۱۳۹۲ آذر ۱۷, یکشنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (16)


اسماعیل خوئی
قصیده‌ی روحانیّه
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

تحلیلی شتابزده از
مسعود بهبودی
  
«قانون» بیانِ روشنی از رأی مردم است.
آماجِ آن رواجِ معاییرِ مردمی.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        قانون بیانگر صریح رأی مردم است.
·        آماج قانون ترویج معیارهای مردمی است.

1
«قانون» بیانِ روشنی از رأی مردم است.
آماجِ آن رواجِ معاییرِ مردمی.

·        شاعر در این بیت به تعریف مفهوم «قانون» می پردازد:
·        بنظر شاعر قانون اساسی هر کشور بالاخص و اصول و موازین قانونی بالاعم بیانگر رأی مردم اند.
·        آیا واقعا چنین است؟
·        قانون اساسی جامعه برده داری بیانگر رأی مردم بوده؟
·        اگر، چنین بوده، پس چرا پس از گذار به جامعه فئودالی اعتبار خود را از دست می دهد و ممنوع اعلام می شود؟
·        مردم که یکشبه عوض نشده اند.
·        آیا قانون اساسی جامعه فئودالی بیانگر رأی مردم بوده؟
·        پس چرا با گذار جامعه به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری بی اعتبار و ممنوع اعلام می شود؟
  
2
·        شاید شاعر بگوید که قانون به معنی واقعی کلمه با جامعه سرمایه داری حاکم می شود و حکومت قانون با جامعه سرمایه داری شروع می شود.
·        بدین طریق و ترفند جوامع ماقبل سرمایه داری به عنوان جوامع غیر قانونی تلقی می شوند.
·        اگر نظر شاعر واقعا همین باشد، پس اینهمه قوانین و موازین از همورابی تا کوروش، از سنای روم تا دولتشهرهای یونانی قانون محسوب نمی شوند؟
·        اگر چنین است، پس اشعار شاعر در ستایش از قوانین کوروش کبیر و غیره به چه معنی است؟

3
«قانون» بیانِ روشنی از رأی مردم است.
آماجِ آن رواجِ معاییرِ مردمی.

·        شاعر در مصراع دوم این بیت، برای قانون آماج هم تعیین می کند:
·        آماج قانون ترویج معیارهای مردمی است.
·        اکنون خواننده از خود می پرسد:
·        منظور از معاییر مردمی، کدام معاییرند؟
·        بازی با  مفاهیم انتزاعی کسب و کار دیرین ساده لوحان و عوامفریبان است.
·        و گرنه باید با  مفاهیمی ابراز نظر کرد که انعکاس واقعیات امور مشخص باشند.

4
 «قانون» بیانِ روشنی از رأی مردم است.
آماجِ آن رواجِ معاییرِ مردمی.

·        منظور شاعر از حکومت کذائی قانون به احتمال قوی ترجمه اصطلاح بورژوائی موسوم به دولت حق است:
·        این عملا بدان معنی است که طبقه حاکمه مثلا بورژوازی به تشکیل چند حزب با نام ها و رنگ های متفاوت مبادرت می ورزد و هر چند وقت معرکه تلویزیونی مبارزه احزاب راه می اندازد و مردم ارشاد می شوند و به یکی از آنها رأی می دهند.
·        فرق هم نمی کند که به کدامیک رأی بدهند.
·        ولی این توهم به توده داده می شود که حکومت به اراده آنها تشکیل می شود و دولت نه دولت طبقه حاکمه (مثلا بورژوازی)، بلکه دولت مردم است و هیچ وابستگی به هیچ مرجعی جز مردم  ندارد.
·        اسم این دولت را حکومت قانون و یا دولت حق است.   

5

·        بدین طریق طبقه حاکمه، نظام سرمایه داری را هم بهتر از نظامات ماقبل جا می زند و هم بهتر از نظامات مابعد.
·        بدین طریق و ترفند است که بر پیشانی هر نظام خلقی مهر نظام غیر قانونی و دولت حق ستیز زده می شود و بی اعتبار می گردد.
·        چرا؟
·        به همین دلیل ساده که تعدد احزاب و معرکه عوامفریبانه مبارزات انتخاباتی بی محتوا وجود ندارد.
·        شاعر ظاهرا نمی داند که سران سرمایه حکومت اسلامی را نه حکومت حق ستیز و غیرقانونی، بلکه حکومت دموکراتیک قلمداد می کنند.
·        چون ولایت فقیه و شورای نگهبان و غیره در کشورهای سرمایه داری تحت عناوین دیگر مثلا دادگاه قانون اساسی در آلمان وجود دارد و اگر احیانا نماینده ای کاندید شود که به طبقه حاکمه تعلق نداشته باشد، اگر از تخریب رسانه های همگانی جان سالم بدر برد، بواسطه دادگاه قانون اساسی کنار گذاشته می شود و اگر رو داری کرد، جوانمرگ می شود، مثلا « خودکشی» می کند و یا بوسیله فرد مطلقا ناشناسی ترور می شود و بعد آزمایشات پزشکی قانونی اعلام می دارند که تروریست، فردی روانی بوده است.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر