۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

از حرف به عمل (1)

آتنه (مینروا)
الهه خردمندی، استراتژی، مبارزه، تولید، کار دستی و مواظبت


پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس (1927)
در دوران دبیرستان به سبب فعالیت ضدفاشیستی توسط گستاپو بازداشت و محبوس می شود.
دکترای فلسفه از دانشگاه فرانکفورت تحت نظر ارنست بلوخ
مؤلف آثار بیشمار در زمینه فلسفه مارکسیستی، تئوری هنر، سیاست، تاریخ فلسفه
پروفسور فلسفه در دانشگاه ماربورگ و هلند
در همکاری با دومه نیکو لوسوردو، انتشار مجلهً (توپوس) ـ خدمات بین المللی به تئوری دیالک تیکی ـ را بعهده دارد
آثار:
وحدت و تضاد
تاریخ مسائل دیالک تیک در عصر جدید 3 جلد (1997 ـ 1998)
گردنه بزرگ راهزنان ـ مذهب و مبارزه طبقاتی در قرون وسطی (1999)
جبر انقلاب
کلاسیک های بین الملل سوم

جغد مینروا
هگل فلسفه را با جغد مینروا قابل قیاس می دانست.
هر کدام از خدایان روم باستان به پرنده ای منسوب بود:
ژوپیتر به عقاب و مینروا به جغد (سمبل خردمندی)
چون جغدها پس از غروب پرواز خود را آغاز می کنند، هگل فلسفه را با جغد مینروا قابل قیاس تلقی می کرد.
زیرا فلسفه (فلسفه ماقبل مارکس) توضیح خود را زمانی آغاز می کند که دیگر دیر شده است.
زیرا فلسفه توضیح تاریخ را جغدوار در غروب تاریخ آغاز می کند.
«وقتی که فلسفه چیزی را تیره و تار ترسیم می کند، این بدان معنی است که آن چیز، پیر شده است.
به چیز تیره و تار نمی توان دل خوش داشت.
چیز تیره و تار اما وسیله ای برای شناخت است.
جغد مینروا نیز ـ بسان فلسفه ـ پرواز خود را در غروب از ره رسیده آغاز می کند.
»

هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور

پیشگفتار
بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد!
ولادیمیر لنین

• هانس هاینتس هولتس ـ کمونیست و فیلسوف ـ در دهه های اخیر همواره با ژرفکاوی بی مانندی کوشیده تا دیالک تیک ماتریالیستی را به مثابه شالوده تئوری دگرگونسازی از این نوع فرمولبندی کند، به مثابه رهنمای عمل.

• اخیرا جلد سوم اثر او تحت عنوان «نفی فلسفه و تحقق فلسفه» منتشر شده است.

• مجله «جهان جوان» تحت عنوان «انتگرال پراتیکـ آورورا و جغد مینروا»، خلاصه ای از فصل اول آن را که تحت عنوان «فریدریش انگلس ـ طرح یک جهان بینی علمی» بوده، منتشر کرده است.

• آثار مارکس و انگلس همواره با هم انتشار می یابند، انگار آثاری مشترک بوده اند.

• کلیات مارکس و انگلس نیز به همین سان.

• در نوشته های برنامه ای احزاب کمونیست نیز چنین روند وروالی حاکم است.

• در اساسنامه حزب کمونیست آلمان آمده است که حزب بر بنیان آموزش مارکس و انگلس و لنین عمل می کند.

• وقتی بپرسی که بالاخره، کدامیک از این آموزش ها مقدم است، آنگاه عناوین آثار غول آسای مارکس بر زبان رانده می شود:

1
• «سرمایه»

2
• «گروندریسه اقتصاد سیاسی»

3
• «تئوری اضافه ارزش»

• بعد به آثار مهم لنین اشاره می شود:

1
• «امپریالیسم به مثابه ...»

2
• «دولت و انقلاب»

• ضمنا آثار کوچک انگلس یادآوری می شوند که برای تشکیل حزب و جنبش کارگری مناسب ترند، اما با آثار غول اسای مارکس قابل قیاس نیستند:

1
• «توسعه سوسیالیسم از اوتوپی به علم»

2
• «لودویگ فویرباخ»

• مارکس و انگلس فقط در ایام جوانی به همنویسی می پرداختند و آثار زیر نتایج همین دوره همنویسی بوده اند:

1
• «خانواده مقدس»

2
• «ایدئولوژی آلمانی»

3
• «مانیفست حزب کمونیستی»

• انگلس با فروتنی خارق العاده ای که خصیصه دوست داشتنی این بزرگوار بوده، همواره مارکس را مقدم بر خویش تلقی کرده و خود را در سایه او قرار داده است.

• اما چرا نام انگلس را بلافاصله پس از ذکر نام مارکس ـ بنیانگذار تفکر نوین و موضعگیری علمی موسوم به ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ بر زبان می رانند؟


ادامه دارد.

۱ نظر: