۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

دترمینیسم (تعین مندی گرائی) (3)

پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

6
نتایج حاصل از پیشرفت علوم برای دترمینیسم

• نتیجه این امر برای مسأله دترمینیسم به شرح زیر بوده است:

1

• شیوه توضیح مسائل بر مبنای علل و قوانین طبیعی، درشیوه توضیح بر مبنای علل و قوانین مکانیکی خلاصه می شود.

2

رنه دکارت (1596 ـ 1650)
فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی
او از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین شمرده می شود.
تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.

• دکارت نه فقط پدیده های فیزیکی، بلکه همچنین پدیده های بیولوژیکی را به عنوان پدیده هائی قلمداد می کند که از تعین مندی مکانیکی ـ علی برخوردارند.

3

• دکارت تنها برای روح و شعور لیاقت دست زدن به عمل واقعی قائل می شود.

4

• فیزیک دکارت اصولا دترمینیستی
• متافیزیک او اما ایندترمینیستی (دترمینیسم ستیز) بود.

5

• ماتریالیست های فرانسوی درقرن هجدهم به پیروی از دکارت با هرنوع تصور ایندترمینیسم (دترمینیسم ستیزی) قاطعانه قطع رابطه می کنند:

6

• آنها حتی عوارض روانی را بکمک اصول مکانیکی توضیح می دهند.

7

ژولیان لامتری (1709 ـ 1751)
پزشک، فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
آثار:
«قصه های طبیعت روح» (1745)
«انسان بمثابه ماشین» (1747)

• به نظر آنها انسان عبارت است از یک مکانیسم بغرنج، یک ماشین که تابع اصول مکانیکی است. (لامتری)

8

پیر سیمون لاپلاس (1749 ـ 1827)
ریاضی دان و ستاره شناس فرنسوی
صاحب نظر در زمینه تئوری احتمالات

• درنگرش ماتریالیست های فرانسوی، که افکارشان اصولا ماتریالیستی و درست، اما یکجانبه و متناسب با سطح معین پیشرفت علمی آن زمان، سهل انگارانه اند، با گذشت زمان دترمینیسم مکانیکی عمومی غالب می آید، دیو لاپلاس را می توان مثال بارزی برای آن دانست که از مکانیک به عاریه گرفته شده است:

• دیو لاپلاس موجود هوشمندی است که در یک لحظه معین، بر کلیه نیروهای مؤثر طبیعی و بر خواص همه اجسام جهان واقف و قادر به تجزیه و تحلیل آنها ست.

• دیو لاپلاس می تواند حرکت غول آساترین جسم جهانی را همانند حرکت یک اتم، در فرمولی واحد خلاصه کند و می تواند از چند و چون فعلی کاینات، بر اساس قوانین علم مکانیک، اصولا به محاسبه کلیه شرایط و حالات گذشته و آینده نایل آید.

8

پل هنری تیری د هولباخ (1723 ـ 1789)
از متفکران رادیکال قرن هجدهم و از همکاران دیدرو و دآلمبر و از مؤلفین دایرة المعارف (35 جلدی)
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست

• هولباخ می نویسد:
• «دیو لاپلاس ماهیتا مبتنی است بردترمینیسم مکانیکی، که بنا بر آن، طبیعت زنجیر واحد ناگسستنی از حلقه های علت و معلولی است که بطور ضرور در پیوند با یکدیگر قرار دارند.»

• نقش تاریخی مثبت دترمینیسم مکانیکی در این است که آن همراه با علوم زمان خود به مبارزه اصولی بر ضد کلیه تفاسیر تئولوژیکی ـ تله ئولوژیکی طبیعت می پردازد و در مقابل آنها، به دفاع از نقش فهم شناسنده بشری، دانش مبتنی بر تجربه و قدرت علم بر می خیزد و بدین طریق به شالوده جهان بینانه و متدئولوژیکی دستاوردهای بعدی علوم طبیعی مبدل می گردد.


• انگلس می نویسد:
• «فلاسفه آن زمان ـ از اسپینوزا تا ماتریالیست های فرانسوی ـ می توانند افتخار کنند که علیرغم سطح نازل رشد علوم طبیعی، دچار گمراهی نشده اند و بر این نکته پا فشرده اند، که جهان را باید بوسیله خود جهان توضیح داد و جزئیات امور را به عهده علوم طبیعی فردا گذاشت.»
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 315)

9
محدودیت های دترمینیسم مکانیکی

• دترمینیسم مکانیکی اما در عین حال حاوی سلسله ای از محدودیت های بلحاظ تاریخی مشروط بود، که دست و پای آن را در توضیح دترمینیستی ـ ماتریالیستی همه عرصه های واقعیت عینی می بستند:

1

• دترمینیسم مکانیکی همه معلول ها را ناشی از علل مکانیکی می دانست.

2

• دترمینیسم مکانیکی همه انواع حرکت ها را در حرکت مکانیکی خلاصه می کرد.

3

• دترمینیسم مکانیکی همه قانونمندی ها را با قوانین مکانیکی یکی می انگاشت.

4

• دترمینیسم مکانیکی بدین طریق، راه را به روی توضیح روندها در فرم های عالی تر حرکت ماده ـ که با فرم مکانیکی حرکت ماده تفاوت کیفی خودویژه دارند ـ سد می کرد.

5

• دترمینیسم مکانیکی بویژه از کشف علل عینی و تعیین کننده روندهای توسعه اجتماعی عاجز بود.

6

• دترمینیسم مکانیکی عوامل تعیین کننده تاریخ بشری را یا به طور انتزاعی، در جایگاه و سرعت حرکت اتم ها و مولکول ها در جسم انسانی می جست، مثلا هولباخ علت جنگ را در تندی (اسیدی بودن) زیاده از حد صفرا در کیسه صفرای افراد متعصب و جوشش خون در قلب سردارها می دانست.
• و یا در عوامل سوبژکتیف می جست، بدون در نظر گرفتن بنیان های مادی و اجتماعی آنها.

7

• از این رو ست که دترمینیسم مکانیکی ماهیتا نتوانست از حد درک ایدئالیستی تاریخ فراتر رود و به کشف و شناخت خودویژگی قانونمندی های توسعه اجتماعی نایل آید:
• «با مطلق کردن کماکان ضرورت (جبر)، به معنای مکانیکی آن و با انکار وجود تصادف، از منجلاب تقدیرگرائی (فاتالیسم) سر در آورد و ضرورت (جبر) مطلق شده را به درجه سرنوشت ناگزیر و اجتناب ناپذیر و یا به درجه اراده بی چون و چرای الهی ارتقا داد.»
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 488)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر