۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

یوهانای مقدس کشتارگاه ها (1)

شیکاگو، کشتارگاه ها
برتولت برشت
برگردان میم حجری

• ماولر پیر پونت نامه ای را بلند بلند می خواند:
• «پیر پونت عزیز!
• داریم متوجه می شویم که بازار گوشت از چندی قبل مسدود شده است.
• سدهای گمرکی نیز در مقابل حملات ما مقاومت به خرج می دهند.
• از این رو، پیر پونت عزیز می خواهم توصیه کنم که از تجارت گوشت دست بردارید.»

• این نامه را امروز از دوست عزیزم که ساکن نیویورک است، دریافت کرده ام.
• اکنون شریکم از راه می رسد.

ماولر پیر پونت نامه را فوری در جیبش می گذارد.

• کرایدل:
• « پیر پونت عزیز!
• چرا چنین دلگرفته ای؟»

• ماولر:
• «کرایدل، یادت می آید که چند روز قبل غروب، سری به کشتارگاه زدیم و در کنار یکی از دستگاه های بسته بندی مان ایستادیم؟
• کرایدل یادت می آید، گاو بور و بزرگ و مات که چشم بر آسمان دوخته بود؟
• وقتی که دشنه بر گردنش نشست، احساس کردم که دشنه بر گردن من می نشیند.
• آخ کرایدل!
• آخ!
• کسب و کار ما خونین است! »

• کرایدل:
• « پیر پونت عزیز!
• ضعف دیرین؟
• باور نکردنی است!
• تو هیولای چنگ انداز!
• تو شاهنشاه کشتارگاه و اکنون لرزان از کشتار!
• در چنگ درد به خاطر گاوی بور!
• چگونه ممکن است، چنین چیزی؟
• به من بگو!
• به من و نه به هیچکس دیگر! »

• ماولر:
• «آه، کرایدل عزیز!
• ای کاش پا به کشتارگاه نگذاشته بودم!
• هفت سال آزگار که در این کسب و کارم، سعی می کردم که پا به کشتارگاه نگذارم.
• کرایدل، کشتارگاه را خوشایند نمی یابم.
• دیگر نمی کشم.
• طاقتم طاق شده.
• همین امروز این کسب و کار خونین را به تو وامی گذارم.
• برش دار!
• من سهمم را مفت و ارزان به تو واگذار می کنم.
• ترجیح می دهم که قبل از همه به تو واگذار کنم.
• هیچکس دیگر چون تو با این کسب و کار بزرگ نشده است.»

• کرایدل:
• «منظورت از ارزان چیست؟»

• ماولر:
• «میان دو دست دیرین در این زمینه چک و چانه زدن طولانی لازم نیست.
• بنویس ده میلیون! »

• کرایدل:
• «اگر لنوکس نبود، ده میلیون گران نبود.
• لنوکس اما با ما سر هر قوطی کنسرو گوشت می جنگدد.
• او با قیمت های نازلش بازار را بر ما تنگ می کند و ما را خانه خراب خواهد کرد، اگر خود خانه خراب نشود.
• تا زمانی که او بر نیفتاده، سهم تو را برنمی دارم.
• چون تو تنها کسی هستی که می توانی او را براندازی.
• در این زمینه باید مغز مملو از حیله و مکرت را بکار اندازی!»

• ماولر:
• « نه کرایدل!
• ناله درد آور این گاو بور از مغزم برون نمی رود.
• از این رو باید این لنوکس هر چه زودتر خانه خراب شود.
• برای اینکه خود من تصمیم دارم با حرفه سلاخی وداع کنم و آدم خوبی شوم.
• کرایدل بیا، من به تو خواهم گفت که لنوکس را چگونه می توانی بر اندازی.
• تو هم اما باید در عوض، مرا از شر این کسب و کار خونین خلاص کنی.
• و گرنه این کار مرا زجرکش خواهد کرد.
»

• کرایدل:
• «اگر لنوکس برافتد، برمی دارم!»

پایان پرده اول
ادامه دارد


یوهانای مقدس کشتارگاه ها
برتولت برشت


۲ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. ویرایش:
    میان دو دوست دیرین در این زمینه چک و چانه زدن طولانی لازم نیست.

    پاسخحذف