۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

رمان طایفه توئی (طایفه روشنفکر) (9)

تاشی لاما
برتولت برشت
چهار سفر
برگردان میم حجری

• کاروان تاشی لاما ـ پاپ تبت ـ اکنون در سال دوم، از شمال غربی به جنوب شرقی در حرکت بود.

• او با خط کشی از مسیری معنوی، کشور پهناور را به دو بخش تقسیم می کرد.

• بخش تقسیم گشته به شمال شرقی و جنوب غربی این مسیر در افواه عموم در امواج پهناور و گرماگرم به سوی اعجازها و خردمندی ها می شتافتند.
• خط سیر باریک حرکت در این میان به حقیقت منتهی می شد.

• در این خط سیر، دسته گل دنیا ـ عالی مقام و قدیس متبرک عرش اعلی ـ با بخش اعظم طلابش در راه بود.
• هفتاد هزار روشنفکر (تلکت ـ ال ـ این) (Tellekt – uell - in) که در افواه عمومی به اختصار و به احترام «توئی» نامیده می شدند، او را همراهی می کردند.
• آنها قدرت او را تشکیل می دادند و امید دنیا را.

• هفتادهزار توئی هر جا که می رسیدند، به همسانان خویش از طایفه توئی، که محبوب ترین افراد خطه میانه بودند، بر می خوردند.
• زیرا این طایفه، کشور را در بر گرفته بود، به همان سان که گره ها تور ماهیگیری را فرا می گیرند و انسجامش را حفظ می کنند.

• هیچ اداره ای وجود نداشت که توئی ئی در آن نباشد.

• توئی ها در مدارس بزرگ و عالی تربیت می شدند، تاب تحمل رقیبی را در جوار خویش نداشتند، به تمامت دانش مجهز بودند و در کلیه مهارت های ادبی تمرین کرده بودند.

• طایفه توئی مدیریت تمامت فرهنگ و تجارت و صنعت و غیره را همزمان به عهده داشت.

• تنها سلاح طایفه توئی روح بود.

• واژه توئی به معنی کارگر فکری، اهل نظارت، اهل تمیز، و بمراتب دقیقتر، به معنی اهل سخن بوده است.


• طول کاروان تاشی لاما حدود 50 کیلومتر بود، در سال سوم سیر و سفر.
• در آغاز حتی طولانی تر بود، حدود 120 کیلومتر بود.

• اما آوازه سیر و سفر آنان سریعتر از خود آنان در راه بود و لذا وقتی رسیدند، فقط بخشی از آذوقه موجود بود و بقیه را دهقانان روح ستیز مخفی کرده بودند.

• در نتیجه، برای نیمه دوم سیر و سفر، آذوقه ای وجود نداشت و یا به اندازه کافی وجود نداشت.
• بدین طریق بود که کاروان تاشی لاما کوتاهتر و کوتاهتر شد.

• در سال دوم، در دبیرخانه پس از تأملاتی تصمیم گرفته شد که نیمه دوم کاروان بی سر و ته را یک سال، بعد از حرکت نیمه اول آن به راه اندازند.
• چون در این فاصله همه چیز دوباره رشد و نمو خواهد کرد.

• اما هراس از آن داشتند که دهقانان در صورت خبر داشتن از حرکت نیمه دوم کاروان در سال بعد، اصلا دست به کشت و کار نزنند.


• در باره چند و چون برگشت کاروان کسی را جسارت تأمل نبود.

• در این زمینه حکومت قیصر واقعا نگران بود.

• در آغاز فقط خود تاشی لاما را دعوت می کردند.


• ازسر بی احتیاطی، گفتند که به مشاورت او نیاز دارند.

• اکنون به راه افتاده با 70 هزار طلبه خویش.

• آمدند و گله های گاوان را روانه گورستان شکم خویش کردند.


• در مسیر طولانی خویش، از هرجا گذشند، گورستانی ابدی برای انواع معینی از گیاهان به جا نهادند.

• میوه بستان ها و تاکستان ها، پس از عبور آنان به حال و روزی افتادند که پس از حریقی فراگیر می افتادند.
• چه بسا حتی بدتر از آن گشتند که پس از جنگ بوده اند.

• بودای زنده ـ پاندر لوبسام رهی ـ در نخستین ثلث سفر گذاشت و رفت.
• واقعا پا پیاده رفت.

• هزاران طلبه او راضی شدند که از راه مرداب ها و یا با وسایل نقلیه دیگر حمل شوند.

• او اما گذاشت و رفت.

• او رفت با کفشی از چرم خام در پا.

• کفشی که به پشیزی می شد، خرید، حتی در دهات.

(کفشی که هر روز عصر، پس از رفتن پاپ به خوابگاه، زیر ناقوسی شیشه ای به تماشا گذاشته می شد، ناقوسی که پنج هزار بار گرانتر از خود کفش بود.)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر