هربرت اسپنسر (1820 ـ 1903)
فیلسوف و جامعه شناس
مؤسس تئوری اوولوسیون و از پیشقزاولان سوسیال ـ داروینیسم
گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
• مراجعه کنید به بیولوژیسم، تئوری نژادی.
پایان
فیلسوف و جامعه شناس
مؤسس تئوری اوولوسیون و از پیشقزاولان سوسیال ـ داروینیسم
گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
• سوسیال ـ داروینیسم عبارت است از جریانی در جامعه شناسی بورژوائی که در نیمه دوم قرن نوزدهم بوجود آمده و اصول بیولوژیکی تنازع بقا و انتخاب طبیعی را از آموزش داروین بطور مکانیکی به عرصه جامعه منتقل می کند.
• سوسیال ـ داروینیسم فرمی از بیولوژیسم در علوم اجتماعی است.
• بنیانگذار سوسیال ـ داروینیسم اسپنسر نام دارد.
• در آلمان، گومپولوویچ، راتسن هوفر، ولتمن، امون، شال مایر، پلاته کوشیدند تا بر مبنای داروینیسم و ژنتیک ثابت کنند که جامعه سرمایه داری ـ با «جنگ همه علیه همه» اش و با جنگ هایش ـ طبیعی ترین نوع جامعه بشری و بیانگر قوانین ابدی طبیعی است.
• آنها مبارزه طبقاتی را بوسیله کینه نژادی، جنگ نژادی، مبارزه زورمندان بیولوژیکی بر ضد عاجزان بیولوژیکی جایگزین ساختند و هر مسئله اجتماعی و اقتصادی را از نظریه تاریخی خویش دور افکندند.
• آنها با این ادعا که در جامعه نیز فقط زورمندترین و زیستمندترین افراد و نژادها در تنازع بقا قادر به ادامه حیات اند و عاجزان محکوم به شکست و نابودی اند، به توجیه بی عدالتی های اجتماعی سرمایه داری و به غیرطبیعی قلمداد کردن مبارزه طبقاتی (از پائین) پرداختند.
• سوسیال ـ داروینیسم واکنشی بود بر ضد اشاعه مارکسیسم و رونق گرفتن جنبش کارگری در نیمه دوم قرن نوزدهم.
• برخی از طرفداران معروف داروینیسم (هاکسلی، والاس، هه کل، وایزمن) هم به سبب بی خبری و هم به سبب عدم درک ماتریالیسم تاریخی کوشیدند تا داروینیسم را برای بررسی تاریخ و جامعه مورد استفاده قرار دهند.
• وجود بیولوژیکی انسان ها فقط پیش شرطی برای حیات اجتماعی آنها ست، همین و بس.
• از این رو تشبثاتی از این قبیل در جهت استفاده از داروینیسم برای بررسی پدیده های اجتماعی بی پایه و غیرعلمی است.
• در آلمان، مسابقه آلفرد کروپ در زمینه نتایج حاصل از تئوری اوولوسیون برای سیاست داخلی و قانونگزاری دولت ها در سال 1900 میلادی، نقش مهمی در ترویج سوسیال ـ داروینیسم بازی کرده است.
• سوسیال ـ داروینیسم از همان آغاز در رابطه با نظریات نژادی به یکی از مهمترین بنیان های راسیسم (نژادپرستی) و برنامه آدمکشی فاشیست های آلمان بدل شد.
• مارکس با پیاده کردن قوانین بیولوژی بر عرصه جامعه به مخالفت شدید برخاست و نظریات لانگه را مورد انتقاد قرار داد:
• «آقای لانگه ظاهرا به کشف بزرگی نایل آمده است :
• تمام تاریخ را تابع یک قانون بزرگ طبیعی دانستن!
• و این قانون طبیعی بزرگ یاوه تنازع بقا (مبارزه برای حیات) است (عبارت داروین در این میان به یاوه صرف بدل می شود) و محتوای این یاوه جز قانون اضافه جمعیت مالتوزی نیست.
• حضرات بجای تحلیل چند و چون «مبارزه برای حیات» در فرماسیون های اجتماعی معین، هر مبارزه مشخص را به یاوه «مبارزه برای حیات» مبدل می کنند و سپس آنرا به خیالبافی اضافه جمعیت مالتوزی تبدیل می سازند.
• باید اقرار کرد که این متد بسیار سودآوری است برای جاهلان کودن عالم نما و فخرفروش.»
• سوسیال ـ داروینیسم فرمی از بیولوژیسم در علوم اجتماعی است.
• بنیانگذار سوسیال ـ داروینیسم اسپنسر نام دارد.
• در آلمان، گومپولوویچ، راتسن هوفر، ولتمن، امون، شال مایر، پلاته کوشیدند تا بر مبنای داروینیسم و ژنتیک ثابت کنند که جامعه سرمایه داری ـ با «جنگ همه علیه همه» اش و با جنگ هایش ـ طبیعی ترین نوع جامعه بشری و بیانگر قوانین ابدی طبیعی است.
• آنها مبارزه طبقاتی را بوسیله کینه نژادی، جنگ نژادی، مبارزه زورمندان بیولوژیکی بر ضد عاجزان بیولوژیکی جایگزین ساختند و هر مسئله اجتماعی و اقتصادی را از نظریه تاریخی خویش دور افکندند.
• آنها با این ادعا که در جامعه نیز فقط زورمندترین و زیستمندترین افراد و نژادها در تنازع بقا قادر به ادامه حیات اند و عاجزان محکوم به شکست و نابودی اند، به توجیه بی عدالتی های اجتماعی سرمایه داری و به غیرطبیعی قلمداد کردن مبارزه طبقاتی (از پائین) پرداختند.
• سوسیال ـ داروینیسم واکنشی بود بر ضد اشاعه مارکسیسم و رونق گرفتن جنبش کارگری در نیمه دوم قرن نوزدهم.
• برخی از طرفداران معروف داروینیسم (هاکسلی، والاس، هه کل، وایزمن) هم به سبب بی خبری و هم به سبب عدم درک ماتریالیسم تاریخی کوشیدند تا داروینیسم را برای بررسی تاریخ و جامعه مورد استفاده قرار دهند.
• وجود بیولوژیکی انسان ها فقط پیش شرطی برای حیات اجتماعی آنها ست، همین و بس.
• از این رو تشبثاتی از این قبیل در جهت استفاده از داروینیسم برای بررسی پدیده های اجتماعی بی پایه و غیرعلمی است.
• در آلمان، مسابقه آلفرد کروپ در زمینه نتایج حاصل از تئوری اوولوسیون برای سیاست داخلی و قانونگزاری دولت ها در سال 1900 میلادی، نقش مهمی در ترویج سوسیال ـ داروینیسم بازی کرده است.
• سوسیال ـ داروینیسم از همان آغاز در رابطه با نظریات نژادی به یکی از مهمترین بنیان های راسیسم (نژادپرستی) و برنامه آدمکشی فاشیست های آلمان بدل شد.
• مارکس با پیاده کردن قوانین بیولوژی بر عرصه جامعه به مخالفت شدید برخاست و نظریات لانگه را مورد انتقاد قرار داد:
• «آقای لانگه ظاهرا به کشف بزرگی نایل آمده است :
• تمام تاریخ را تابع یک قانون بزرگ طبیعی دانستن!
• و این قانون طبیعی بزرگ یاوه تنازع بقا (مبارزه برای حیات) است (عبارت داروین در این میان به یاوه صرف بدل می شود) و محتوای این یاوه جز قانون اضافه جمعیت مالتوزی نیست.
• حضرات بجای تحلیل چند و چون «مبارزه برای حیات» در فرماسیون های اجتماعی معین، هر مبارزه مشخص را به یاوه «مبارزه برای حیات» مبدل می کنند و سپس آنرا به خیالبافی اضافه جمعیت مالتوزی تبدیل می سازند.
• باید اقرار کرد که این متد بسیار سودآوری است برای جاهلان کودن عالم نما و فخرفروش.»
• مراجعه کنید به بیولوژیسم، تئوری نژادی.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر