۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

قصه های خانم گاف (21)

گاف سنگزاد

• راوی در رابطه با دیالک تیک فرم و محتوا و با اشاره به مثال اندیشنده در قصه 20 از «قصه های خانم گاف»، مبنی بر اینکه فرمالیسم، «به زبان عوام، یعنی خریدن سیبی که ظاهری زیبا دارد، ولی باطنی گندیده، به جای خریدن سیبی که ظاهر چندان زیبائی ندارد، ولی در عوض خالی از کرم و عاری از گندیدگی است» ایرادات ژرفکاوانه زیر را گرفته اند:

حکم اول
این نتیجه گیری در واقع، فرم و محتوا را از یکدیگر جدا کرده و مثلأ برای یک محتوای "سالم" فرمی "گندیده" مفروض شده یا بالعکس!

• اندیشنده گفت:
• این نه نتیجه گیری، بلکه مثالی برای سهل الفهم کردن فرمالیسم بوده است، همین و بس.

• فرمالیسم دیالک تیک فرم و محتوا را وارونه می کند و نقش تعیین کننده را از آن فرم جا می زند:

• ظاهر زیبای سیب را ملاک خوبی و بدی آن قلمداد می کند.
• صورت زیبای ظاهر (فرم) را ـ به قول حکیم شیراز ـ همه چیز تلقی می کند و سیرت زیبا (محتوا) را هیچ.

• حق با شما ست، فرم و محتوا را (و همه اقطاب همه دیالک تیک ها را) هرگز نمی توان «از یکدیگر جدا کرد»، حتی به زور بمب اتم.


حکم دوم
اگر ما قبول کنیم که در دیالکتیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده با محتوا ست پس باید نتیجه گرفت که همیشه گندیدگی در واقع اول در محتوا رخ داده و فرم نیز بالطبع روند این گندیگی را در بیرون پدیده جلوه گر می سازد.

1
نکته اول

• این نظر شما که در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده آن محتوا ست، فی نفسه نظر بسیار درستی است.

• ولی این تعیین کنندگی قطبی در داربست دیالک تیک عینی، به قول انگلس، در تحلیل نهائی اعتبار دارد:

• اگرچه
محتوا در تحلیل نهائی، حرف آخر را می زند، بر فرم تقدم دارد و در سیر و سرگذشت سیستم مربوطه (مثلا سیب) نقش تعیین کننده را بازی می کند.

• ولی فرم هرگز هیچکاره نیست و به قول هگل می تواند حتی به محتوا استحاله یابد.


• به این حقیقت امر ایدئولوگ های امپریالیسم هم وقوف دارند و لذا فرمالیسم
را در اشکال مختلف، از جمله در برهنه شدن انسان ها تبلیغ، استدلال و تشویق می کنند.

سعدی در این زمینه، پیاز را مثال می زند که از پوست ها (لایه ها و فرم های) پشت سر هم تشکیل یافته است:
• پوست پیاز (فرم) و مابقی، محتوا ست.

• با کندن پوست پیاز، اولین لایه که قبلا جزو محتوا محسوب می شد، بطور اوتوماتیک به فرم بدل می شود و از محتوا کاسته می شود.

2
نکته دوم
پس باید نتیجه گرفت که همیشه گندیدگی در واقع اول در محتوا رخ داده و فرم نیز بالطبع روند این گندیگی را در بیرون پدیده جلوه گر می سازد.

• این نتیجه گیری می تواند درست باشد و یا نادرست.
• این همان جدا کردن متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) فرم از محتوا ست که خود بدرستی بدان اشاره کرده اید.

• گندیدگی می تواند در فرم آغاز شود و محتوا را فرا گیرد و یا برعکس (همانطور که شما بدرستی اشاره می کنید!)


• وقتی انگلس مفهوم «در واپسین تحلیل» (im letzten Instanz) را مورد تأکید قرار می دهد، منظورش همین است که در داربست دیالک تیک عضو انگل، علاف و هیچکاره وجود ندارد، فرم در این شناخت افزار هیچکاره نیست و نقش چه بسا غول آسائی به عهده دارد، ولی این حقیقت امر مانع تعیین کنندگی نقش محتوا نمی شود.


• مراجعه کنید به چاله و چالش ها (58)

حکم سوم
در صورتی که همانطور که شما گفتید گاهی گندیدگی یک سیب (پدیده) سالم و عاری از کرم و آفت از پوسته و فرم آغاز شده به محتوا رسیده و با گرفتن افسار محتوا در دست خود آن را نیز آلوده و گندیده کرده و منجر به اضمحلال کلی می شود.

• مثال ما به شرح زیر بوده است:
• فرمالیسم، «به زبان عوام، یعنی خریدن سیبی که ظاهری زیبا دارد، ولی باطنی گندیده، به جای خریدن سیبی که ظاهر چندان زیبائی ندارد، ولی در عوض خالی از کرم و عاری از گندیدگی است»

• برداشت شما از آن، ظاهرا درست نبوده است.


• ما قصد توضیح فرمالیسم را داشته ایم و نه دیالک تیک فرم و محتوا را.


فرمالیسم یعنی مطلق کردن فرم و تحقیر و تخفیف و تخریب محتوا.


• بر اساس مثال نمی توان به بحث پرداخت:

• مثال سیب یک نمونه مشخص و منفرد است.

• تفکر درست یعنی گذار از عام و مجرد به منفرد (خاص) و مشخص و دقیقتر در مد نظر داشتن ـ به قول شما ـ دیالک تیک مجرد و مشخص، عام و منفرد (خاص)


• برای اینکه در این مثال بمانیم:
• گدیدگی سیب می تواند با آسیب دیدن و آلوده گشتن پوسته (فرم) به میکرو ارگانیسم ها اغاز شود و یا با نفوذ کرم به درون و پوساندن آن از درون (محتوا)

حکم چهارم
در این باره می توان صدها نمونه طبیعی و اجتماعی را مثال زد। حلاجی حد و حدود و اندازهء فرم پدیده خود مبحثی است که نیاز به توضیحات بیشتری داشته و به نظر من به سرخی و سفیدی ظاهر سیب (پدید ها) محدود نمی شود.

• حق کاملا با شما ست.
• این فقط مثالی بوده برای تفهیم فرمالیسم، همین و بس.

حکم پنجم
بخصوص اگر این، یک پدیده اجتماعی باشد که در آن پای سوبژکت های انسانی در میان باشد.

• دیالک تیک فرم و محتوا امری عینی است و به بود و نبود سوبژکت ربطی ندارد.

• این دیالک تیک باید در عینیت اش درک و تفهیم شود:


• فرق متد دیالک تیکی با متد متافیزیکی این است که اولی پیوند فرم و محتوا را دیالک تیکی تلقی می کند، فرم و محتوا را در همزیستی «ستیزمند» تلقی می کند و برای یکی از آندو نقش تعیین کننده کشف می کند، ولی دومی ـ همانطور که شما اشاره کردید ـ میان فرم و محتوا دیوار می کشد و هر کدام را جداگانه بررسی می کند و چه بسا این را و یا آن را فراموش می کند و همه کاسه ـ کوزه ها را سر یکی از آندو خراب می کند.


حکم ششم
به نظر من در این رابطه با وجود نقش تعیین کننده محتوا، هم فرم گندیده منجر به میرائی محتوا و اضمحلال زود رس کلیت سیب می شود و هم محتوای آفت زده.

• حق با شما ست:
• انگل و علاف و هیچکاره را به خطه دیالک تیک راه نمی دهند!

• در داربست دیالک تیک قطب هیچکاره وجود ندارد، هر قطبی نقش معین مهمی به عهده دارد.


• مراجعه کنید به چاله و چالش ها (58)

حکم هفتم
تصویری که شما از این رابطه در مثال فوق ارائه داده اید تصویر یکدم و آنی از یک پروسه است( انتزاعی) و نمی تواند بیان کاملی برای توضیح این روند و رابطه باشد.

• ما فقط قصد توضیح فرمالیسم را داشته ایم و این مثال برای تفهیم آن بوده است.
• و گرنه در این زمینه با شما اختلاف نظر نداریم.
• ما دماسنج دموکراسی جا زدن برهنگی و یا مستوری زن و مرد را رد کرده ایم.

تا بعد

۱ نظر:

  1. سلام
    مانند همیشه برای کمک به درک درست این مقولات بنیادی ممنون شما هستم!

    تندرست و پایدار باشید

    پاسخحذف