۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

دیالک تیک امکان و واقعیت (2)

امکان
پروفسور دکتر گونتر کروبه
برگردان شین میم شین

• امکان به مشخصه سیستم های مادی، به خصیصه عینی موجود آنها اطلاق می شود که بنا بر ساختار و قوانین حرکت و توسعه خود می توانند حالات متفاوتی بپذیرند و یا خود را در جهات مختلفی توسعه دهند.
• امکان ـ بمثابه خصیصه سیستم های توسعه یابنده ـ بیانگر گرایشات درونی و عینی توسعه است، که بوسیله قوانین حرکت و توسعه این سیستم ها تعیین می شوند و با فراهم آمدن شرایط مناسب می توانند جامه واقعیت به خود پوشند، تحقق یابند.
• از این رو ست که امکان و واقعیت ـ بمثابه دو مقوله دیالک تیک ماتریالیستی ـ در وهله اول انعکاس دو مرحله ضرور و عینی در توسعه چیزها ، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی اند.
• هر مرحله تحقق یافته (یعنی به واقعیت پیوسته ی) توسعه هر سیستم، قبلا به صورت امکان وجود داشته است.
• از این رو می توان امکان را به معنی وجود بالقوه تلقی کرد.
• علاوه بر این، «امکان» را می توان در رابطه با کردوکار انسانی به معنی داشتن توانائی انجام کاری به کار برد و یا از امکان فکری به معنی توانائی تفکر منطقی و خالی از تناقض استفاده کرد.

1
مقوله «امکان» در فلسفه ارسطو

ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی

• مقوله «امکان» در تاریخ فلسفه، یکی از مقولات مورد بحث و جدال میان گرایشات مختلف فلسفی بوده است.
• به قول ارسطو در مکتب پر جر و بحث سقراطیست ها، بویژه در مکتب دوموتوس کرونوس تفاوتی میان امکان و واقعیت نمی دیدند:
• ممکن فقط هر آن چیزی است که واقعی است و هر چیز غیرواقعی غیرممکن است.

• ارسطو این تئوری را مورد انتقاد قرار می دهد و اعلام می کند که اگر امکان و واقعیت یکسان باشند، هرگونه حرکت و پیدایش از میان برداشته می شود.
• ارسطو میان امکان و واقعیت فرق می گذارد و آن دو را در رابطه با مقوله های ماده و فرم مطرح می سازد.
• به نظر او ماده امکان همه چیز است، هر آنچه که هست و هر آنچه که خواهد بود.
• ممکن نه فقط آن است که واقعیت دارد، بلکه همچنین آن است که هنوز جامه واقعیت نپوشیده است.
• گذار از امکان به واقعیت در حرکت قوام می یابد.

• مفهوم «انتله شی» ، که ماهیتا ایدئالیستی است، برهسته معقول این نظریه ارسطو گرد ابهام می پاشد:
• در مفهوم «انتله شی» تبدیل امکان موجود در ماده منفعل به واقعیت، تنها با گام نهادن فرم فعال به صحنه، می تواند صورت گیرد و بوسیله یک اصل روحی، هدفی برای آن تعیین شود و کار به پایان رسد.
• (ارسطو، «متافیزیک»، 9، 8، 1050 الف، ص 15 ـ 24)

• مراجعه کنید به انتله شی

2
مقوله «امکان» در فلسفه ایدئالیستی اسکولاستیک

توماس فون اکوین (1225 ـ 1274)
ایتالیائی الاصل و یکی از پرنفوذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ بوده است.
او از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک) محسوب می شود.
میراث معنوی خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.

• اندیشه های ارسطو را توماس فون اکوین ـ البته ضمن عمده کردن جنبه های ایدئالیستی آنها ـ عمدتا تقبل کرده است.
• بنا بر فلسفه ایدئالیستی اسکولاستیک، خدا دارای امکان های بی حد و حصر است و برایش غیرممکنی وجود ندارد.
• خدا امکان اعجاز را در اختیار دارد و اعجاز اعتنائی بر قوانین عینی طبیعی ندارد و آنها را بی پروا زیر پا می گذارد.

3
مقوله «امکان» در ماتریالیسم مکانیکی

پل هنری تیری د هولباخ (1723 ـ 1789)
از متفکران رادیکال قرن هجدهم و از همکاران دیدرو و دآلمبر و از مؤلفین دایرة المعارف (35 جلدی)
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست

• نمایندگان ماتریالیسم در قرون هفده و هجده میلادی اعتقاد به اعجاز را رد می کنند و تنها ضرورت حاکم بر تمامت طبیعت را برسمیت می شناسند که هیچ نیروئی را توان از کار انداختن آن نیست.
• آنها ـ مثلا هوبس ـ امکان را با تصادف یکی می انگارند.
• (توماس هوبس، «آموزش اجسام»، فصل 10)

• آنها وجود عینی امکان را رد می کنند و یا آن را پدیده ای قلمداد می کنند که هنوز علت ضرور آن روشن نیست.
• از سوی دیگر، به نظر آنها هیچ امکانی وجود ندارد که ضرورتا جامه واقعیت نپوشد.
• به نظر آنها ـ به عبارت دیگرـ امکان با واقعیت انطباق دارد و یکسان است.
• یکی از علل درک فاتالیستی ماتریالیست های مکانیکی (هولباخ، لاپلاس و امثالهم) از جهان همین است.

• مراجعه کنید به فاتالیسم (اعتقاد به سرنوشت)

• پیش شرط مفهوم «اختیار» و یا « آزادی»، در واقع وجود عینی ـ واقعی امکان است:
• تنها آنجا که امکان های بیشماری وجود دارند که به انحای مختلف می توانند جامه واقعیت بپوشند، می توان جائی برای اختیار و آزادی تصور کرد و تنها آنجا ست که توسعه ـ به معنی اصیل کلمه ـ امکان پذیر است.

4
مقوله «امکان» در ایدئالیسم ذهنی

ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

• در حالیکه ماتریالیسم مکانیکی امکان را با واقعیت یکی می انگارد، ایدئالیسم ذهنی جدائی مطلق آن دو را اعلام می کند.
• نمایندگان ایدئالیسم ذهنی ـ بویژه کانت ـ مقوله «امکان» را بمثابه انعکاس روابط عینی ـ واقعی رد می کنند.
• کانت در تئوری مودالیته خود جائی برای امکان عینی ـ واقعی قائل نمی شود:
• «خودویژگی مقوله های مودالیته عبارت از این است که آنها به مفهوم، که خود بمثابه مسند بدان اضافه می شوند، به عنوان تعین اوبژکت، چیزی اضافه نمی کنند، بلکه فقط از رابطه توان شناخت پرده برمی دارند.»
• (کانت، الف 219)

• (مودالیته در منطق عبارت است از اعتبار هر قضاوت و یا درجه تعین مندی هر حکم. مترجم)

• به نظر کانت، امکان و واقعیت مشخصه های سوبژکتیف محض چیزها ، روندها و غیره اند که در هیچ رابطه واقعی قرار نمی گیرند.

• شلینگ هم از امکان ـ به همان سان ـ بمثابه رابطه توان شناخت ما با چیزها سخن می گوید.

• این نظر که امکان از شرایط عینی موجود و از قوانین عینی مؤثر سرچشمه نمی گیرد و بطور سوبژکتیف مشروط می شود، در نتیجه نهائی عملی اش به اراده گرائی (ولونتاریسم) منتهی می شود.
• اراده گرائی فرم عالی خود را در نظریه های نیچه باز می یابد که بنا بر آنها هر چیزی ممکن و هر کاری مجاز است.

5
مقوله «امکان» در فلسفه هگل

گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شوند:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

• هگل درک سوبژکتیویستی از امکان را ژرفکاوانه به نقد می کشد و این حکم رنگباخته را که ممکن هر آن چیزی است که از نظر منطقی خالی از تناقض باشد، توخالی و سطحی می نامد.
• هگل در عوض، پیوند دیالک تیکی امکان با واقعیت و ضرورت را برجسته می کند و مورد تأکید قرار می دهد.

• هگل می گوید:
• «به محض اینکه کسی چند و چون چیزی را، پیچ و خم ها و شرط و شروط آن را مطالعه می کند، تا به شناخت امکان خفته در آن دست یابد، دیگر نمی تواند در مرحله امکان فرمال درجا زند، بلکه امکان رئال را در نظر می گیرد.»

• امکان رئال ـ بر خلاف امکان فرمال ـ با مجموعه قسمی شرایط عینی پیوند دارد، مجموعه ای که با تکمیل و تبدیل آن به مجموعه تمامعیار، امکان رئال جامه واقعیت به خود می پوشد (خطه امکان را ترک می گوید و وارد خطه واقعیت می شود، از قوه به فعل بدل می شود. مترجم)

• علاوه بر این «بنا بر امکان فرمال، بدلیل اینکه چیزی ممکن بود، نه تنها خود آن، بلکه چیز دیگری از آن نیز ممکن می گردد.
• امکان رئال، اما با چنین چیز دیگری از خویش مواجه نمی شود.
• برای اینکه آن رئال است و لذا خود نه تنها امکان، بلکه همزمان واقعیت نیز هست.»
• امکان رئال ـ اما ـ بدین طریق، «چون گشتاور دیگر را، یعنی واقعیت را در بر دارد، خود، ضرورت است.
• از این رو، هرچیز که واقعا ممکن باشد، آن دیگر نمی تواند چیز دیگری باشد.
• تحت این شرایط و اوضاع و احوال، چیز دیگری نمی تواند پدید آید.
• بنابرین، امکان رئال و ضرورت فقط تفاوت ظاهری با هم دارند.»

• غنای افکار دیالک تیکی در آموزش هگل راجع به امکان، لطمه شدیدی می بیند، وقتی که او کردوکار پراتیکی انسان ها را که موجب تبدیل امکان به واقعیت می گردد، در فرم عرفانی با گشتاور خودجنبی و خودبالی «ایده مطلق» جایگزین می سازد.
• از این رو ست که دیالک تیک اصیل امکان و واقعیت تنها بر اساس ماتریالیسم دیالک تیکی می تواند مطرح گردد.

6
مقوله «امکان» در ماتریالیسم دیالک تیکی

کارل مارکس (1818 ـ 1883) فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

• ماتریالیسم دیالک تیکی امکان (رئال) و واقعیت هر اوبژکت را بمثابه دو مرحله توسعه کیفیتا متفاوت آن اوبژکت می داند.
• ماتریالیسم دیالک تیکی چند و چون تبدیل امکان به واقعیت را بسته به درجه انطباق آن با قوانین عینی مربوطه در طبیعت، جامعه و تفکر و چند و چون شرایط مناسب موجود و یا فراهم آمده برای تحقق آن می داند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر