۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (77)

امکان و واقعیت، واقعیت عینی، حقیقت
تأملی در نظرات راوی
گاف سنگزاد

• با تشکر از راوی
ما برای تحلیل نقطه نظرات شما، به تجزیه نوشتار شما در احکامی می پردازیم تا از کلی گوئی دوری جوئیم:

حکم اول
در نتیجه شناخت از امکان واقعیت یابی فقط یک نظریه پردازی صرف نیست و بر اساس موجودیت مادی صورت می گیرد که در دل دیالکتیک وحدت و مبارزه یک "پدیده" چه ساده و چه مرکب بطور بالقوه موجود و " ذخیره" بوده و ظرفیت بالفعل شدن را دارد.

Datei:DNA orbit animated.gif
دی ان آ
اسیدهای دس اکسی ریبو نوکلئین

• نظر شما مبنی بر اینکه گذار از امکان به واقعیت، «یک نظریه پردازی صرف نیست، بلکه براساس موجودیت مادی صورت می گیرد» کاملا درست است.
• از این رو بود که نه از «امکان»، بلکه از «امکان رئال» سخن رفته بود.

• اگر در مثال تریاد تخم مرغ ـ نطفه ـ جوجه بمانیم، برای اثبات صحت نظر شما، باید
گفت که در نطفه عناصر دی ان آ (DNA) وجود دارند که حامل اطلاعات توارثی اند.

• آنها حاوی ژن هائی اند که می توانند اسیدهای ریبونوکلئین درست کنند.

• اسیدهای ریبونوکلئین نیز به نوبه خود حاوی اطلاعات لازم برای سنتز پروتئین اند که برای توسعه هر ارگانییسم و برای جذب و دفع در سلول ها ضروری اند.

حکم دوم
این پتانسیل فقط انرژی و نیروئی نامرئی و بدون قالب مادی نیست، بلکه توانائی است که اشکال مادی خود را نیز دارا بوده و بسیار رئالیستی موجود هستند.

• حق با شما ست، امکان رئال خود مثل هر چیز مادی دیگر، دیالک تیکی از محتوا و فرم است:

• برای مثال، محتوای دی ان آ را اتم های کربن، اکسیژن، نیتروژن و هیدروژن و غیره تشکیل می دهند و فرم
و یا ساختارش را هم می بینیم که ضمنا مارپیچی است.

حکم سوم
پس واقعیت عینی مجموعه ای از تمام این موجودیت ها بوده و فقط منحصر به شکل فعلیت یافته آن نمی شود.

• اینجا صحبت از مقوله «واقعیت» بوده که جفت دیالک تیکی مقوله «امکان» است و نه مفهوم «واقعیت عینی» یا جهان مادی که جفت دیالک تیکی مقوله جهان شعورین و یا روحی است.

• نظر شما فی نفسه درست است:

• واقعیت عینی هم شامل تخم مرغ و نطفه می شود و هم شامل جوجه.

• اما در دیالک تیک امکان و واقعیت، مقوله واقعیت بیانگر تحقق امکان رئال است، بیانگر فعلیت یابی بالقوه است، بیانگر گذار نطفه به جوجه است.


• از این رو، نباید مقوله واقعیت در دیالک تیک امکان و واقعیت را با مفهوم «واقعیت عینی» اشتباه کنیم.

• این مقوله نتیجه انتزاع و تجرید بمراتب محدودتری است در قیاس با مفهوم جهان مادی و یا واقعیت عینی.

حکم چهارم
حقیقت نیز در وهله اول بازتاب کامل این اجتماع و مجموعه در ذهن ماست و به انعکاس تمام این وجوه بالفعل و بالقوه می پردازد.

• حق به نحوی از انحا با شما ست:
• حقیقت انعکاس راستین کلیت چیزهای واقعی ـ عینی در ضمیر انسانی است.
• میان چیزهای واقعی و عینی و انعکاس راستین آنها، رابطه چیز و تصویر معنوی برقرار است.
• انعکاس نسبتا درست چیزهای واقعی و عینی در ضمیر انسانی انعکاس حقیقی محسوب می شوند.

حکم پنجم
سوبژکت شناخت تا اینجا کار شاقی انجام نداده و در حداکثر خود ابژکت مورد نظر را بطور درست و کاملی ( نسبی) تعریف کرده است.

• سوبژکت شناخت چیز واقعی ـ عینی معینی را در روند بغرنج شناخت حسی و عقلی مورد شناسائی قرار می دهد و این کار، امر ساده ای نیست.
• انعکاس چیزها در ضمیر انسان ها روندی بسیار بغرنج است و از گردنه دشوار دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد و هفت خوان رستم را چه بسا پشت سر می نهد.

• شناخت درست چیزها، پدیده ها و سیستم ها کار واقعا شاقی است.


• مارکس برای شناخت کاپیتالیسم دهها سال به کار مشقت بار مجبور شد که با گرسنگی و ذلت و مرگ و میر زن و بچه اش همراه بود.


حکم ششم
این به نظر من هنوز تمام حقیقت نیست و فقط به بازتاب یک به یک آنچه که هست پرداخته است.

• واقعیت عینی بی پایان با یک شناخت افزار دیالک تیکی (در این مورد دیالک تیک امکان و واقعیت) اصلا ممکن نیست.
• این شناخت افزار فقط گذار بالقوه به بالفعل را توضیح تئوریکی می دهد و لاغیر.
• حق در این مورد هم با شما ست.

حکم هفتم
حقیقت گامی فراتر از این بازتاب بی زبان و ناتوان بوده و تا آن مرحله هنوز لیاقت نام سوبژکتیف روند شناخت را ندارد

• این حکم شما تا حدودی مبهم است.
• شناخت افزار موسوم به دیالک تیک امکان و واقعیت شناخت افزار مستدل و علمی است و نه بی زبان و ناتوان.
• آن هم مستقلا توضیح داده خواهد شد.

حکم هشتم
این حقیقت هنوز ناتوان از امر تغییر بوده و در حداکثر خود فقط به تشخیص بیماری پرداخته است

• اگر حقیقت به زبان ساده تصویر درست واقعیت عینی است، از تصویر که نمی توان انتظار تغییر چیزی را داشت.
• حق در این مورد هم با شما ست.
• وقوف صرف به واقعیت امری به معنی تغییر آن نیست، ولی برای تغییر آن لازم است.

حکم نهم
کاری که فیلسوفان قبل از مارکس و ماتریالیسم دیالکتیکی نیز قادر به آن بودند.

• حتما اشتباه املائی صورت گرفته:
• قبل از مارکس و انگلس ماتریالیسم دیالک تیکی وجود نداشته، منظور شما به احتمال قوی، ماتریالیسم مکانیکی و یا متافیزیکی بوده است.
• ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس منفعل و تماشاگر بوده است و نه فعال و کوشا و دگرگونساز.
• حق با شما ست.

حکم دهم
سوبژکت شناخت باید بتواند گامی فراتر از بازتاب یک به یک ابژکت نهاده و بنا به تعریف خود راه ها و شیوه های تبدبل " واقعیت به امکان" را نیز ارائه داده و " ظرفیت گذار امکان به واقعیت، گذار بالقوه به بالفعل" را بر اساس داده های موجود و نهفته در آن پدیده یا جامعه نیز توضیح و تشریح کند.

• چنین سوبژکت شناختی ایدئال است و فقط در هیئت حزب طبقه می تواند عرض اندام کند.

حکم یازدهم
این نیز بخشی از حقیقت عینی است که بر اساس گام اول خود در تعریف همه جانبه واقعیت عینی صورت میگیرد و در شکل عام خود نباید حتمأ در آزمایشگاه و امتحانات فیلسوفانی مانند جان لاک و فرانسیس بیکن مهر قبولی یا اعتبار خورده باشند

• حقیقت از نقطه ماتریالیسم دیالک تیکی همیشه عینی است.

• مراجعه کنید به حقیقت.


• شناخت هرگز نباید از امپیری (تجربه، آزمون، آزمایش، و غیره) صرفنظر کند.

• محک و معیار صحت احکام پراتیک است.
• جنبه های مثبت امپیریسم ماتریالیستی جان لاک و بیکن و غیره را ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی از آن خود کرده است.

• همین مطالبی که در زمینه دی ان آ گفته شد، بدون آزمایشگاه شیمی و بیوشیمی و فیزیک و غیره قابل شناخت می ماندند.

• علوم را هرگز نباید حتی یک لحظه از نظر دور داشت و خدای نکرده تحقیر کرد।
• خیلی ممنون
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.

۲ نظر:

  1. ممنون هستم و سپاسگزار و با پوزش از ناتوانی خود در بیان و انعکاس نوشتاری کنکاش های فکری خود!

    تا تأملی دیگر
    تندرست و پایدار باشید

    پاسخحذف
  2. ویرایش:


    همین مطالبی که در زمینه دی ان آ گفته شد،
    بدون آزمایشگاه شیمی و بیوشیمی و فیزیک و غیره
    غیر قابل شناخت می ماندند.

    پاسخحذف