برگردان میم حجری
پیشکش به
وزیرشب زنده دار
2
مسئله دوم
روابط حزب دولتی و حکومت
پیشکش به
وزیرشب زنده دار
2
مسئله دوم
روابط حزب دولتی و حکومت
• سوء تفاهم بزرگ دوره استالینیستی عبارت از این بود که در دیکتاتوری پرولتاریا همراه با تقسیم قوای سابق، هرگونه جدائی میان حاملین اراده اجتماعی نیز از بین می روند.
• بی چون و چرائی حزب دولتی بلشویستی، بمثابه یک ارگان عملا حکومتی (علاوه بر آن، خارج از کنترل) در کنار دستگاه دولتی (و بر فراز آن) در زمان استالین، تنها با توجه به خود ویژگی های تاریخ روسیه قابل توضیح اند.
• روسیه بعد از گذار به «حکومت قانون صوری» نیز فاقد یک سنت پارلمانتاریستی بود، یعنی بطور کلی، از یک دوره کامل استقلال یابی معنوی ـ روحی و عملی، که طبقه متوسط کشورهای اروپای غربی تحقق بخشیده بود، محروم بود.
• (حکومت قانون عبارت است از فرم دولتی که در آن حقوق و تکالیف قدرت دولتی و شهروندان در قانون اساسی تقریر یافته اند. مترجم)
• در روسیه، بویژه آن جدائی تاریخی میان دولت و جامعه صورت نگرفته بود که در جاهای دیگر، در آموزش «قرارداد اجتماعی»، در آموزش قوای سه گانه، در تئوری خود مختاری خلق ، در سیستم حقوق سوبژکتیف عمومی منعکس شده اند.
• مراجعه کنید به قرارداد اجتماعی، حقوق، حقوق اولیه، حقوق شهروندی، حقوق بشر، حقوق ملل در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• اکنون می توان به فهم مسائل زیر نایل آمد:
1
• چرا در دوره استالینیستی، حزب دولتی می تواند بدون مواجه شدن با اعتراض جدی، دعوی رهبری اجتماعی خود را در اجرای بی دغدغه حکمرانی بر حکومت و یا بر مأمورین حکومتی جامه عمل بپوشاند.
2
• چرا اخراج یک فونکسیونر از حزب، همواره تنزل مقام شهروندی او را بدنبال می آورد.
3
• چرا (حتی امروز) احکام حکومتی بطور قاعده مند، با شرکت رهبران حزبی صادر می شوند.
4
• چرا مصوبات حزبی برای حکومت نیز واجب الاجرا تلقی می شوند.
• این تضاد، بویژه وقتی آشکار شد که قانون اساسی «استالینی» اتحاد شوروی (که امروز هم کماکان معتبر است) در 5 دسامبر 1936 میلادی اعلام شد.
• (هانس هاینتس هولتس راجع به این قانون اساسی می نویسد :
• استالین در اوج قدرت خویش، قانون اساسی ئی را در اختیار اتحاد شوروی قرار داد که حاوی طرحی از یک دموکراسی سوسیالیستی است و باید دولتی را برای حرکت به سوی اتحاد شهروندان آزاد (مانیفست) پدید آورد.
• این قانون اساسی یک برنامه است.
• برنامه ای که سیاست اقتصادی و آموزشی ـ پرورشی را پیش شرط قرار می دهد، که بر پایه آندو ساختمان جامعه باید بطور سیاسی ادامه یابد.
• شروع جنگ جهانی دوم مانع اجرای این برنامه شد.
• مراجعه کنید به سخنرانی او تحت عنوان «در دوره ای دشوار» مترجم)
• حقوق و تکالیف شهروندان در این قانون اساسی شباهت زیادی به حقوق و تکالیف شهروندان در دولت های پارلمانی دارد.
• اما حقوق شهروندی یاد شده، فقط در قبال دولت اعتبار دارند و نه در قبال حزب، که در واقع همانند دولت فونکسیون های «عالیه» را جامه عمل می پوشاند.
• مناسبت حزب دولتی نسبت به حکومت و در نتیجه، مناسبت شهروندان نسبت به حزب دولتی، ظاهرا در تئوری مارکسیستی دولت، هنوز روشن نشده است.
• وقتی استالینیسم ـ بعد از جنگ جهانی دوم ـ به کشورهای دیگر و قبل از همه به کشورهای اروپای شرقی، که دارای حکومت چند حزبی بودند و برخی از آنها، حتی سابقه پارلمانتاریستی معینی داشتند، خیز برداشت، باید با معضلات زیادی مواجه شده باشد.
• تئوری سندیکائی بلشویسم، از سوئی تحت تأثیر آموزش لنین از تمایل «ترید ـ یونیونیستی» ناگزیر به تمایل اجتماعی ـ سیاسی صرف سندیکای به حال خود رها شده قرار داشته و از سوی دیگر تحت تأثیر تاریخ جنبش کارگری روس بوده است.
• سندیکاهای روسیه ـ برخلاف سندیکاهای کشورهای اروپای غربی ـ بعد از تشکیل حزب سوسیال ـ دموکرات روسیه پا به عرصه وجود نهاده اند.
• آنها حتی امکان فعالیت نیمه قانونی خود را، یعنی حد اکثر آزادی را که تحت حاکمیت تزاریسم داشته اند، مدیون انقلاب 1905 میلادی بوده اند، یعنی مدیون مبارزه سیاسی و نه مبارزه اقتصادی کارگران روس بوده اند.
• از این رو طبیعی بود که سندیکاها از همان آغاز دنباله رو «پیشاهنگ» سیاسی باشند.
• «امکان ناپذیری عینی موفقیت های بازار کار پایدار، فقدان توسعه سندیکائی مداوم و پیگیر، فقدان یک سازمان سندیکائی مستحکم و در نتیجه، فقدان یک بوروکراسی اتحادیه ای با منافع قشری خاص، مانع پیدایش آگاهی حقانیت خود ویژه جنبش سندیکائی قابل تمیز از وظایف مبارزه سیاسی شدند و تقدم فکری و سازمانی سوسیال ـ دموکراسی انقلابی را در روسیه تزاریستی مشروط ساختند.»
• (و. کوخ، «سندیکاهای بلشویستی»، 1932، ص 124 )
• بحث بزرگ پیرامون مقام سندیکاها در دولت جدید، از کنگره اول سندیکاها (ژانویه 1918 میلادی) تا پلنوم دهم حزب ادامه داشت.
نکته اول طرح
• نکته اول طرح مبتنی بود برعدم مداخله سندیکاها در اداره صنعت:
• «هر مداخله بی واسطه سندیکاها در اداره کارخانجات باید بمثابه عمل زیانبار بی قید و شرط و غیرمجاز تلقی شود.»
• (کلیات لنین، جلد 33، ص 174)
نکته دوم طرح
• نکته دوم طرح حاکی از آن بود که سندیکاها باید در انجام وظیفه بزرگ، یعنی در انتخاب و تربیت نیروهای اداری از میان توده های کارگر و زحمتکش شرکت فعال داشته باشند.
• (در این نکته خودپروری (خود تربیتی) پرولتاریا برای خودگردانی و بسط دموکراسی تبلور یافته است که یکی از وظایف مهم دیکتاتوری پرولتاریا ست. مترجم)
نکته سوم طرح
• نکته سوم طرح به دفاع از منافع کارگران در مقابل رؤسای کارخانجات اختصاص دارد:
• سندیکاها «در رابطه با کارخانجات اجتماعی شده، مکلف به دفاع بی چون و چرا از منافع کارگران اند و باید از طریق تصحیح خطاها و مبالغه های ارگان های اقتصادی، زایده های بوروکراتیکی ئی که در دستگاه دولتی رشد و نمو می یابند ـ حتی الامکان ـ به ارتقای سطح زندگی کارگران اقدام کنند.
• (کلیات لنین، جلد 33، ص 171)
• سندیکاها باید ـ ضمنا ـ بطور بی واسطه، ریشه در کلیت کارگری (کارگریت) داشته باشند:
• لنین می نویسد:
• «پیوند با توده ها، یعنی پیوند با اکثریت قریب به اتفاق کارگران (و بعد کلیه زحمتکشان) مهمترین شرط بنیادی برای موفقیت هر کردوکار سندیکائی است.
• سازمان های سندیکائی و دستگاه آنها باید از پا تا سر، سیستم منسجمی از رفقای مسئول و ضمنا نه فقط حتما از صفوف کمونیست ها بوجود آورند و رفقای مسئول باید بنا بر تجربه طولانی، بطور عملی به محک آزمون و آزمایش زده شوند.
• این سیستم منسجم باید از رفقائی تشکیل شود که ریشه عمیق در زندگی کارگری دارند و زندگی کارگران را از درون و برون از بر می دانند.
• این رفقا باید بتوانند، در هر مسئله و در هر لحظه، نظر توده ها، تمایلات، نیازها و اندیشه های واقعی آنها را تشخیص دهند.
• این رفقا باید بدانند که اعتماد بی حد و مرز توده ها را تنها ببرکت رفتار رفیقانه و با بر آورده ساختن برادرانه نیازهای آنها می توان بدست آورد.
• یکی از بزرگترین و هولناکترین خطرات برای حزب کمونیست کم شمار که بمثابه پیشقراول طبقه کارگر، رهبری کشور غول آسائی را بدست دارد (بی آنکه هنوز از حمایت مستقیم کشورهای پیشرفته برخوردار باشد) و می خواهد گذار به سوسیالیسم را جامه عمل بپوشاند، عبارت است از خطر قطع رابطه با توده ها، خطر فاصله گرفتن شتابزده پیشقراول از توده ها، بی آنکه هنوز جبهه نبرد را تعیین کرده باشد، بی آنکه هنوز با مجموعه سپاه کار یعنی با اکثریت قریب به اتفاق توده های کارگر و دهقان در پیوند استوار قرار داشته باشد.»
• (کلیات لنین، جلد 33، ص 177)
• تبدیل سندیکاها به رشته پیوند یکجانبه با اراده حزب دولتی توسط استالین، عملا بدان معنا بود که او از طرح لنینی فاصله گرفته و همزمان، به همان اندازه به طرح تروتسکی نزدیکتر شده است.
• تنها در سال های اخیر بود که برای سندیکاها فونکسیون معینی در رابطه با دفاع از کارگران برسمیت شناخته شد.
• اندیشه لنینی کنترل خلقی فونکسیونرها در زمینه رعایت قوانین، بواسطه «بازرسی های کارگری ـ دهقانی» ـ اخیرا ـ تجدید حیات یافته و باید چند و چون این روند را در آینده دید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر