• ایندترمینیسم (تعین ستیزی) به درک فلسفی مبتنی برانکار ایدئالیستی پیوندهای علی عینی و قانونمندی های خاص و عام حرکت ماده اطلاق می شود.
• ایندترمینیسم تصادف را مطلق می کند و وجود ضرورت در طبیعت و جامعه را منکر می شود.
• ایندترمینیسم بمعنی محدود کلمه، مدعی آزادی اراده انسانی به معنای متافیزیکی آن است و راه حل یکجانبه برای حل مسأله ضرورت و تصادف ارائه می دهد.
• باید میان مفهوم فلسفی و فیزیکی «ایندترمینیسم» تفاوت قائل شد:
• ایندترمینیسم فیزیکی را علمای فیزیک در مورد واقعیات امورفیزیکی بکار می برند که قوانین دینامیکی شامل آنها نمی شود.
• ایندترمینیسم در فلسفه بورژوائی معاصر بر عوامل زیرین اتکا دارد :
1
• قبل از همه بر فیزیک مدرن، بویژه رابطه نا دقیق هایزنبرگ، اتکا دارد.
2
• برجریانات بیولوژیکی که هنوز محتاج توضیح اند، مثلا موتاسیون ها، اتکا دارد.
• مراجعه کنید به ژنتیک
3
• برجریاناتی که تا کنون تنها به طرق آماری قابل توصیف بوده اند، متکی است.
• ایندترمینیسم نارسائی های دترمینیسم مکانیکی را به حساب دترمینیسم بطور کلی می گذارد و شاخص دترمینیسم را صرفا در قابل پیش بینی بودن حوادث می داند.
• ایندترمینیسم فیزیکی ـ کوانتومی اگرچه حقیقت امر عینی را مبدأ قرار می دهد، که در عرصه مربوطه بوسیله دوئالیسم ذره ای ـ موجی مشروط می شود، اما نه قوانین دینامیکی، بلکه قوانین استاتیستی را در مورد آنها صادق می داند و ضمنا به غلط تحت تعین قوانین استاتیستی می داند و رخدادهای فیزیکی ـ کوانتومی منعکسه در احکام احتمالات را غیرعلی و عاری از تعین می شمارد.
• درک دیالک تیکی دترمینیسم واقعیت امری را که نمایندگان ایندترمینیسم برای اثبات حقانیت آن مورد استفاده قرار می دهند، (یعنی وجود عینی تصادف را) می پذیرد.
• اگر ما درک ماتریالیسم مکانیکی از ماده را کنار بگذاریم، آنگاه تصادف عینی در فیزیک کوانتومی به هیچ وجه به معنی بی قاعده بودن، غیرعلی بودن و بی تعین بودن نخواهد بود.
• اینکه قوانین حاکم در عرصه میکروفیزیک (میکروکاینات) فقط تا حدودی برای حواس قابل درک اند و یا اصلا قابل درک نیستند و یا برای نشان دادن رفتار ذره منفرد مجزا قابل فرمولبندی نیستند، تغییری در عینیت آنها و یا در تعین مندی دیالک تیکی انبوهی از میکرو ذره ها نمی دهد.
• مشخصه کلیه تئوری های غیرمارکسیستی تاریخ عبارت است از نگرش ایندترمینیستی به تاریخ.
• این تئوری ها حوادث تاریخی را اغلب با توسل به یک رابطه علی ( و نه با تکیه بر قانونمندی ها) توصیف می کنند و بدین سان از کشف حقایق امور مربوطه عاجز می مانند.
• این تئوری ها ـ درتحلیل نهائی ـ نیات و انگیزه های انسانها را به عنوان عوامل تعیین کننده تاریخ قلمداد می کنند.
• بنا بر درک سوبژکتیویستی تاریخ ، تاریخ تحت سلطه تصادف، هوا و هوس و آماجگذاری های سوبژکتیف افراد قرار دارد.
• این امر حاکی از آن است که تنها درک ماتریالیستی تاریخ درک دترمینیستی قاطع و پیگیری است.
• درک ماتریالیستی تاریخ اثبات می کند که جریان تاریخ بطور عینی و قانونمند تعین یافته و قانونمندی های آن را می توان کشف کرد و آگاهانه مورد استفاده قرار داد.
• ایندترمینیسم فلسفی آلترناتیو متافیزیکی را مبدأ قرار می دهد:
1
• یا آزادی اراده
2
• و یا تعین فاتالیستی (تقدیرگرایانه)
• و بعد به جانبداری از آزادی اراده می پردازد.
• ماتریالیسم دیالک تیکی این آلترناتیو متافیزیکی (یا این یا آن) را بطور دیالک تیکی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و رد می کند.
• ماتریالیسم دیالک تیکی بر آن است که اگرچه انسان، برای تصمیمگیری فعالانه آزاد است، ولی این آزادی، یک آزادی «عرفانی» نیست، بلکه به عوامل زیرین وابسته است:
1
• این آزادی اولا نتیجه درجه رشد خرد فردی انسانها ست.
2
• این آزادی، ثانیا بر مبانی علی و قانونمند عمل می کند.
• بنابرین، عمل انسانی برخلاف تصور ماتریالیسم مکانیکی مطلقا مقدر شده نیست که تنها یک راه چاره ناگزیر و اجتناب ناپذیر وجود داشته باشد و بس.
• بلکه انسان می تواند در چارچوب محدوده های طبیعی، تاریخی و اجتماعی و با شناخت قوانین توسعه اجتماعی و با شناخت ضرورت تاریخی به اتخاذ تصمیمات واقعا «آزادانه» نایل آید.
• مراجعه کنید به دترمینیسم (تعین مندی گرائی)، آزادی (اختیار) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر