۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

از حرف به عمل (5)

ژان باتیست (معروف به دآلمبر) (1717 ـ 1783)
فیلسوف روشنگری فرانسه
ریاضی دان و فیزیک دان
از مؤلفین دایرة المعارف

پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور

4
دانش سیستماتیک (منظم)

• جهان بینی علمی مورد نظر انگلس عبارت است از تمامت بطور سیستماتیک به هم پیوسته و همواره توسعه یابنده دانش.
• جهان بینی علمی علمی مورد نظر انگلس عبارت است از «علم پیوند کلی»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 307)

• جهان بینی علمی مورد نظر انگلس عبارت است از دایرة المعارفی برای راهبری جنبش کارگری، دایرة المعارفی قابل قیاس با دایرة المعارف اندیشمندان انقلاب بورژوائی کبیر فرانسه.

• جهان بینی علمی مورد نظر انگلس اما ـ برخلاف دایرة المعارف اندیشمندان انقلاب بورژوائی کبیر فرانسه ـ می بایستی چیزی فراتر از گردآوری مجموعه دانش زمان در فرم مقالات متعدد باشد.
• جهان بینی علمی مورد نظر انگلس می بایستی سیستمی از کلنجار با مفهوم باشد، در سنت دایرة المعارف هگل.

دنیس دیدرو (1713 ـ 1784)
یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا، از مؤلفین برجسته دایرة المعارف
و از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا

• در اثر مشترک دو دیالک تیسین فرانسوی به نام های دنیس دیدرو و ژان باتیست (دآلمبر) تلاش بر آن بود که با کار بر روی مجموعه معارف جدید، ضمن انفجار جهانتصویر کهنه ی به میراث مانده، راه برای تشکیل تئوری لازم به پراتیک جامعه دگرگونساز باز شود.

• دعوی هگل مبنی بر نمودارسازی کل جهان در پیوند کلی قابل استقراء بر طبق قوانین منطق دیالک تیکی، نتیجه نهائی تلاش آندو بود.
• واژه دیالک تیک در اینجا به دو معنی بکار برده می شود:
• هم به مثابه صفتی برای طرز تفکر دیدرو و دآلمبر
• و هم به مثابه متد هگل

• دیالک تیک در هر دو مورد، به افق دید دایرة المعارفی نسبت داده می شود، افق دیدی که منفرد را همیشه، تنها با توجه به کلیتی در نظر می گیرد، کلیتی که همواره غیرقابل تحدید است.

• قابل درک و تغییر بودن این کلیت، اصل بدیهی و بی چون و چرای هر سیستم فلسفی بزرگ است.

• این که این کلیت را می توان گمانورزانه تصور و تصویر کرد، اینکه این کلیت را می توان در مدلی با محتوای حقیقت نسبی نمودار ساخت، مدلی که در سیر نزدیکی پایان ناپذیر به حقیقت مطلق، باید همواره به تیغ تیز انتقاد سپرده شود و منفجر گردد، نظری است که در تداوم مدل های متافیزیکی بزرگ از لایب نیست تا فیشته و از شلینگ تا هگل وجود داشته است و توسط مارکس و انگلس برای نخستین بار تا درجه برنامه فلسفه ارتقا داده شده است.

• لنین در تعالیم مختلف خود راجع به حقیقت نسبی و مطلق، با انگلس رابطه بلاواسطه برقرار می کند.

• مارکس به سبب اشتغال پیگیر با اقتصاد سیاسی، فرصت کار بیشتر بر روی فلسفه پیدا نمی کند.

• این کار به عهده انگلس گذاشته می شود و لنین آن را به مثابه جزء ضرور و بی چون و چرای شعور انقلابی توسعه می دهد.

• فلسفه فردا بر پایه میراث انگلس و لنین بر پا خواهد شد.


• کمونیسم، نظام جهانی نوینی را تشکیل خواهد داد.

• برای این نظام باید وسایل هدایت فکری و رفتاری تولید شوند.


• تعیین کننده برای روند جامعه نه باورها، عقاید و نظرات، بلکه آن می تواند باشد که بطرق عقلی از حقایق امور استخراج می شود و می تواند برای توسعه و تغییر هرچه بیشتر حقایق امور به خدمت گرفته شود.

• نه طرح ها و امیدهای اوتوپیکی که رؤیای جهانی بهتر را از سر می گذرانند، بلکه تعیین امکانات رئال خواهد بود، امکانات رئالی که با واقعیت عینی در رابطه اند و امکانات فکری صرف نیستند.

• پژوهش و تصمیمگیری در زمینه آنها وظیفه علم است.

• جهان بینی کمونیسم نه بر عقیده و احساس، بلکه بر عقل استوار می شود، عقلی که با عقیقده و احساس همبستر است.

زیرا بی تردید، همیشه عرصه هائی از زندگی وجود دارند که قفل شان را تنها با کلید عقیده و احساس می توان باز کرد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر