۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

چاله ها و چالش ها (92)

يادى از رفيق على رضا سپاسى
تراب حق شناس
سرچشمه:
روشنگری
http://www.roshangari.net


1
حجری

• با سلام
• من چند سال قبل، ترجمه شعری از تراب حق شناس ـ احتمالا از یک شاعر فلسطینی ـ در فرم پی دی اف خواندم، هنوز هم دلم می خواهد، دوباره بخوانمش:
• بی نظیر و بسیار زیبا بود.

• حیف که چنین استعدادی به خاطره گوئی روی آورده که روی هم رفته فاقد ارزش تحقیقی چشمگیر است.
• حریفی می گفت:
• «هرکس اندیشیدن بلد نیست، یا شاعر می شود و یا خاطره نویس.»
• خدا کند در حق تراب حق شناس مصداق نداشته باشد.

2
ناشناس

• این یک خاطره گوئی ساده نیست.
• محتوای مبارزاتی دارد و خلاصه ای است از یک روند مبارزاتی.
• نوشتنی در مورد تراب حق شناس بسیار است، اما به فرصت دیگری موکول می کنم.
• گذشته مبارزاتی فعالان جنبش انقلابی ایران درسی است برای نسلی که بعد ها چشم به جهان گشوده است.

3
مجید

• این قصه نیست.
• بیان ساده خاطرات نیست.
• درس هایی از زندگی تشکیلاتی است که نسل امروز که در حال سازمان دهی خود است باید از آن ها بیاموزد.
• امیدوارم رفیق تراب هرچه بیشتر بگویند و بنویسند.
• در این نوشته آنجا که به شیوه انتقاد و از انتقاد از خود اشاره می کند جالب است....
• رفیق تراب عزیز با تشکر از شما!

4
حجری

• با سلام
• خاطره نویسی یکی از میراث های اشرافیت برده داری و فئودالی است و اکنون سیاستمداران غرب در ایام بازنشستگی پیشه می کنند.
• خاطره نویسی همیشه جنبه سوبژکتیف دارد.
• در خاطره، گوینده خاطره و یا کسی که خاطره به او مربوط می شود، از فیلتر می گذرد.
• هیچ خاطره نویسی حاضر نمی شود به تخریب وجهه خود و دار و دسته خود دست زند و نتیجتا سربلند از حادثه بیرون می رود.
• اگر تراب حق شناس قصد تحلیل حزب و دسته خود را دارند، می توانند بر اساس فاکت های واقعی تحلیل کنند.
• کسان دیگری هم هستند که برای کسب وجهه برای دار و دسته و گروه خود و یا تخریب وجهه دار و دسته دیگر خاطره می گویند.
• خاطره چیزی سوبژکتیف است و ارزش پژوهشی ندارد.
• البته از تجربیات شخصی می توان در تحلیل به عنوان فاکت های منفرد استفاده کرد.
• من نگفتم که تراب حق شناس قصه می گویند.
• قصه با خاطره فرق دارد و چه بسا ارزشمندتر از خاطره است.

5
ناشناس

• حجری گرامی!
• متاسفانه احکام شما نادرستند، هرچند خواسته هاي تان از رفيق تراب را نادرست نمی دانم.
• مثلا شما می فرماييد:
• «خاطره نویسی یکی از میراث های اشرافیت برده داری و فئودالی است و اکنون سیاستمداران غرب در ایام بازنشستگی پیشه می کنند.»
• اولا، هرچه مربوط به دوران فئوداليسم است، لاجرم بد و ارتجاعی نيست.
• فرهنگ بشری از اين تاريخ سرچشمه دارد:
• موزيک، نقاشی، تئاتر، مجسمه سازی، ساختمانسازی و ... از دوران برده داری و فئوداليسم بما بسيار کمک کرده است.

• ثانيا، اين حکم شما نادرست است، زيرا مانند اين است که بگوييد، ترانه سرايی، داستان نويسی، مجسمه سازی و موسيقی و ... را بايد متوقف کرد، زيرا در دوران برده داری و فئوداليسم و سپس بورژوازی اين چيزها رشد کردند و امروز به درد ما نمی خورند.

6
مهرداد

• حجری که به نظر می رسد مال عصر حجر هستند، خبر ندارد که شعر زیباترین و لطیف ترین اندیشه انسانی است و به شعرا و قصه نویسان توهین می کند.

7
حجری

• با سلام

• شما می نویسید:
• «فرهنگ بشری از اين تاريخ (فئودالیسم) سرچشمه دارد:
• موزيک، نقاشی، تئاتر، مجسمه سازی، ساختمانسازی و ... از دوران برده داری و فئوداليسم بما بسيار کمک کرده است»

• شما ظاهرا فئودالیسم را هم خوب نمی شناسید.

• فئودالیسم طولانی ترین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی بوده، ولی با این حال نکبت بارترین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوده است.
• در دوره طولانی فئودالیسم جامعه بشری چه بسا عقب رفته است و نه جلو.

• شما زیر هر مطلبی با چشم بسته به مذهب می تازید، ولی نمی دانید که در همین فرماسوین اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم است که مذهب به نهادی روبنائی به معنی واقعی کلمه بدل می شود و تحکیم تئولوژیک خارق العاده می یابد.

• موزيک، نقاشی، تئاتر، مجسمه سازی، ساختمان سازی و غیره در مرحله گذار از قرون وسطای واپسین به عصر جدید و پس از تحکیم مناسبات تولیدی سرمایه داری نشو و نما می یابند.

• شما می نویسید:
• «ثانيا، اين حکم شما نادرست است، زيرا مانند اين است که بگوييد، ترانه سرايی، داستان نويسی، مجسمه سازی و موسيقی و ... را بايد متوقف کرد، زيرا در دوران برده داری و فئوداليسم و سپس بورژوازی اين چيزها رشد کردند و امروز به درد ما نمی خورند.»

• حجری از عهد حجر کی و کجا گفته که چیزی را متوقف کنند؟
• او فقط گفته که خاطره نویسی بطور سوبژکتیف صورت می گیرد و فیلتر می شود و تمامت حادثه را تبیین نمی کند.
• امتحانش مجانی است:
• به جای فحش دادن به این و آن، قلم و کاغذ بردارید و خاطرات تان را بنویسید و صحت حرف او را دریابید.

• با خاطره گوئی نمی توان به تحلیل استراتژی و تاکتیک احزاب و سازمان ها پرداخت.

• حجری از عهد حجر اصلا قصد انتقاد از تراب حق شناس را نداشته.
• او ضمن ستایش از شیوه ترجمه او، آرزو کرده که به جای اتلاف وقت به خاطره نویسی، به کار ترجمه هم توجه کند.

• انتقاد هم اگر کسی بکند، از سر بدخواهی که نیست.
• مگر وقتی شما به انتقاد از بچه های تان و یا از سگی که هر روز با خود به پارک می برید، می پردازید، قصد آزار آنها را دارید؟

• انتقاد از سر خیر خواهی است و با عیب جوئی تفاوت ماهوی دارد.


• این طرز نگرش شما هم یکی از بقایای فئودالیسم است.


ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.

زیبائی بخشی از جادویش را از گذشته می گیرد.
هرمان هسه (1877 ـ 1962)
شاعر، نویسنده، نقاش آلمانی ـ سوئیسی
برنده جایزه نوبل ادبیات

میم حا نجار

• زیبائی بخشی از جادویش را از گذشته می گیرد، ولی چرا، چگونه و کجا؟
زیبائی مجرد و انتزاعی، وجود خارجی و عینی ندارد.
• زیبائی، مثل هر چیز دیگر، در دیالک تیک مجرد و مشخص وجود پیدا می کند:

• زیبائی برای کلفتی در خانه اربابی با زیبائی برای شهبانوئی، زیبائی برای کارگری با زیبائی برای کارفرمائی، فقط بلحاظ انتزاعی (مجرد) یکسان به نظر می رسد.

• صدور احکام انتزاعی، به معنی دهن فراخ گشودن و هیچ نگفتن است، اگر به نیت عوامفریبی نباشد.

• جستن بخشی از جادوی زیبائی و یا حتی کل آن در گذشته، از خلأ وخیم جوینده در زمان حال خبر می دهد.

• انسان جامعه طبقاتی، در چنگ تضادهای چرکین و اندوهبار، یا باید زیبائی را در آینده بیابد، معنی کند و جامه مشخص بپوشاند و یا در گذشته جستجو کند، از صافی های متعدد بگذراند، بخش های ناخوشایند آن را عبور دهد و دور بیندازد و بخش دلپسند و مقبولش را برای خودفریبی و تسکین خاطر خویش، در ذهن خود، در عالم خیال، بازتولید کند.

• حق با هرمان هسه است، طبقات اجتماعی بی فردا و بی دورنما بخش مهمی از جادوی زیبائی را در گذشته می یابند و در نشست با دوستان خویش نشخوار می کنند.
علی اکبر صابر روانشناسی طبقات ارتجاعی را در ابیات زیر بر زبان می راند:

• اوندا کی اولاد وطن خام ایدی
• آخ نجه کیف چکمه لی ایام ایدی

• ایندی جماعت اله بیل جین دیلر
• جین نه دی، شیطان کیمی بی دین دیلر


• چه خوش ایامی بود،
• وقتی که مردم پخمه و خام بودند

• اکنون به اجنه می مانند
• اجنه که جای خود دارد، به شیطان بی دین می مانند.

نومیدی و نیهلیسم طبقات اجتماعی ارتجاعی، نتیجه بی دورنمائی و بی فردائی تاریخی آنها ست.

• حکم هرمان هسه، اما در مورد توده مولد و زحمتکش صدق نمی کند:

• گذشته طبقات اجتماعی تحت استثمار و ستم رنگ و بوئی دیگر دارد.
• گذشته این طبقات اجتماعی، نه مقبول است، نه شادی بخش و نه قابل یادآوری:

• گذشته رعایا، صدای دلخراش غل و زنجیر بردگی را به خاطر خسته آنها خطور می دهد و زخم خون چکان تازیانه را.
• گذشته پرولتاریا، سرواژ است، با وابستگی به زمین اربابان فئودال و یکسانی بی شرمانه با گاو و گاوآهن.

• از این رو ست که این طبقات، تمامت جادوی زیبائی را در آینده می جویند، نه در گذشته.
• در آینده ای که خود باید ـ به مثابه سوبژکت جامعه و تاریخ ـ در گذر از هفت خوان رستم بسازند.

• این طبقات تحت استثمار و ستم، اگرچه جز زنجیرهای خونین خویش به دست ندارند، ولی توسعه قانونمند و سد ناپذیر نیروهای مولده جامعه بشری را و دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را به مثابه یاور عینی و وفادار خویش، به همراه دارند.

• خوش بینی تاریخی و امید قانونمند طبقات تحت استثمار و ستم از شفق سرخ فردا استخراج و انتزاع می شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر