تواند "جنسی" فکر کند.
او به دنبال نوعی هماهنگی و یگانگی بین فکر و فعل جنسی ست،
چیزی که فرهنگ مردانه ی ما در مجموع خود هیچگاه به آن نیندیشیده بی آنکه به ورطه ی هرزه گویی و خوار شمردن جسم بغلتد.
و مگر فکر هرزه ی جنسی فعل متناسب با خود را در پی نخواهد آورد؟
فعل جنسی و استفاده ی فیزیکی از جسم همیشه بوده، اما آنچه به زمان ما بر می گردد و متعلق به عصر جدید است، فکر جنسی است و اندیشیدن بر جسم.
فرخ زاد در شعر به کودکی از دست رفته ای می اندیشد که با از دست رفتن آن انسان نیز از خیره شدن در رازهای جسم دست کشیده است.
این چشم پوشی از کشف رازهای جسم، محصول جامعه و فرهنگی است که جسم در آن خوار شمرده می شود.
فکر جنسی در هر کودکی هست، اما در فرهنگی که از جسم بیزار است، اندیشیدن بر جسم و فکر جنسی به آرامی در انسان کشته می شود، زیرا فکر سالم، فعل سالم را نیز به همراه خود می آورد و این در فرهنگی که با فکر هرزه ی جنسی زیسته خوانایی ندارد.
در زمانه ای که تنِ آدمی مثل سگی بی صاحب به این سو و آن سو می دود، فروغ فرخ زاد به کشف تن بر می خیزد و صاحب جسم خود می شود.
او در این راه واژگان خود را نیز برای بیان این کشف می یابد و به کار می گیرد.
کاری که یکی از نتیجه هایش سانسور "خودی" و دولتی امروز کارهای اوست.

میم حجری   

·        ما برای تأمل روی این فراز از نوشته بهنام باوندپور نخست آن را تجزیه و سپس تحلیل می کنیم تا از موضوع خارج نشویم و به باتلاق بحث انتزاعی و کلی نیافتیم:

فروغ فرخ زاد به ما می آموزد که به جنسیت و رابطه ی جنسی به گونه ای سالم و خردمندانه بیندیشیم.

·        این حکم نویسنده حاکی از آن است که اندیشیدن به جنسیت و رابطه جنسی یا سالم و خردمندانه است و یا بیمار و خردستیزانه.
·        از همین حکم نخستین می توان به جهان بینی نویسنده پی برد:

1
·        ایشان برای نحوه برخورد به مسئله جنسیت و رابطه جنسی منشاء معرفتی قائل می شوند.
·        به زبان فلسفی، روح را تعیین کننده ماده، شعور را تعیین کننده وجود می دانند.
·        بزعم ایشان فقط کافی است راجع به مسئله طور دیگر بیاندیشیم تا آن مسئله حل شود.

·        چنین کسی بلحاظ جهان بینی به اردوگاه ایدئالیسم تعلق دارد و بلحاظ معرفتی ـ نظری به اردوگاه سوبژکتیویسم.
·        جهان بینی چنین کسی ایدئالیستی است.
·        چنین کسی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را پا در هوا و وارونه می بیند.

2
فروغ فرخ زاد به ما می آموزد که به جنسیت و رابطه ی جنسی به گونه ای سالم و خردمندانه بیندیشیم.

·        ایشان فکر می کنند که فروغ معلم تفکر به مسئله جنسیت و رابطه جنسی است.
·        ایشان ضمنا بر این تصور باطل اند که طرز نگرش به چیزی منشاء سوبژکتیف دارد:
·        فقط کافی است، سوبژکتی به نام فروغ پیدا شود و آموزش دهد تا   خلایق بیاموزند و رفتار خود را تغییر دهند.
·        بدین طریق منشاء عینی تفکر و رفتار انسان ها نسبت به چیزی بکلی فراموش می شود و یا در بهترین حالت ثانوی تلقی می شود.

3
فروغ فرخ زاد به ما می آموزد که به جنسیت و رابطه ی جنسی به گونه ای سالم و خردمندانه بیندیشیم.

·        اکنون این سؤال ناقابل پیش می آید:
·        اگر شیوه تفکر نسبت به جنسیت و رابطه جنسی، منشاء سوبژکتیف دارد، اگر آموختنی و اکتسابی است، پس فروغ نمی تواند اولین باشد و نقش معلم مسائل جنسیتی و روابط جنسی بازی کند.
·        او هم باید از کسی دیگر بیاموزد.

·        بدین طریق جست و جوی حلقه اول، یعنی سوبژکت اولین شروع می شود.
·        جست و جوی عبثی که پایانی نمی شناسد.

4
·        بدین طریق «سالم و خردمندانه اندیشیدن به جنسیت و رابطه جنسی» به امری خارجی و تصادفی بدل می شود.
·        یعنی شالوده عینی و ضرور «سالم و خردمندانه اندیشیدن به جنسیت و رابطه جنسی» فراموش می شود.

·        در این صورت، دیگر قانونمندی ئی برای طرز تفکر های متفاوت و حتی متضاد در رابطه با جنسیت و روابط جنسی محلی از اعراب پیدا نمی کند.

·        یا مردم از فروغ و امثال فروغ می آموزند و سالم و خردمندانه (البته بزعم نویسنده)  می اندیشند و یا نمی آموزند و بیمارگونه و خردستیزانه نسبت بدان می اندیشند.

·        شاید سه هزارسال قبل هم بعضی ها چنین فکر می کردند.
·        چون این طرز تفکر بشدت عقب مانده است و از ارزش علمی ناچیزی حتی برخوردار نیست.

5
او تنها کسی در شعر ما ست که می تواند "جنسی" فکر کند.

·        پشت سر مرده ها حرف زدن آسان است.
·        چون نمی توانند اعتراض کنند.

·        بدین طریق و ترفند، فروغ به یگانه بی همتا در شعر ما بدل می شود که «جنسی» می اندیشد.
·        طرز تفکر نیز اکنون به طرز دلبخواهی طبقه بندی می شود:
·        طرز تفکر جنسی و غیرجنسی.

·        خوب اکنون این سؤال پیش می آید که منظور از مفهوم «جنسی اندیشی» چیست؟

6
·        ما اهل تخیل و پیشداوری نیستیم.
·        باید در روند تجزیه و تحلیل این نوشته به منظور نویسنده پی ببریم.

7
او به دنبال نوعی هماهنگی و یگانگی بین فکر و فعل جنسی ست.

·        اکنون منظور مغشوش نویسنده از مفهوم «جنسی اندیشی» روشن می شود:
·        دنبال نوعی هماهنگی و یگانگی میان فکر جنسی و فعل جنسی بودن یعنی جنسی اندیشی.  

8
·        مشکل یکی بود، حالا پس از توضیح مدعی دوچندان شد:
·        جنسی اندیشی یعنی دنبال هماهنگی و یگانگی بین فکر جنسی و فعل جنسی گشتن.

·        حوب منظور نویسنده مشخصا چیست؟ 

الف
·        هماهنگی فکر جنسی و فعل جنسی یعنی چی؟
·        تصور همخوابگی با کسی را کردن و بلافاصله عملیات جنسی را شروع کردن؟ 

ب
·        یا اینکه در حین عملیات جنسی، جنسی اندیشیدن؟

ت
·        جنسی اندیشیدن یعنی چی؟
پ
·        یگانگی فکر جنسی با فعل جنسی چگونه می تواند عملی شود؟

·        فکر و فعل دو چیز مطلقا ضد یکدیگرند:
·        فکر، چیزی مطلقا روحی و سوبژکتیف است.
·        فعل اما چیزی مادی و عینی است.

·        چگونه می توان میان ماده و روح یگانگی پدید آورد؟
·        چگونه می توان فکر جنسی را با فعل جنسی وحدت بخشید؟

·        چنین کاری فقط از دست عرفا آنهم در عالم هپروت برمی آید و نه در عالم واقع.
·        بیچاره فروغ.
·        چه چیزهائی بنی بشر به او نسبت نمی دهند!

·        شاید منظور نویسنده این باشد که به هنگام عملیات جنسی به چیز دیگر نیاندیشیدن.
·        خوب.
·        اندیشیدن که دلبخواهی نیست.
·        مردم هزار و یک دغدغه و دلهره دارند و به هیچ ترفندی نمی توان از آنها انتظار داشت که میان فکر جنسی و فعل جنسی یگانگی و یا هماهنگی پدید آورند.

·        خیلی ها به هنگام فعل جنسی چه بسا حتی به جنس دیگری می اندیشند.
·        چه برسد به یگانگی فکرو  فعل.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر