گونتر هیدن و جورج کلاوس
برگردان شین میم شین
برگردان شین میم شین
• بیولوژیسم یک جریان سوسیولوژیکی و فلسفی ـ تاریخی در ایدئولوژی بورژوائی است.
• بیولوژیسم دولت و جامعه را مترادف با ارگانیسم انسانی تلقی می کند و ادعا می کند که توسعه دولت و جامعه بر بنیان قوانین بیولوژیکی صورت می گیرد.
• بیولوژیسم مفهوم سازی بیولوژی را بطور مکانیکی به عرصه علوم اجتماعی منتقل می کند.
• بیولوژیسم «یاوه سرائی محض است.
• بکمک مفاهیم بیولوژیکی هرگز نمی توان به بررسی پدیده های اجتماعی و به تعیین متدهای علوم اجتماعی پرداخت»، لنین می گوید.
• زیرا در روند انسان شدن میمون های تکامل یافته ببرکت کار، قانونمندی های اجتماعی کیفیتا جدیدی پدید آمده اند و قانونمندی های بیولوژیکی حیات انسانی تابع آنانند.
• جامعه در مقایسه با ارگانیسم انسانی ـ بلحاظ کیفی ـ تابع قوانین دیگری است.
• هستی اجتماعی اگرچه وجود بیولوژیکی انسان را پیش شرط خود قرار می دهد، ولی در آن خلاصه نمی شود.
• از زمان بنیانگذاری ماتریالیسم تاریخی توسط مارکس و انگلس و کشف قوانین توسعه اجتماعی (بکمک آن)، بیولوژیسم به بخشی از ایدئولوژی های ارتجاعی و سیاست عملی ارتجاعی تبدیل شده است.
• وظیفه اجتماعی بیولوژیسم عبارت از این است که ساختار جامعه طبقاتی را بمثابه امری «طبیعی» و منطبق با سرشت انسانی قلمداد کند.
• این امر اما بدان معنی نیست که قانونمندی های عام مشترک میان کلیه سیستم های اجتماعی، جامعه بشری بطور کلی و بیولوژی وجود ندارد.
• مثلا ارگانیسم هائی که طی دو میلیارد سال، بدرجه حد اکثر انطباق نایل آمده اند، پس از رسیدن به سطح توسعه معینی، رابطه بغرنجی میان خودمختاری و هیرارشی (سیستم سلسله مراتبی) تشکیل می گردد.
• این اصل در هر جامعه ای که بطور ایدئال کار می کند، به صورت سانترالیسم دمکراتیک تحقق می یابد.
• چون قبل از کشف سیبرنتیک، دیالک تیک خودمختاری و هیرارشی، دیالک تیک رهبری توسط مراکز بالاتر و استقلال نسبی مراکز پایین تر (خود تنظیمگری) در علوم مربوط به ارگانیسم ها به روشن ترین وجهی نمایان می شدند، آنها بطور اشتباه آمیزی بمثابه اصول خاص بیولوژی تلقی شده اند.
• آنها اما در حقیقت امر، جزو اصول سیبرنتیک اند و پیاده کردن آنها در جامعه، ربطی به انتقال قانونمندی های بیولوژیکی بر جامعه ندارد.
• بیولوژیسم در صدد بیولوژیزاسیون جامعه بشری است.
• این تمایل بیولوژیسم واضحتر از همه، خود را در سوسیال ـ داروینیسم عیان می سازد.
• سوسیال ـ داروینیسم می کوشد اصول بیولوژیکی از قبیل تنازع بقاء، غلبه قلدران بر ضعیفان و نابود سازی آنها، انتخاب طبیعی و غیره را برای توجیه سیاست مبتنی بر استثمار و ستم طبقه سرمایه دار، به جامعه بشری انتقال دهد.
• بیولوژیسم دولت و جامعه را مترادف با ارگانیسم انسانی تلقی می کند و ادعا می کند که توسعه دولت و جامعه بر بنیان قوانین بیولوژیکی صورت می گیرد.
• بیولوژیسم مفهوم سازی بیولوژی را بطور مکانیکی به عرصه علوم اجتماعی منتقل می کند.
• بیولوژیسم «یاوه سرائی محض است.
• بکمک مفاهیم بیولوژیکی هرگز نمی توان به بررسی پدیده های اجتماعی و به تعیین متدهای علوم اجتماعی پرداخت»، لنین می گوید.
• زیرا در روند انسان شدن میمون های تکامل یافته ببرکت کار، قانونمندی های اجتماعی کیفیتا جدیدی پدید آمده اند و قانونمندی های بیولوژیکی حیات انسانی تابع آنانند.
• جامعه در مقایسه با ارگانیسم انسانی ـ بلحاظ کیفی ـ تابع قوانین دیگری است.
• هستی اجتماعی اگرچه وجود بیولوژیکی انسان را پیش شرط خود قرار می دهد، ولی در آن خلاصه نمی شود.
• از زمان بنیانگذاری ماتریالیسم تاریخی توسط مارکس و انگلس و کشف قوانین توسعه اجتماعی (بکمک آن)، بیولوژیسم به بخشی از ایدئولوژی های ارتجاعی و سیاست عملی ارتجاعی تبدیل شده است.
• وظیفه اجتماعی بیولوژیسم عبارت از این است که ساختار جامعه طبقاتی را بمثابه امری «طبیعی» و منطبق با سرشت انسانی قلمداد کند.
• این امر اما بدان معنی نیست که قانونمندی های عام مشترک میان کلیه سیستم های اجتماعی، جامعه بشری بطور کلی و بیولوژی وجود ندارد.
• مثلا ارگانیسم هائی که طی دو میلیارد سال، بدرجه حد اکثر انطباق نایل آمده اند، پس از رسیدن به سطح توسعه معینی، رابطه بغرنجی میان خودمختاری و هیرارشی (سیستم سلسله مراتبی) تشکیل می گردد.
• این اصل در هر جامعه ای که بطور ایدئال کار می کند، به صورت سانترالیسم دمکراتیک تحقق می یابد.
• چون قبل از کشف سیبرنتیک، دیالک تیک خودمختاری و هیرارشی، دیالک تیک رهبری توسط مراکز بالاتر و استقلال نسبی مراکز پایین تر (خود تنظیمگری) در علوم مربوط به ارگانیسم ها به روشن ترین وجهی نمایان می شدند، آنها بطور اشتباه آمیزی بمثابه اصول خاص بیولوژی تلقی شده اند.
• آنها اما در حقیقت امر، جزو اصول سیبرنتیک اند و پیاده کردن آنها در جامعه، ربطی به انتقال قانونمندی های بیولوژیکی بر جامعه ندارد.
• بیولوژیسم در صدد بیولوژیزاسیون جامعه بشری است.
• این تمایل بیولوژیسم واضحتر از همه، خود را در سوسیال ـ داروینیسم عیان می سازد.
• سوسیال ـ داروینیسم می کوشد اصول بیولوژیکی از قبیل تنازع بقاء، غلبه قلدران بر ضعیفان و نابود سازی آنها، انتخاب طبیعی و غیره را برای توجیه سیاست مبتنی بر استثمار و ستم طبقه سرمایه دار، به جامعه بشری انتقال دهد.
• قلمداد کردن جامعه بشری بمثابه یک سیستم بیولوژیکی بدوی امکان عوامفریبی، تحریف افکار عمومی و اداره جامعه بر بنیان مکانیسم تحریک و پاسخ مورد نظر مکتب رفتارگرائی را پدید می آورد.
• سیبرنتیک به هیچکدام از اینها کوچکترین حقانیتی قائل نمی شود و هر تلاشی در عصر حاضر در جهت ارزیابی نتایج و متدهای سیبرنتیکی بر بنیان بیولوژیسم از نظر علمی بی پایه و مطرود است.
• سیبرنتیک به هیچکدام از اینها کوچکترین حقانیتی قائل نمی شود و هر تلاشی در عصر حاضر در جهت ارزیابی نتایج و متدهای سیبرنتیکی بر بنیان بیولوژیسم از نظر علمی بی پایه و مطرود است.
• مراجعه کنید به تئوری نژادی، شرایط حیات مادی جامعه.
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر