۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

خاکسپاران، چون تندیس ها

در گذرگاه ها نشسته اند.

زلزله
(زمین لرزه در آذربایجان شرقی)
(یکشنبه ، ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ / ۱۲ اوت ۲۰۱۲)
یوسف صدیق (گیلراد)
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


• از وبگاهی به وبگاهی دیگر می روم.

• نگاه می کنم:
• تابوتی در کار نیست.

• بازماندگان، رفتگان را در پتوها پیچیده اند
• و مرثیه ای خاموش همراهی شان می کند.

• . . . .

• نگاه می کنم:
• کالسکه ای کنار دیوار نیمه ویران:
• گاری کوچکی که از این پس
• نه کودکی،
• که خرت و پرت های بیوه زنی را
• از گوشه ای به گوشه ای دیگر خواهد برد.

• . . . .

• از درون تصویرها می گذرم
• از درون لرزه های روانی.

• در آوار خانه

• پیراهنی گلدار و جفتی چشم کودکانه ی آبی
• ویرانم می کند.

• . . . .

• درنگی بایدم تا استخوان های شکسته ام را
• در پتویی بپیچم و

• بازگردم به سوی خودم

• و بگویم :
• «آنا»، زلزله معجزه ی مرگ است، آنا!

• فرصتی بایدم تا در گزارشی بنویسم:
• «امدادگران ـ خسته ـ در تکاپویند. »

• خاکسپاران، چون تندیس ها،
• در گذرگاه ها نشسته اند.

• صدا و سیمای بسیاری از قربانیان،
• زیر آوارها مدفون شده است.

• من، تنها یک جفت چشم آبی باز دیده ام.

• مرگ، میان خبرها چادر زده است.
• مرگ، هویتش را پنهان نکرده است.

• ما ویران شده ایم.
• ما به سوگواری ها عادت کرده ایم.


پایان

به «مادر» در زبان آذری «آنا» می گویند

میم نون

پس از خواندن مکرر و سیری ناپذیر این شعر به کودکی اندیشیدم که از پدرش می پرسد:
«مار چیست؟»

پدر عکس ماری را روی خاک می کشد.

مار برای معرفی خویش ـ به قوه جادو ـ جان می گیرد و بسان ماری راست راستکی به راه می افتد.

این شعر نه فقط شعر به معنای حقیقی کلمه است،
بلکه همزمان تعریف قابل تجسم و قابل تفهیمی از شعر است،
ایندیکاتوری (معرفی) از شعر است
.

این شعر تقطیر دردناک روح پریشان دستخوش آشوب است.

عمر شاعر دراز باد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر